غزل شمارهٔ ۳۳۲
به هر نوعی که می خواهد دلت بشکن دل ما را
که از مستان نمی گیرند خون جام و مینا را
ز هجر عافیت دشمن تبی در استخوان دارم
که نبضم مضطرب سازد سرانگشت مسیحا را
حساب سال و ماه از کارفرمایان چه می پرسی؟
چه داند سیل بی پروا شمار ریگ صحرا را؟
ازان روزی که جست آهوی او از دام من صائب
به ناخن می خراشد سیل اشکم روی صحرا را
غزل شمارهٔ ۳۳۱: ز سرسبزی حیات جاودان بخشد تماشا راغزل شمارهٔ ۳۳۳: چه می آری به گردش هر نفس آن چشم شهلا را؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به هر نوعی که می خواهد دلت بشکن دل ما را
که از مستان نمی گیرند خون جام و مینا را
هوش مصنوعی: هرگونه که بخواهی، دل ما را بشکن، چون دل ما به عشق و شادمانی تعلق دارد و از عاشقان خون خوشی را نمیگیرند.
ز هجر عافیت دشمن تبی در استخوان دارم
که نبضم مضطرب سازد سرانگشت مسیحا را
هوش مصنوعی: از دوری راحتی دشمن، در بدنم دردی دارم که نبض من را به تپش وا میدارد و انگشتان مسیحا را به حیرت میآورد.
حساب سال و ماه از کارفرمایان چه می پرسی؟
چه داند سیل بی پروا شمار ریگ صحرا را؟
هوش مصنوعی: چرا از کارفرمایان در مورد سال و ماه سوال میکنی؟ آنها چه میدانند که سیل بیپروا چگونه میتواند شنهای صحرا را بشمارد؟
ازان روزی که جست آهوی او از دام من صائب
به ناخن می خراشد سیل اشکم روی صحرا را
هوش مصنوعی: از آن روزی که آهوی محبوبم از چنگ من فرار کرد، اشکهایم همچون سیل بر روی دشت میریزند و او را با ناخن میخراشم.