شمارهٔ ۴
نه همین طوق گلو حلقهٔ جام است اینجا
گر همه موج شراب است که دام است اینجا
زله از خوان لئیمان چه بری بهر عیال
جز ندامت که کشی بر تو حرام است اینجا
بندهٔ پیر خرابات شوم کز ره لطف
کرمش بیشتر از خاص به عام است اینجا
مژه بر هم زدن و گریه و خون خوردن و آه
سجده و قعده و تسبیح و قیام است اینجا
دایماً در خم زلف است رخش نورفشان
طرفه صبحی است که پیوسته به شام است اینجا
گفت در میکده آداب ندانم پیری
این هم از پختگی اوست که خام است اینجا
چون سعیدا نشود حلقه به گوش در او
خواجهٔ جای دگر بین که غلام است اینجا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه همین طوق گلو حلقهٔ جام است اینجا
گر همه موج شراب است که دام است اینجا
هوش مصنوعی: اینجا تنها حلقهٔ گردن یا لبهٔ جام نیست که جلوهگری میکند، بلکه اگرچه همه جا موج شراب به نظر میرسد، در واقع اینجا تلهای است که انسان را گرفتار میکند.
زله از خوان لئیمان چه بری بهر عیال
جز ندامت که کشی بر تو حرام است اینجا
هوش مصنوعی: از سفرهي بدکاران چیزی جز پشیمانی نصیب تو نخواهد شد، چون اینجا به خاطر عیال و خانوادهات، نه تنها بر تو حرام است بلکه هدیهای هم برایت نخواهد داشت.
بندهٔ پیر خرابات شوم کز ره لطف
کرمش بیشتر از خاص به عام است اینجا
هوش مصنوعی: من میخواهم به شخصی در میخانه و بیخبری از دنیا تبدیل شوم، زیرا مهربانی و بخشش او به همه مردم، از جمله به عامه مردم، بسیار بیشتر است.
مژه بر هم زدن و گریه و خون خوردن و آه
سجده و قعده و تسبیح و قیام است اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا، با پلک زدن، اشک ریختن و تحمل درد، به حالت سجده، نشسته و زنده به عبادت و ذکر خداوند پرداخته میشود.
دایماً در خم زلف است رخش نورفشان
طرفه صبحی است که پیوسته به شام است اینجا
هوش مصنوعی: رخسار زیبا همیشه با زلفهایش در هم آمیخته است و این صبح دلانگیز بهطور مداوم در حال شبزندهداری است.
گفت در میکده آداب ندانم پیری
این هم از پختگی اوست که خام است اینجا
هوش مصنوعی: در میکده گفته شد که من آداب و رسوم را نمیدانم. این نشانهای از بلوغ اوست که در این مکان هنوز ناپختگی دارد.
چون سعیدا نشود حلقه به گوش در او
خواجهٔ جای دگر بین که غلام است اینجا
هوش مصنوعی: اگر سعید در اینجا به سراغ گردنبند و بندگی نرود، باید ببینی که در جای دیگری، یک آقا یا خواجه وجود دارد و اینجا تنها یک غلام است.