گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۲

که را می گشت در دل کز زمین انسان شود پیدا؟
که می گفت از تنور خام این طوفان شود پیدا؟
به آه گرم دل را آب کن گر تشنه وصلی
که آن گوهر درین دریای بی پایان شود پیدا
نیفشانم ازان بر گرد هستی دامن جرأت
که می ترسم غباری بر دل جانان شود پیدا
ز ابردست ساقی جسم خشکم لاله زاری شد
که در دل هر چه دارد خاک، از باران شود پیدا
اگر از ظلمت راه طلب سالک نیندیشد
همان از نقش پایش چشمه حیوان شود پیدا
درآ در عالم حیرت اگر آسودگی خواهی
که در دل انقلاب از جنبش مژگان شود پیدا
به مقدار تمنا آه افسوس از جگر خیزد
به قدر خس شرار از آتش سوزان شود پیدا
سپند من ز مهتاب حوادث رنگ می بازد
چه خواهم کرد اگر آن آتشین جولان شود پیدا؟
شکوفه با ثمر هرگز نگردد جمع در یک جا
محال است این که با هم نعمت و دندان شود پیدا
نمی دانند صائب بیغمان قدر کلام ما
مگر اهل دلی در عالم امکان شود پیدا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

که را می گشت در دل کز زمین انسان شود پیدا؟
که می گفت از تنور خام این طوفان شود پیدا؟
هوش مصنوعی: کیست که در دلش به دنبال فردی می‌گردد که از دل زمین انسان نمایان شود؟ چه کسی می‌گوید طوفان از تنور خام برمی‌خیزد؟
به آه گرم دل را آب کن گر تشنه وصلی
که آن گوهر درین دریای بی پایان شود پیدا
هوش مصنوعی: با نفس گرم و پرشور خود، دل عاشق را سیراب کن؛ اگر به وصالی مشتاقی، آن گوهر گرانبها در این دریای بی‌پایان ظهور خواهد کرد.
نیفشانم ازان بر گرد هستی دامن جرأت
که می ترسم غباری بر دل جانان شود پیدا
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم دامن خود را از وجود این دنیا زیر پا بگذارم، زیرا ترس دارم که سایه‌ای از غبار بر دل محبوبم بیفتد.
ز ابردست ساقی جسم خشکم لاله زاری شد
که در دل هر چه دارد خاک، از باران شود پیدا
هوش مصنوعی: از دستان پر برکت ساقی، جسم خشک و بی‌جان من به یک باغ لاله تبدیل شد. اکنون در دل خاک من، هر آنچه پنهان بود، با باران به وضوح نمایان گشت.
اگر از ظلمت راه طلب سالک نیندیشد
همان از نقش پایش چشمه حیوان شود پیدا
هوش مصنوعی: اگر سالک (جوینده) در فکر روشنایی و راه هدایت نباشد، تنها اثر و رد پای او جلوه‌گر می‌شود و هیچ نشانی از حیات و معنای واقعی زندگی را نمی‌توان در او دید.
درآ در عالم حیرت اگر آسودگی خواهی
که در دل انقلاب از جنبش مژگان شود پیدا
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی آرامش داشته باشی، به دنیای شگفتی‌ها وارد شو، زیرا در دل تو حرکتی است که از تپش چشمانت آشکار می‌شود.
به مقدار تمنا آه افسوس از جگر خیزد
به قدر خس شرار از آتش سوزان شود پیدا
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که انسان آرزو دارد، آه و ناله از دلش برمی‌خیزد و این احساس به اندازه‌ی خس و خاشاکی که از آتش شعله‌ور ظاهر می‌شود، نمایان می‌گردد.
سپند من ز مهتاب حوادث رنگ می بازد
چه خواهم کرد اگر آن آتشین جولان شود پیدا؟
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من از راز و رمزهای زندگی متاثر می‌شوم و دلتنگ می‌شوم، چه می‌توانم بکنم اگر آن احساسات هیجان‌انگیز دوباره به سراغم بیایند؟
شکوفه با ثمر هرگز نگردد جمع در یک جا
محال است این که با هم نعمت و دندان شود پیدا
هوش مصنوعی: شکوفه و میوه هرگز نمی‌توانند در یک زمان و یکجا وجود داشته باشند؛ این که نعمت و دندان در کنار هم نمایان شوند، ممکن نیست.
نمی دانند صائب بیغمان قدر کلام ما
مگر اهل دلی در عالم امکان شود پیدا
هوش مصنوعی: تنها کسانی که دل‌های زنده و بااحساس دارند، ارزش سخنان ما را درک می‌کنند، و دیگران از این موضوع بی‌خبرند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۲۲ به خوانش عندلیب