شمارهٔ ۱۸۶
دل بسکه چشم شوخ تو را نام میگرفت
چشمم به گریه روغن بادام میگرفت
میکرد جا به خانهٔ سیماب انتخاب
هرگاه بی قرار تو آرام میگرفت
انگشت رو به باده که میکرد فیالمثل
گر از لب تو بوسه به پیغام میگرفت
اندام سرو بوی گل و رنگ لاله را
قدرت ز پیکر تو سرانجام میگرفت
در راه شوق چون گل صد برگ میشکفت
هر خار چون ز پای طلب کام میگرفت
آن صید لاغرم که اگر باخبر شدی
صیاد گریه پیش ره دام میگرفت
میشد قبول شاه، سعیدای بینوا
گر همتی ز شحنهٔ بسطام میگرفت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل بسکه چشم شوخ تو را نام میگرفت
چشمم به گریه روغن بادام میگرفت
هوش مصنوعی: دل من به قدری تحت تاثیر چشم زیبای تو قرار گرفته است که وقتى به یاد تو میافتم، چشمانم به اشک میافتند و مانند روغن بادام، نرم و روان میشوند.
میکرد جا به خانهٔ سیماب انتخاب
هرگاه بی قرار تو آرام میگرفت
هوش مصنوعی: او هر بار که بیتابی میکرد، به خانهای از جنس سیماب میرفت و در آنجا آرامش پیدا میکرد.
انگشت رو به باده که میکرد فیالمثل
گر از لب تو بوسه به پیغام میگرفت
هوش مصنوعی: اگر کسی بهطور مثال، انگشت خود را بهسوی شراب میبرد، آیا با بوسهای از لب تو، پیامی را دریافت نمیکند؟
اندام سرو بوی گل و رنگ لاله را
قدرت ز پیکر تو سرانجام میگرفت
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت فردی اشاره دارد که همانند سرو، با اندام زیبا و ظاهری دلانگیز شبیه گل و رنگ لاله، توجه و تحسین اطرافیان را به خود جلب میکند. بهنوعی، این شخص از ترکیب ویژگیهای ظاهری و زیبای خود، قدرت و تأثیر خاصی را بر دیگران دارد.
در راه شوق چون گل صد برگ میشکفت
هر خار چون ز پای طلب کام میگرفت
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، مانند گلی با صد برگ شکوفا میشدم و هر خار درد و رنجی که پیش میآمد، از پای خواسته قلبیام میکاست.
آن صید لاغرم که اگر باخبر شدی
صیاد گریه پیش ره دام میگرفت
هوش مصنوعی: آن شکار لاغری که اگر از موضوع باخبر میشد، صیادی که او را شکار کردهاند، در مسیر دام برایش گریه میکرد.
میشد قبول شاه، سعیدای بینوا
گر همتی ز شحنهٔ بسطام میگرفت
هوش مصنوعی: اگر شاه قبول میکرد که سعید بینوا را کمک کند، این تنها از اراده و تلاش شحنه بسطام برداشت میشد.