غزل شمارهٔ ۶۹۱۴
ای زلف مشکبار تو از رحمت آیتی
وز لعل آبدار تو کوثر روایتی
جز سایه قد تو که ای پادشاه حسن
روی زمین گرفت به خوابیده رایتی؟
خامش نشین که زلف درازش نه آن شب است
کآخر شود به حرف کسی یا حکایتی
آن کس که بر جراحت ما می زند نمک
می کرد کاش حق نمک را رعایتی
پروانه مراد به گردش کند طواف
دارد چو شمع هر که زبان شکایتی
چشمی کز اوست خانه امید من خراب
معمور می کند به نگاهی ولایتی
از گمرهی منال که خورشید داده است
هر ذره را به دست، چراغ هدایتی
بیدار از نسیم قیامت نمی شود
در هر که نیست ناله نی را سرایتی
در خامشی است عیش نفس های سوخته
این شمع از نسیم ندارد شکایتی
تدبیر جان سپردن و آسوده گشتن است
آن راه را که نیست امید نهایتی
از تند باد حادثه شمع مرا بخر
چون دست دست توست، به دست حمایتی
چون صبح، فتح روی زمین در رکاب اوست
آن را که هست چون نفس راست رایتی
تنگ است وقت آن دهن از خط عنبرین
گر می کنی به صائب بیدل عنایتی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای زلف مشکبار تو از رحمت آیتی
وز لعل آبدار تو کوثر روایتی
هوش مصنوعی: زلفهای سیاه و خوشبوی تو نشانهای از رحمت خداوند است و لبهای زیبای تو داستانی از کوثر، یعنی نعمتهای بهشتی را روایت میکند.
جز سایه قد تو که ای پادشاه حسن
روی زمین گرفت به خوابیده رایتی؟
هوش مصنوعی: تنها سایه توست که بر روی زمین افتاده و مانند پرچمی به خواب است. تو ای پادشاه زیبایی، تنها چیزی هستی که در این دنیا اهمیت دارد.
خامش نشین که زلف درازش نه آن شب است
کآخر شود به حرف کسی یا حکایتی
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا موهای بلند او دیگر آن شبی نیست که با یک گفتوگو یا داستانی تمام شود.
آن کس که بر جراحت ما می زند نمک
می کرد کاش حق نمک را رعایتی
هوش مصنوعی: کسی که به زخم ما نمک پاشی میکند، ای کاش از حق دوستی و همراهیاش مراقبت میکرد و به ما آسیب نمیزد.
پروانه مراد به گردش کند طواف
دارد چو شمع هر که زبان شکایتی
هوش مصنوعی: پروانه برای رسیدن به معشوق خود به دورش میچرخد و مانند شمع، هرکسی که از دلش نالهای دارد، به دور او میگردد.
چشمی کز اوست خانه امید من خراب
معمور می کند به نگاهی ولایتی
هوش مصنوعی: چشمی که منبع امید من است، خانه دل من را ویران میکند، اما با یک نگاه میتواند آن را آباد سازد.
از گمرهی منال که خورشید داده است
هر ذره را به دست، چراغ هدایتی
هوش مصنوعی: نگران نباش از گمراهی خود؛ زیرا هر ذرهای از وجودت به کمک خورشید راهنمایی میشود.
بیدار از نسیم قیامت نمی شود
در هر که نیست ناله نی را سرایتی
هوش مصنوعی: کسی که از صدای نی نالهای سر نمیدهد، بعد از وزش نسیم قیامت بیدار نمیشود.
در خامشی است عیش نفس های سوخته
این شمع از نسیم ندارد شکایتی
هوش مصنوعی: زندگی در سکوت این شمعی که خاموش شده است، به حالت استراحت و آرامش است و از نسیمی که به آن میوزد، طلب شکایت و گلایهای ندارد.
تدبیر جان سپردن و آسوده گشتن است
آن راه را که نیست امید نهایتی
هوش مصنوعی: فکر و تدبیر در مورد مرگ و آرامش یافتن، در مسیری است که در آن امید به پایان وجود ندارد.
از تند باد حادثه شمع مرا بخر
چون دست دست توست، به دست حمایتی
هوش مصنوعی: از شدت حوادث و تغییرات ناگهانی، از تو میخواهم که شعله وجودم را حفظ کنی، چرا که تو همیشه حامی من هستی.
چون صبح، فتح روی زمین در رکاب اوست
آن را که هست چون نفس راست رایتی
هوش مصنوعی: زمانی که صبح از راه میرسد، پیروزی بر زمین در زیر فرمان اوست. کسی که وجودش چون نفس راستین است، مانند پرچم با عزت و افتخار است.
تنگ است وقت آن دهن از خط عنبرین
گر می کنی به صائب بیدل عنایتی
هوش مصنوعی: زمان به قدری کم است که اگر میخواهی به صائب بیدل توجهی کنی، باید دقت و مهارت خود را به کار بگیری.