گنجور

شمارهٔ ۲۲۳

چه شور است این که بر گرد سر مخمور می‌گردد
که جان کندن به تلخی در مذاقم شور می‌گردد
تو را کاکل به گرد سر چرا پیچیده می‌دانی
خیال خودپرستی بر سر مغرور می‌گردد
نمی‌دانم چه خوی است این بت وحشی‌مزاجم را
که من نزدیک‌تر چو می‌شوم او دور می‌گردد
منه سر زیر پای دار دنیا زینهار ای دل
که در این دار هرگز کی سری منصور می‌گردد
دلا ساغر بکش غم از شکست خود مخور هرگز
که از یک جام این ویرانه‌ها معمور می‌گردد
خیال روزگار دون مرا در وجد می‌آرد
که چون بر پای دار آید سری منصور می‌گردد
جوانی چون به عصیان شد به پیری ناتوان باشد
که مه از شبروی‌ها صبحدم بی‌نور می‌گردد
ز بس در کوی جانان دور باش شرم می‌باشد
دلم هردم روان می‌گردد و از دور می‌گردد
نباشد عقل را راهی سعیدا در دل روشن
چو موسی گاه‌گاهی بر سر این طور می‌گردد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه شور است این که بر گرد سر مخمور می‌گردد
که جان کندن به تلخی در مذاقم شور می‌گردد
هوش مصنوعی: این بیانی است درباره‌ی هیجان و شادی‌ای که در دور و بر یک نوشیدنی روحی وجود دارد. در عین حال، این شادی به تلخی و سختی جان‌کاهی که در درون شخص وجود دارد، تبدیل می‌شود. به این معنا که در حالی که اطراف شاداب و پر از نشاط است، درون فرد ممکن است با مشکلات و احساسات تلخ دست و پنجه نرم کند.
تو را کاکل به گرد سر چرا پیچیده می‌دانی
خیال خودپرستی بر سر مغرور می‌گردد
هوش مصنوعی: چرا تصور می‌کنی که زیبایی‌ات را به دور سر خود پیچیده‌ای؟ انگار که این خیال خودخواهی است که بر سرت می‌چرخد.
نمی‌دانم چه خوی است این بت وحشی‌مزاجم را
که من نزدیک‌تر چو می‌شوم او دور می‌گردد
هوش مصنوعی: نمی‌دانم این چه خاصیتی دارد که هرچه من به این معشوق نزدیک‌تر می‌شوم، او از من دورتر می‌شود.
منه سر زیر پای دار دنیا زینهار ای دل
که در این دار هرگز کی سری منصور می‌گردد
هوش مصنوعی: به خودت سخت نگیری و اجازه نده که مشکلات این دنیا تو را در زیر پای خود له کند. مواظب باش، زیرا در این دنیا به ندرت کسی مثل منصور سر بلند می‌کند و به مقام والا می‌رسد.
دلا ساغر بکش غم از شکست خود مخور هرگز
که از یک جام این ویرانه‌ها معمور می‌گردد
هوش مصنوعی: ای دل، می‌نوش و غم شکست را فراموش کن، چرا که از یک جرعه می‌توان این ویرانی‌ها را آباد کرد.
خیال روزگار دون مرا در وجد می‌آرد
که چون بر پای دار آید سری منصور می‌گردد
هوش مصنوعی: بخاطر تصور و یادآوری روزگار پست و دنیوی، احساس شادی و سرخوشی به من دست می‌دهد؛ چرا که فکر می‌کنم در مقابل مشکلات و سختی‌ها، روح منصوری که می‌تواند در اوج باشد، دوباره زنده می‌شود.
جوانی چون به عصیان شد به پیری ناتوان باشد
که مه از شبروی‌ها صبحدم بی‌نور می‌گردد
هوش مصنوعی: جوانی که در دوران خود به نافرمانی و فساد روی می‌آورد، در پیری گرفتار ناتوانی خواهد شد. همچنان که ماه در سپیده‌دم، به دلیل شب‌زنده‌داری‌هایش، بی‌نور و کم‌فروغ می‌گردد.
ز بس در کوی جانان دور باش شرم می‌باشد
دلم هردم روان می‌گردد و از دور می‌گردد
هوش مصنوعی: به خاطر دوری از معشوق، شرم و حیا به دلم دست می‌دهد. روح من همیشه در حال پرواز است و به دور و بر می‌چرخد.
نباشد عقل را راهی سعیدا در دل روشن
چو موسی گاه‌گاهی بر سر این طور می‌گردد
هوش مصنوعی: عقل در دل روشن، مانند موسی که گاه به گاه در خود و اطرافش به جستجو و تأمل می‌پردازد، راهی خوشا و خوشبخت نیست.