غزل شمارهٔ ۵۴۷
تندی خوی ضرورست سخن آیین را
که بنوشند به تلخی، می لب شیرین را
بلبلانی که نظر بر رخ گل وا کردند
چه شناسند قماش سخن رنگین را
برد و بر طاق فراموشی جاوید گذاشت
تیشه صافدلم آینه شیرین را
کیست از عهده این وام سبکبار شود؟
گر نبخشد به کسی دختر رز کابین را
دست در دامن می زن که رسانید به چرخ
نسبت سلسله تاک، سر پروین را
عشق اندیشه ندارد ز نگهبانی عقل
دزد خاموش کند شمع سر بالین را
دل صائب چه غم از نیش ملامت دارد؟
نیست اندیشه ای از خار، کف گلچین را
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تندی خوی ضرورست سخن آیین را
که بنوشند به تلخی، می لب شیرین را
هوش مصنوعی: سخن تند و تیز برای افراد لازم است، زیرا گاهی باید حقایق تلخ را به کسانی بیان کرد که به شیرینی کلام عادت کردهاند.
بلبلانی که نظر بر رخ گل وا کردند
چه شناسند قماش سخن رنگین را
هوش مصنوعی: پرندههای نغمهسرا که به چهرهی گل نگاه میکنند، چگونه میتوانند پارچهی زیبا و رنگین کلام را بشناسند؟
برد و بر طاق فراموشی جاوید گذاشت
تیشه صافدلم آینه شیرین را
هوش مصنوعی: او بر طاق فراموشی، با تیشهای که از دل آرامش به دست آورد، آینهای از شیرینی را جاودانه گذاشت.
کیست از عهده این وام سبکبار شود؟
گر نبخشد به کسی دختر رز کابین را
هوش مصنوعی: کیست که بتواند از پس این بدهی سبک برآید؟ اگر کسی دختر رز را به عنوان مهریه ندهد.
دست در دامن می زن که رسانید به چرخ
نسبت سلسله تاک، سر پروین را
هوش مصنوعی: دستت را در دامن میزن که به دایره و مدار عالم، نسبت به سلسلهی تاک، سرِ پروین را برسانی.
عشق اندیشه ندارد ز نگهبانی عقل
دزد خاموش کند شمع سر بالین را
هوش مصنوعی: عشق به خوبی فکر نمیکند و باعث میشود که عقل مثل دزدی بیصدا، شمعی را که در کنار سر قرار دارد خاموش کند.
دل صائب چه غم از نیش ملامت دارد؟
نیست اندیشه ای از خار، کف گلچین را
هوش مصنوعی: دل صائب نگران و ناراحت از انتقاد و سرزنش دیگران نیست. او به جای اینکه به درد و رنجهای کوچک توجه کند، در شادی و زیباییهایی که دارد غرق شده و به آنها فکر میکند.

صائب