گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۱۴

ترک جانان چون توان از تیغ بی زنهار داد؟
پشت نتوان بهر زخم خار بر گلزار داد
چون مرا می سوختی آخر به داغ دور باش
چون سپند اول نبایستی به محفل بار داد
بهر دنیا با خسیسان چرب نرمی مشکل است
بوسه بهر گنج نتوان بر دهان مار داد
از دم گرم توکل می شود صاحب چراغ
هر که پشت خویش چون محراب بر دیوار داد
شکوه مغرور ما بر خامشی آورد زور
هر قدر ما را سپهر سنگدل آزار داد
آن که می بخشد به خون مرده صائب زندگی
می تواند بخت ما را دیده بیدار داد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترک جانان چون توان از تیغ بی زنهار داد؟
پشت نتوان بهر زخم خار بر گلزار داد
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان از عشق محبوب جدا شد در حالی که تیغ بی‌رحم او را به جان می‌زند؟ نمی‌توان از پشت به خاطر زخم‌های سختی که بر دل می‌زند، در باغ گل آرامش یافت.
چون مرا می سوختی آخر به داغ دور باش
چون سپند اول نبایستی به محفل بار داد
هوش مصنوعی: وقتی که مرا می‌سوزاندی، باید می‌دانستی که دوری از تو برایم دشوار است. مثل اینکه نباید در ابتدا به جمعی، بار و خستگی بکشم.
بهر دنیا با خسیسان چرب نرمی مشکل است
بوسه بهر گنج نتوان بر دهان مار داد
هوش مصنوعی: در این دنیا، ارتباط با افراد نادان و بی‌ارزش بسیار دشوار است و نمی‌توان به راحتی برای به دست آوردن ثروت، به مخلوقات خطرناک و بی‌اعتماد نزدیک شد.
از دم گرم توکل می شود صاحب چراغ
هر که پشت خویش چون محراب بر دیوار داد
هوش مصنوعی: از نیروی اعتماد به خداوند، هر کسی که همچون محراب به دیوار تکیه می‌دهد، می‌تواند صاحب روشنایی و راهنمایی شود.
شکوه مغرور ما بر خامشی آورد زور
هر قدر ما را سپهر سنگدل آزار داد
هوش مصنوعی: ما با عظمت و غرور خود بر خاموشی غلبه کردیم، هر چند که آسمان بی‌رحم به ما سختی و آزار رساند.
آن که می بخشد به خون مرده صائب زندگی
می تواند بخت ما را دیده بیدار داد
هوش مصنوعی: کسی که به اعضای خانواده‌اش می‌آید و شایستگی زندگی را به نمایش می‌گذارد، می‌تواند سرنوشت ما را ببیند و از آن آگاه باشد.