گنجور

شمارهٔ ۱۳۴

هر گوهر سخن که به ساحل رسیده است
از چشمه سار آبلهٔ دل رسیده است
آن کاو به یاد کوی تو از خود بریده است
ناکرده قطع راه، به منزل رسیده است
از شوق روی یار ز راه نیاز و عجز
خوشحال آن که او به در دل رسیده است
سروی به غیر قامت دلجوی یار من
هرگز کسی ندیده به حاصل رسیده است
ما را همین بس است سعیدا که صائبا
گفتا وجود فقر تو کامل رسیده است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر گوهر سخن که به ساحل رسیده است
از چشمه سار آبلهٔ دل رسیده است
هوش مصنوعی: هر کلمه‌ای که به ما می‌رسد، حاصل تجربه‌ها و احساسات عمیقی است که از دل انسان‌ها سرچشمه می‌گیرد.
آن کاو به یاد کوی تو از خود بریده است
ناکرده قطع راه، به منزل رسیده است
هوش مصنوعی: کسی که از یاد تو جدا شده و به خاطر تو از خود بی‌خبر است، به رغم اینکه راهش را قطع نکرده، به مقصد خود رسیده است.
از شوق روی یار ز راه نیاز و عجز
خوشحال آن که او به در دل رسیده است
هوش مصنوعی: شخصی از شوق دیدن معشوقش به آرزوی او و ناتوانی‌اش خوشحال است، زیرا او توانسته به دل محبوبش راه پیدا کند.
سروی به غیر قامت دلجوی یار من
هرگز کسی ندیده به حاصل رسیده است
هوش مصنوعی: هیچ‌کس تاکنون، به جز محبوب من که قامت زیبایی دارد، سرو بلندی را ندیده است که به بار نشسته باشد.
ما را همین بس است سعیدا که صائبا
گفتا وجود فقر تو کامل رسیده است
هوش مصنوعی: ما برای ما کافی است که سعیدا گفته است، چون صائبا اعلام کرده است که وجود فقر در تو به کمال رسیده است.