شمارهٔ ۶
گداخت سیم وش آن شوخ سیمبر ما را
به پیچ و تاب درآورد آن کمر ما را
چو جام، گردش آن چشم پرخمار امروز
ز حادثات جهان کرد بی خبر ما را
چو گردباد به خود ای نفس، چه می پیچی؟
چو آب برد لب خشک و چشم تر ما را
چه طالع است که هر گاه چون نگاه به غیر
فکند تا نظر، افکند از نظر ما را
کمال بی هنری انتهای بی عیبی است
که خلق، عیب نسازند جز هنر ما را
علاج غفلت ما را که می تواند کرد
که مونس رگ خواب است نیشتر ما را
چه غوطه ها که به یک قطره خون دل نزدیم
که تا گمان نکند غیر، بی جگر ما را
حرارت دل بی تاب و آتش شوقش
فکنده است چو خورشید در به در ما را
ز خط و خال گناه است حسن روی ثواب
که نفع نیست ز سودای بی ضرر ما را
چه زندگی است سعیدا که از نظر چون عمر
گذشت یار و نیاورد در نظر ما را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گداخت سیم وش آن شوخ سیمبر ما را
به پیچ و تاب درآورد آن کمر ما را
هوش مصنوعی: آن زیبای بازیگوش با چهرهای روشن و درخشان، ما را به لذت و تماشای خود مشغول کرده و حالا به خاطر زیبایی کمرش، ما را به حیرت واداشته است.
چو جام، گردش آن چشم پرخمار امروز
ز حادثات جهان کرد بی خبر ما را
هوش مصنوعی: چشم پر از خواب امروز همچون جامی است که ما را از اتفاقات و حوادث جهان بیخبر کرده است.
چو گردباد به خود ای نفس، چه می پیچی؟
چو آب برد لب خشک و چشم تر ما را
هوش مصنوعی: ای نفس، چرا به خود میپیچی و مشغول میشوی مانند گردباد؟ مثل آبی که لبهای خشک و چشمان تشنه ما را میبرد.
چه طالع است که هر گاه چون نگاه به غیر
فکند تا نظر، افکند از نظر ما را
هوش مصنوعی: چهقدر بدشانسیم که هر بار که او به دیگران نگاه میکند، نگاهی که به ما دارد را از یاد میبرد.
کمال بی هنری انتهای بی عیبی است
که خلق، عیب نسازند جز هنر ما را
هوش مصنوعی: کمال بی هنری به این معناست که وقتی هیچ هنری وجود نداشته باشد، دیگر عیبی هم برای به وجود آمدن وجود ندارد. در واقع، انسانها فقط میتوانند عیبهایی را نسبت به هنر خود بسازند.
علاج غفلت ما را که می تواند کرد
که مونس رگ خواب است نیشتر ما را
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از وضعیت خود صحبت میکند که به خواب سنگین و غفلت دچار شده است. او به دنبال کسی میگردد که بتواند او را از این غفلت نجات دهد، یعنی کسی که بتواند او را بیدار کند و به یادآوری حقیقت و موعظه بپردازد. "مونس رگ خواب" به معنای کسی است که میتواند به یادآوری و بیداری کمک کند و اشاره به عمیقترین احساسات و تجربیات فرد دارد. اما در نهایت، شاعر احساس میکند که حتی با وجود این کمکها، غفلت هنوز در وجود او وجود دارد و این موضوع برای او دردناک است.
چه غوطه ها که به یک قطره خون دل نزدیم
که تا گمان نکند غیر، بی جگر ما را
هوش مصنوعی: ما با درد و رنج زیادی که در اعماق قلبمان احساس کردهایم، به خود تلاش کردیم تا کسی فکر نکند که ما از اقیانوس غم و اندوهی که در دل داریم، بیخبر هستیم.
حرارت دل بی تاب و آتش شوقش
فکنده است چو خورشید در به در ما را
هوش مصنوعی: دل پر از اشتیاق و شوق است و این احساس مانند آتش سوزان است که ما را به جستجو وادار کرده، درست مثل خورشیدی که در هر سو پراکنده شده و همه جا را روشن کرده است.
ز خط و خال گناه است حسن روی ثواب
که نفع نیست ز سودای بی ضرر ما را
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت چهره ناشی از خط و خال آن، خود گناه به شمار میرود. زیرا این زیبایی بر سود و فایدهای که از عشق بدون ضرر به دست میآید، تأثیری ندارد.
چه زندگی است سعیدا که از نظر چون عمر
گذشت یار و نیاورد در نظر ما را
هوش مصنوعی: زندگی چه حالتی دارد، ای سعید، که عمر در حال گذر است و اما یاری را به یاد نمیآوریم.