گنجور

غزل شمارهٔ ۶۳۴

لبت به خون جگر شسته روی مرجان را
خط تو ساخته خس پوش، آب حیوان را
لب عقیق به دندان گرفته است سهیل
ز دور دیده مگر سیب آن زنخدان را؟
به آستین، سر اشکم فرو نمی آید
کفن ز اطلس خون بس بود شهیدان را
بشوی نقش وطن را به رود نیل از دل
که نیست آب مروت به چشم، اخوان را
جنون عشق ز فولاد پنجه دارد و من
به تار اشک رفو می کنم گریبان را
هر آنچه داده قسمت بود روان پیش آر
گران مکن به دل خود قدوم مهمان را
صفیر خامه صائب بلند چون گردید
نشست شعله آواز، عندلیبان را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لبت به خون جگر شسته روی مرجان را
خط تو ساخته خس پوش، آب حیوان را
هوش مصنوعی: لب‌های تو به خاطر درد و رنجی که کشیده‌ام مانند مرجانی که با خون جگر شسته شده‌اند، زیبایی خاصی دارند. این زیبایی همانند خطی است که به زیبایی روی لباس خس قرار گرفته و آب حیات را به یاد می‌آورد.
لب عقیق به دندان گرفته است سهیل
ز دور دیده مگر سیب آن زنخدان را؟
هوش مصنوعی: سهیل دندانش را بر روی لب عقیق گذاشته، از دور نگاه می‌کند، آیا سیب آن زنخدان را می‌بیند؟
به آستین، سر اشکم فرو نمی آید
کفن ز اطلس خون بس بود شهیدان را
هوش مصنوعی: اشکم به آستین نمی‌ریزد، چون هیچ چیز نمی‌تواند غم و اندوهم را کاهش دهد. کفن از ابریشم کافی است برای شهیدان، چرا که همین مقدار هم نشان‌دهنده عمق فاجعه و فقدان است.
بشوی نقش وطن را به رود نیل از دل
که نیست آب مروت به چشم، اخوان را
هوش مصنوعی: وطن را مانند نیکی و محبت بشوی، زیرا دل مردم از مهر خالی شده و دیگر در چشمانشان نیک‌خواهی دیده نمی‌شود.
جنون عشق ز فولاد پنجه دارد و من
به تار اشک رفو می کنم گریبان را
هوش مصنوعی: عشق دیوانه‌گی‌اش مثل فولاد محکم و قوی است و من با اشک‌هایم، به دقت و با دلسوزی، دلشکستگی‌ام را وصله می‌زنم.
هر آنچه داده قسمت بود روان پیش آر
گران مکن به دل خود قدوم مهمان را
هوش مصنوعی: هر چیزی که قسمتمان شده، به سادگی بپذیریم و نگذاریم که دل‌نگرانی برای ورود مهمان به ما فشار بیاورد.
صفیر خامه صائب بلند چون گردید
نشست شعله آواز، عندلیبان را
هوش مصنوعی: نغمه‌ی خوشی که از قلم صائب بلند شد، همانند شعله‌ای است که برای بلبلان نشسته به آواز درمی‌آید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۳۴ به خوانش عندلیب