گنجور

شمارهٔ ۳۱

ز مجنون پرس اگر خواهی سراغ چشم آهو را
دل دیوانه می داند نگاه طفل بدخو را
ز فکر روز محشر صبحدم آسوده برخیزد
اگر بیند کسی در خواب آن چشم سخنگو را
سری در پیش افکن یک نفس پاس دم خود دار
که اهل دل کنند آیینهٔ خود چشم زانو را
جهان دیوانه می گردد چو از رخ پرده بردارد
که من خود دیده می گویم صفات آن پری رو را
اگر خواهی که یک دم در حریم وصل ره یابی
شعار خویشتن کن چون کبوتر ذکر یاهو را
پی تسخیر ملک دل به شمشیر احتیاجش نیست
برای حرمت خورشید خم کرده است ابرو را
بسا اعجاز، خوبان را درون پرده می باشد
که یوسف بیشتر دارد درون پیرهن بو را
تو را سرو قدش در بر چرا زاهد فغان داری
چو قمری برده ای بر آسمان آهنگ کوکو را
نهان کردی به زیر زلف، خال عنبرافشان را
چه بهتر زان که در زنجیر داری پای هندو را
ندارد غنچهٔ دل بیش از این تاب گرفتاری
صبا را گو که بگشاید ز هم آن جعد گیسو را
سعیدا در حریم وصل با او خلوتی داری
نمی‌ترسی که غمازی خبر سازد سگ کو را؟

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز مجنون پرس اگر خواهی سراغ چشم آهو را
دل دیوانه می داند نگاه طفل بدخو را
هوش مصنوعی: اگر از مجنون بپرسی، می‌داند که چطور به چشم آهو نگاه کند. دل او حتی نگاه بدخواهانه یک کودک را هم می‌شناسد.
ز فکر روز محشر صبحدم آسوده برخیزد
اگر بیند کسی در خواب آن چشم سخنگو را
هوش مصنوعی: اگر کسی در خواب آن چشم گویا را ببیند، در صبح روز قیامت با خیال آسوده از خواب برمی‌خیزد.
سری در پیش افکن یک نفس پاس دم خود دار
که اهل دل کنند آیینهٔ خود چشم زانو را
هوش مصنوعی: سرت را پایین بینداز و فقط لحظه‌ای درنگ کن تا دل‌های عاشق بر تو چشم بزنند و تو را تماشا کنند.
جهان دیوانه می گردد چو از رخ پرده بردارد
که من خود دیده می گویم صفات آن پری رو را
هوش مصنوعی: وقتی پرده از چهره آن پری زیبا برداشته شود، جهان دچار تغییر و آشفتگی می‌شود، زیرا من با چشمان خود زیبایی‌ها و خصوصیات او را می‌بینم و این منظره شگفت‌انگیز است.
اگر خواهی که یک دم در حریم وصل ره یابی
شعار خویشتن کن چون کبوتر ذکر یاهو را
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که لحظه‌ای به وصال و محبوبی دست یابی، باید مانند کبوتر، نام محبوب را پیوسته بر زبان بیاوری و از آن یاد کنی.
پی تسخیر ملک دل به شمشیر احتیاجش نیست
برای حرمت خورشید خم کرده است ابرو را
هوش مصنوعی: برای فتح و تسخیر دل، نیازی به شمشیر نیست؛ چرا که به خاطر عشق و احترام به خورشید، ابرو را به نشان ادب خم کرده است.
بسا اعجاز، خوبان را درون پرده می باشد
که یوسف بیشتر دارد درون پیرهن بو را
هوش مصنوعی: بسیاری از معجزات و زیبایی‌های خوبان در خفا و پنهانی قرار دارد، همان‌طور که بوی خوش یوسف بیشتر در لابه‌لای پیراهن او نهفته است.
تو را سرو قدش در بر چرا زاهد فغان داری
چو قمری برده ای بر آسمان آهنگ کوکو را
هوش مصنوعی: چرا زاهد از زیبایی و قامت بلند او ناله می‌کنی، در حالی که مانند پرنده‌ای در آسمان آواز می‌خوانی و روح آزاد را تجربه می‌کنی؟
نهان کردی به زیر زلف، خال عنبرافشان را
چه بهتر زان که در زنجیر داری پای هندو را
هوش مصنوعی: زیباست که سیاهی موهایت، خال زیبای تو را پنهان کرده است، زیرا در حقیقت تو پای هندو را به زنجیر کشیده‌ای.
ندارد غنچهٔ دل بیش از این تاب گرفتاری
صبا را گو که بگشاید ز هم آن جعد گیسو را
هوش مصنوعی: دل غنچه‌وار دیگر نمی‌تواند تحمل بیداری و نوازش نسیم را داشته باشد، بگذارید که بگشاید آن گیسوی تاب‌دار از هم.
سعیدا در حریم وصل با او خلوتی داری
نمی‌ترسی که غمازی خبر سازد سگ کو را؟
هوش مصنوعی: در خوشی و نزدیکی با معشوق، تو در تنهایی خود احساس امنیت می‌کنی و نگران این نیستی که کسی با خبررسانی خود مشکلاتی برایت ایجاد کند.