شمارهٔ ۱۹ - در مدح شاه عباس دوم
هوا را کند پر ز اختر شکوفه
زمین را کند بحر گوهر شکوفه
ز پیراهن یوسفی مغزها را
به هر جلوه سازد معطر شکوفه
کف تازه رویی است از بحر رحمت
که باشد به گوهر برابر شکوفه
ز گلزار غیبی به ما دور گردان
بود نامه و نامه آور شکوفه
به صنع الهی است هر تیره دل را
به صد شمع کافور رهبر شکوفه
ز چتر پریزاد و تخت سلیمان
دهد یاد بر شاخ اخضر شکوفه
ز هر غنچه چون محمل لیلی آرد
برون ماه سیمای دیگر شکوفه
در آیینه آب از عکس سازد
پری را به شیشه مصور شکوفه
ز احیای اشجار روشندلان را
دهد یاد از صبح محشر شکوفه
چو بال پری بر بساط سلیمان
بر آفاق شد سایه گستر شکوفه
نهان ساخت چون رشته در عقد گوهر
رگ شاخها را سراسر شکوفه
ندیدی به وادی اگر محرمان را
ببین پهن در خاک اغبر شکوفه
چو شیر از رگ شاخها زهردی را
به نرمی برآورد یکسر شکوفه
شب و روز را کرد با هم برابر
ز نور جبین منور شکوفه
ازان همچو صبح است خندان و روشن
که خورشید گل راست خاور شکوفه
چو راهی که از برف پوشیده گردد
نهان شد چنان شاخ ها در شکوفه
مگر نامه عاشق بی قرارست؟
که گیرد هوا چون کبوتر شکوفه
ز افشاندن فلس، آب روان را
چو ماهی کند سیم پیکر شکوفه
ز دستار آشفته اش می کند گل
که در پرده خورده است ساغر شکوفه
هوای که برده است از دل قرارش؟
که در بیضه آرد برون پر شکوفه
ز حفظش به صد دست شاخ است عاجز
ز بس شیر مست است دیگر شکوفه
توانگر کند مفلسان طرب را
براتی است از نقد خوشتر شکوفه
بگیر از گلستان برات نشاطی
نبسته است چندان که دفتر شکوفه
ز دست گهر ریز هر کف زمین را
کند چون صدف پر ز گوهر شکوفه
ز آب گهر خاک سیراب گردد
چنین گر کند خنده تر شکوفه
نقاب لطیفی است کز خوش قماشی
شود چهره با روی دلبر شکوفه
نماند نهان حسن در زیر چادر
به یک جانب انداخت معجر شکوفه
شود خون به تدریج شیر، از چه رو شد
بدل با گل و لاله یکسر شکوفه؟
کند شمع کافور در روز روشن
ز سیم است از بس توانگر شکوفه
ز کم فرصتی های فصل بهاران
بود بر جناح سفر هر شکوفه
گشود از دل خاکیان عقده ها را
به دندان چون عقد گوهر شکوفه
ز آیینه گیرند اگر پشت در زر
گرفت آب را روی در زر شکوفه
چو شیری که از مهر فرزند زاید
زند جوش زان گونه از بر شکوفه
ازان خواب فصل بهارست شیرین
که جامی است پر شیر و شکر شکوفه
کند بر عصا تکیه در عهد طفلی
ز مستی چو پیر معمر شکوفه
زمین را لباس و هوا راست معجر
کتان است و مهتاب انور شکوفه
بلورین شود ساق سرو و صنوبر
زند این چنین غوطه گر در شکوفه
شود شاخها سر به سر سیم ساعد
کند باغ را چون سمنبر شکوفه
که دیده قلم کاغذ از خود برآرد؟
به هر شاخ بنگر مصور شکوفه
چو مریم که عیسی بود در کنارش
گرفته چنان میوه در بر شکوفه
ز بس چرب نرمی، به خاکی نهادان
گواراست چون شیر مادر شکوفه
چو صوفی نهان در ته خرقه دارد
ز هر برگ، مینای اخضر شکوفه
چو شیری کز انگشت اطفال زاید
برآرد ز شاخ آنچنان سر شکوفه
ازان در نظرهاست شیرین که دارد
ز هر غنچه ای تنگ شکر شکوفه
ندیدی بر آیینه سیماب لرزان
به هر صفحه آب بنگر شکوفه
توان یافت فیض صبوحی دل شب
ز بس کرد شب را منور شکوفه
توان یافت فیض صبوحی دل شب
ز بس کرد شب را منور شکوفه
گرفته است در نقره خام یکسر
زمین را چو مهتاب انور شکوفه
اگر سیر مهتاب در روز خواهی
گذر کن به بستان و بنگر شکوفه
ز خون جام اهل نظر نیست خالی
که بادام را باشد احمر شکوفه
به لوح زمین می کند نقطه ریزی
که از فال نیکو خورد بر شکوفه
چه تقصیر ازو گشت صادر چو آدم؟
که عریان شد از حلیه یکسر شکوفه
پراندند بهر چه ناخن به چوبش؟
اگر نیست نقدش مزور شکوفه
شکستند ازان بیضه ها در کلاهش
که نخوت به سر داشت از زر شکوفه
نمی گشت بازیچه هر نسیمی
اگر مغز می داشت در سر شکوفه
سبکسار و پوچ است، ازان هر زمانی
زند دست در شاخ دیگر شکوفه
چو پیر خرابات از تازه رویی
کند ملک دلها مسخر شکوفه
کم از کهکشان نیست هر کوچه باغی
ز بس ریخت بر خاک اختر شکوفه
به هر جا رسی می توان واکشیدن
که شد بستر و بالش پر شکوفه
ندیدی اگر روز روشن ستاره
فروزان ز هر شاخ بنگر شکوفه
بیفشان زر و سیم کز باد دستی
برومند گردید از بر شکوفه
به ریزش ز اقران سرآمد توان شد
ازان شد بر اشجار سرور شکوفه
تو هم شیشه را پنبه بردار از سر
چو ریزان شد از شاخ اخضر شکوفه
گرو کن به می هر چه داری ز پوشش
چو انداخت دستار از سر شکوفه
در این موسم از کشتی باده مگذر
که سامان دهد بادبان هر شکوفه
چو سیماب کز شعله گردد سبکپا
شد از آتش گل سبک پر شکوفه
به ناخن خراشد زمین چمن را
ز شرم نثار محقر شکوفه
چو عیسی به گهواره گردید گویا
به مدح شه دادگستر شکوفه
بهار جهان، شاه عباس ثانی
که بر نام او می زند زر شکوفه
چنان آرمیده است عالم به عهدش
که بر خود نلرزد ز صرصر شکوفه
زمین عنبر تر شد از بوی خلقش
بهاری است زان عنبر تر شکوفه
به باغی که افتد به دولت گذارش
شود اختر سعد یکسر شکوفه
هوا مشکبو گردد از عطسه گل
شود گر ز خلقش معطر شکوفه
شود عاجز از ثبت یکروزه جودش
شجر گر شود کلک و دفتر شکوفه
ز حفظش به بال و پر کاغذ آید
به ساحل ز دریای آذر شکوفه
ز صبح جبینش بود فتح لامع
ز میوه بود مژده آور شکوفه
بود فتح ها در لوای سفیدش
چو رنگین ثمرها نهان در شکوفه
زمین بوس شه می کند هر بهاری
ازان رو بود نیک اختر شکوفه
نگه دار سررشته حرف صائب
اگر چه بود در و گوهر شکوفه
سخن مختصر ساز، هر چند گردد
ز تکرار قند مکرر شکوفه
مکن دست کوته ز دامن دعا را
بود در گذر تا چو اختر شکوفه
همی تا ز تأثیر باد بهاران
شود از درختان مصور شکوفه
نهال برومند اقبال او را
ثمر کام دل باد و گوهر شکوفه
شمارهٔ ۱۸ - در مدح شاه عباس دوم: سرمه چشم ملایک شد غبار اصفهانشمارهٔ ۲۰ - در مدح شاه عباس دوم: روی در برج شرف آورد دیگر آفتاب
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هوا را کند پر ز اختر شکوفه
زمین را کند بحر گوهر شکوفه
هوش مصنوعی: هوا پر از ستاره میشود و زمین مانند دریا پر از گوهرهای درخشان میگردد.
ز پیراهن یوسفی مغزها را
به هر جلوه سازد معطر شکوفه
هوش مصنوعی: پیراهن یوسف باعث میشود که زیباییها و ظرافتها در هر نمایشی به شکوفه تبدیل شوند و عطر و بویی دلپذیر را به فضا بپاشند.
کف تازه رویی است از بحر رحمت
که باشد به گوهر برابر شکوفه
هوش مصنوعی: کف زیبای روی آب، نشانهای از رحمت الهی است که به اندازه یک گوهر ارزشمند است و درخشش آن مانند شکوفههای زیباست.
ز گلزار غیبی به ما دور گردان
بود نامه و نامه آور شکوفه
هوش مصنوعی: از سرزمین غیبی، نامهای به ما رسید که نمایانگر زیبایی و شکوفایی است.
به صنع الهی است هر تیره دل را
به صد شمع کافور رهبر شکوفه
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش تیره و غمگین باشد، با دست قدرت خداوند میتواند به روشنی و شادی برسد، مانند شکوفهای که با صدها شمع و عطر کافور هدایت میشود.
ز چتر پریزاد و تخت سلیمان
دهد یاد بر شاخ اخضر شکوفه
هوش مصنوعی: این بیت به تصاویری از زیباییهای طبیعت و نمادهای قدرت و شکوه اشاره دارد. از چتر پریزاد، که میتواند نشاندهندهی حفاظت و زیبایی باشد، و تخت سلیمان، که نماد سلطنت و عظمت است، یاد میکند. در نهایت، اشاره به شکوفه بر روی شاخ اخضر میکند که نمادی از زندگی و سرزندگی است. این تصاویر به زیبایی زندگی و حکمتهای نهفته در آن اشاره دارند.
ز هر غنچه چون محمل لیلی آرد
برون ماه سیمای دیگر شکوفه
هوش مصنوعی: هر غنچهای مانند محملی که لیلی را بیرون میآورد، ماه را به نمایش میگذارد و زیبایی دیگری از شکوفهها را نمایان میسازد.
در آیینه آب از عکس سازد
پری را به شیشه مصور شکوفه
هوش مصنوعی: در آب، تصویر زیبایی از یک پری به وجود میآید و در شیشه، گلها به شکل زیبا و رنگارنگ نمایان میشوند.
ز احیای اشجار روشندلان را
دهد یاد از صبح محشر شکوفه
هوش مصنوعی: از بیداری درختان، روشنفکران را به یاد روز قیامت و شکوفههای صبح میاندازد.
چو بال پری بر بساط سلیمان
بر آفاق شد سایه گستر شکوفه
هوش مصنوعی: وقتی بال پرواز، بر سفره سلیمان گسترده میشود، سایهای بر آسمان پهن میکند و شکوفهها را به نمایش میگذارد.
نهان ساخت چون رشته در عقد گوهر
رگ شاخها را سراسر شکوفه
هوش مصنوعی: به آرامی و به طور نامحسوس، مانند رشتهای که در گره یک گوهر پنهان شده است، ساقهها را به شکوفههای زیبا تبدیل کردهاند.
ندیدی به وادی اگر محرمان را
ببین پهن در خاک اغبر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر به دشت و دمن سفر کنی، میتوانی دوستان و عزیزان را مشاهده کنی که در میان خاکهای نرم، گلها و شکوفهها را گسترش دادهاند.
چو شیر از رگ شاخها زهردی را
به نرمی برآورد یکسر شکوفه
هوش مصنوعی: مثل شیر که از رگ درختان به نرمی عواطفی را آزاد میسازد، شکوفهای به صورت کامل و زیبا به بیرون میآید.
شب و روز را کرد با هم برابر
ز نور جبین منور شکوفه
هوش مصنوعی: شب و روز با هم برابر شدند به خاطر نوری که از پیشانی من میتابد و مانند شکوفهای زیبا است.
ازان همچو صبح است خندان و روشن
که خورشید گل راست خاور شکوفه
هوش مصنوعی: مثل صبحی شاداب و روشن است که خورشید، گل را در سمت شرق شکوفا میکند.
چو راهی که از برف پوشیده گردد
نهان شد چنان شاخ ها در شکوفه
هوش مصنوعی: مانند این است که وقتی راهی زیر برف پنهان میشود، شاخ و برگ درختان نیز در شکوفهها مخفی میشوند.
مگر نامه عاشق بی قرارست؟
که گیرد هوا چون کبوتر شکوفه
هوش مصنوعی: آیا ممکن است نامه معشوق در دل عاشق بیقرار باشد؟ که همچون کبوتر به اوج میرود و شوق و هیجان را در دل زنده میکند.
ز افشاندن فلس، آب روان را
چو ماهی کند سیم پیکر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر فلسهای شیری رنگ بر روی آب روان بریزد، مانند این است که شکوفهای با پیکری نقرهای در آب ظاهر میشود.
ز دستار آشفته اش می کند گل
که در پرده خورده است ساغر شکوفه
هوش مصنوعی: گلی که در درون پرده شکوفه قرار دارد، از دستار آشفتهاش بیرون میآید و خود را نشان میدهد.
هوای که برده است از دل قرارش؟
که در بیضه آرد برون پر شکوفه
هوش مصنوعی: آیا هوایی که آسایش را از دلش گرفته، میتواند شکوفهها را از درون تخمکها به بیرون بیاورد؟
ز حفظش به صد دست شاخ است عاجز
ز بس شیر مست است دیگر شکوفه
هوش مصنوعی: به دلیل حفاظت از او، صد شاخه عاجز و ناتوان هستند، چون درخت از شراب شیرین مست و سرمست شده و دیگر شکوفه نمیدهد.
توانگر کند مفلسان طرب را
براتی است از نقد خوشتر شکوفه
هوش مصنوعی: ثروتمند میتواند افراد بیپول را شاد کند، چرا که شادی و سرزندگی او از خوشیهای واقعی باارزشتر است.
بگیر از گلستان برات نشاطی
نبسته است چندان که دفتر شکوفه
هوش مصنوعی: از باغ گلستان چیزی نگرفتهای که خوشحالیات به اندازهای نیست که دفتر گلها را پر کند.
ز دست گهر ریز هر کف زمین را
کند چون صدف پر ز گوهر شکوفه
هوش مصنوعی: هرکس که از دستش جواهر بریزد، مانند صدفی خواهد بود که زمین را پر از جواهر میکند و به زیبایی خواهد شکفت.
ز آب گهر خاک سیراب گردد
چنین گر کند خنده تر شکوفه
هوش مصنوعی: از آب و گوهر، خاک به زیبایی میروید و شکوفهها با لبخند به زندگی ادامه میدهند.
نقاب لطیفی است کز خوش قماشی
شود چهره با روی دلبر شکوفه
هوش مصنوعی: نقاب زیبایی که از لطافت و ظرافتش، چهره را شبیه به گلهای شکوفه بر روی چهره محبوب میسازد.
نماند نهان حسن در زیر چادر
به یک جانب انداخت معجر شکوفه
هوش مصنوعی: حسن و زیبایی دیگر پنهان نماند، چرا که معجر (چادر) شکوفهای به یک سمت پرتاب شد و زیبایی آشکار گردید.
شود خون به تدریج شیر، از چه رو شد
بدل با گل و لاله یکسر شکوفه؟
هوش مصنوعی: به تدریج خون به شیر تبدیل میشود، اما چرا رنگ و بوی آن به یکباره با گل و لاله تغییر میکند و به شکوفه میانجامد؟
کند شمع کافور در روز روشن
ز سیم است از بس توانگر شکوفه
هوش مصنوعی: شمع کافوری در روز روشن، از شدت زیباییاش مانند نقره است و این زیبایی به خاطر ثروتمندی شکوفههاست.
ز کم فرصتی های فصل بهاران
بود بر جناح سفر هر شکوفه
هوش مصنوعی: به خاطر کمبود زمان در فصل بهار، هر شکوفه در مسیر سفر خود با فرصتهای کمی روبروست.
گشود از دل خاکیان عقده ها را
به دندان چون عقد گوهر شکوفه
هوش مصنوعی: از دل خاکیان، مشکلات و دردهای پنهان را با دندان گشوده است، همانطور که عقد و پیمان، زیبایی و ارزش یک گوهر را آشکار میکند.
ز آیینه گیرند اگر پشت در زر
گرفت آب را روی در زر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر از آیینه نگاه کنند، پشت در، طلا میشود؛ آبی که روی در است، مانند شکوفه میدرخشد.
چو شیری که از مهر فرزند زاید
زند جوش زان گونه از بر شکوفه
هوش مصنوعی: شیر در حینی که از محبت به فرزندش فرزندی به دنیا میآورد، از شوق و شادی به جوش و خروش میآید، بهگونهای که شکوفهها نیز از آن حالت سرشار میشوند.
ازان خواب فصل بهارست شیرین
که جامی است پر شیر و شکر شکوفه
هوش مصنوعی: این خواب، نشانهای از بهار شیرین است که مانند جامی پر از شیر و شکر و شکوفهها میباشد.
کند بر عصا تکیه در عهد طفلی
ز مستی چو پیر معمر شکوفه
هوش مصنوعی: در دوران کودکی، همچون پیران که به عصا تکیه دادهاند، به خاطر مستی و سرخوشی زندگی میکنیم و از زیباییهای آن لذت میبریم.
زمین را لباس و هوا راست معجر
کتان است و مهتاب انور شکوفه
هوش مصنوعی: زمین به پوششی زیبا مزین شده و هوای پاک مانند روسری نازک است. نور ماه هم مانند گلهای شکوفه درخشان است.
بلورین شود ساق سرو و صنوبر
زند این چنین غوطه گر در شکوفه
هوش مصنوعی: بهار که میرسد، درختان سرو و صنوبر مانند بلور میدرخشند و در میان شکوفهها غوطهور میشوند.
شود شاخها سر به سر سیم ساعد
کند باغ را چون سمنبر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر درختان به شکوفه بنشینند و شاخ و برگهای خود را به شکل زیبایی درآورند، باغ به مانند سمنبر (گل خوش بویی) خواهد شد و پر از زیبایی و لطافت خواهد گشت.
که دیده قلم کاغذ از خود برآرد؟
به هر شاخ بنگر مصور شکوفه
هوش مصنوعی: چگونه میتوان چشمها را وادار کرد تا از خودشان بر روی کاغذ بنویسند؟ به هر شاخهای که نگاه کنی، تصویری از شکوفهها را میبینی.
چو مریم که عیسی بود در کنارش
گرفته چنان میوه در بر شکوفه
هوش مصنوعی: مانند مریم، که عیسی در کنار او بود، او نیز گویی میوهای را در آغوش گرفته است که در حال شکوفه زدن است.
ز بس چرب نرمی، به خاکی نهادان
گواراست چون شیر مادر شکوفه
هوش مصنوعی: بدلیل نرم و لطیف بودن زمین، چنان خوشایند است که مانند شیر مادر میماند که دلنشینی و تازگی به گلها میبخشد.
چو صوفی نهان در ته خرقه دارد
ز هر برگ، مینای اخضر شکوفه
هوش مصنوعی: صوفی، در دل خرقهاش، از هر برگ درختی، زیبایی خاصی را پنهان کرده که همچون مینا، دلنواز و دلفریب است.
چو شیری کز انگشت اطفال زاید
برآرد ز شاخ آنچنان سر شکوفه
هوش مصنوعی: مانند شیری که از انگشتان کودکان زاده میشود، از شاخ blossoming (شکوفه) سر برمیآورد.
ازان در نظرهاست شیرین که دارد
ز هر غنچه ای تنگ شکر شکوفه
هوش مصنوعی: در دیدگاهها، شیرینی او ناشی از این است که از هر غنچه، طعم خوش شیرینی را میگیرد و شکر را در دل خود دارد.
ندیدی بر آیینه سیماب لرزان
به هر صفحه آب بنگر شکوفه
هوش مصنوعی: به آئینه نقرهای که در حال لرزش است نگاه کن، بر هر صفحهاش آب را ببین و شکوفهها را مشاهده کن.
توان یافت فیض صبوحی دل شب
ز بس کرد شب را منور شکوفه
هوش مصنوعی: میتوان با صبحگاهی دل شب را روشن کرد و این کار را به اندازهای انجام داد که شب مثل شکوفهای درخشان شود.
توان یافت فیض صبوحی دل شب
ز بس کرد شب را منور شکوفه
هوش مصنوعی: انسان میتواند از روشنایی صبح بهرهمند شود و دل تاریک شب را با زیبایی شکوفهها روشن کند.
گرفته است در نقره خام یکسر
زمین را چو مهتاب انور شکوفه
هوش مصنوعی: زمین را به مانند نقرهای درخشان پوشانده و چون مهتاب، زیبایی و نور خود را بر آن توزیع کرده است. شکوفهها نیز در این زیبایی نقش دارند.
اگر سیر مهتاب در روز خواهی
گذر کن به بستان و بنگر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر بخواهی زیبایی ماه در روز را ببینی، به باغ برو و شکوفهها را تماشا کن.
ز خون جام اهل نظر نیست خالی
که بادام را باشد احمر شکوفه
هوش مصنوعی: جای هیچگونه تردیدی نیست که دل و جان مردم آگاه و صاحبنظر از عشق و احساسات عاطفی لبریز است، درست مثل درختی که در فصل بهار میوههای قرمز و زیبا به بار میآورد.
به لوح زمین می کند نقطه ریزی
که از فال نیکو خورد بر شکوفه
هوش مصنوعی: یک نقطه کوچک بر روی زمین وجود دارد که از نشانههای خوب زندگی، بر روی شکوفهای قرار گرفته است.
چه تقصیر ازو گشت صادر چو آدم؟
که عریان شد از حلیه یکسر شکوفه
هوش مصنوعی: چه گناهی از آدم سر زد که زمانی که عریان شد، تمام زینتهایش به یکباره از بین رفت؟
پراندند بهر چه ناخن به چوبش؟
اگر نیست نقدش مزور شکوفه
هوش مصنوعی: چرا ناخن را به چوب میزنند؟ اگر که ارزشش در واقعیت وجود ندارد، مانند گلهای دروغین.
شکستند ازان بیضه ها در کلاهش
که نخوت به سر داشت از زر شکوفه
هوش مصنوعی: از آن تخمهایی که در کلاهش بود، شکستند، زیرا او به خاطر زرینی که بر سر داشت، به خود میبالید.
نمی گشت بازیچه هر نسیمی
اگر مغز می داشت در سر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر شکوفهای در سر داشت، هر بادی نمیتوانست آن را به سادگی جابجا کند و بازیچه خود کند.
سبکسار و پوچ است، ازان هر زمانی
زند دست در شاخ دیگر شکوفه
هوش مصنوعی: سبکسر و بیمحتواست کسی که در هر زمان و موقعیتی به سراغ چیزهای جدید و بیاساس میرود و بدون فکر کردن به انتخابهایش، به سراغ تجربههای جدید میرود.
چو پیر خرابات از تازه رویی
کند ملک دلها مسخر شکوفه
هوش مصنوعی: وقتی که مردی سالخورده و باتجربه در دنیای خوشوجه و زیبا از جوانی و شادابی سخن میگوید، دلها را به دست میآورد و همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
کم از کهکشان نیست هر کوچه باغی
ز بس ریخت بر خاک اختر شکوفه
هوش مصنوعی: هر کوچه و باغی به اندازه کهکشان زیبایی دارد؛ زیرا آنقدر شکوفهها بر زمین ریخته که گویی انبوهی از ستارهها را به نمایش گذاشته است.
به هر جا رسی می توان واکشیدن
که شد بستر و بالش پر شکوفه
هوش مصنوعی: در هر جایی که بروی، میتوانی از آنجا بهرهبرداری کنی، چنانکه آن مکان بهشتی پر از گل و زیبایی شده باشد.
ندیدی اگر روز روشن ستاره
فروزان ز هر شاخ بنگر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر در روز روشن، ستارهای درخشان را ندیدی، به هر درختی نگاه کن که شکوفههای زیبا دارد.
بیفشان زر و سیم کز باد دستی
برومند گردید از بر شکوفه
هوش مصنوعی: زر و سیم را بپاش، زیرا که از وزش یک دست قوی، گلها شکوفا شدند.
به ریزش ز اقران سرآمد توان شد
ازان شد بر اشجار سرور شکوفه
هوش مصنوعی: با فرارسیدن بهار، درختان از نعمت خوبان و دوستان پر از شکوفه و شوق شدند.
تو هم شیشه را پنبه بردار از سر
چو ریزان شد از شاخ اخضر شکوفه
هوش مصنوعی: بهتر است مراقب باشی و حواست به اطراف باشد، زیرا ممکن است در لحظهای زیبا و شیرین، خطری پیش بیاید که آن را تحت تأثیر قرار دهد.
گرو کن به می هر چه داری ز پوشش
چو انداخت دستار از سر شکوفه
هوش مصنوعی: هرچه داری از پوشش و لباس، به می و نوشیدنی واگذار کن، زیرا وقتی که شکوفه روی گل قرار میگیرد، دستار از سر برداشته میشود.
در این موسم از کشتی باده مگذر
که سامان دهد بادبان هر شکوفه
هوش مصنوعی: در این فصل به آواز باده نزدیک نشو، زیرا هر شکوفه زیر تأثیر بادها سامان و نظم خاصی پیدا میکند.
چو سیماب کز شعله گردد سبکپا
شد از آتش گل سبک پر شکوفه
هوش مصنوعی: همچون جیوه که از حرارت سبک و روان میشود، گلهای شکوفهدار نیز از گرمای آتش سبک و معلق میگردند.
به ناخن خراشد زمین چمن را
ز شرم نثار محقر شکوفه
هوش مصنوعی: به خاطر شرم شکوفههای کوچک و بیاهمیت، زمین چمن را با خراشهای ناخن نوازش میکند.
چو عیسی به گهواره گردید گویا
به مدح شه دادگستر شکوفه
هوش مصنوعی: پیشرفت عیسی در گهواره نشاندهندهی ستایش و تحسین از مقام و شخصیت والای یک حاکم عادل و بزرگ است.
بهار جهان، شاه عباس ثانی
که بر نام او می زند زر شکوفه
هوش مصنوعی: بهار دنیا، شاه عباس دوم است که نام او، چون شکوفههای طلایی درخشان است.
چنان آرمیده است عالم به عهدش
که بر خود نلرزد ز صرصر شکوفه
هوش مصنوعی: جهان به خاطر وعدهای که داده شده است، به آرامش و سکوتی افتاده که حتی در برابر طوفانهای سخت هم نلرزد و از جا نکند.
زمین عنبر تر شد از بوی خلقش
بهاری است زان عنبر تر شکوفه
هوش مصنوعی: زمین به خاطر بوی خوش او معطر شده و این بهار باعث شکوفه دادن درختان میشود.
به باغی که افتد به دولت گذارش
شود اختر سعد یکسر شکوفه
هوش مصنوعی: هر باغی که شانس و سعادت به آن برسد، در یک لحظه همه گلهایش شکوفا میشوند.
هوا مشکبو گردد از عطسه گل
شود گر ز خلقش معطر شکوفه
هوش مصنوعی: هوا با عطسهای معطر میشود و بوی گلها در فضا پخش میگردد، اگر از وجود او بویی خوش به وجود آید، شکوفهها هم معطر میشوند.
شود عاجز از ثبت یکروزه جودش
شجر گر شود کلک و دفتر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر شجرهای از بخشش او در یک روز نوشته شود، قلم و دفتر نیز نمیتوانند عظمت این نعمت را به تصویر بکشند و از بیان آن ناتوان خواهند بود.
ز حفظش به بال و پر کاغذ آید
به ساحل ز دریای آذر شکوفه
هوش مصنوعی: از نگهداری او، مانند پرواز کاغذ، به ساحل میرسد، مثل شکوفهای که از دریای آتش بیرون میآید.
ز صبح جبینش بود فتح لامع
ز میوه بود مژده آور شکوفه
هوش مصنوعی: از آغاز روز، پیشانی او نشانهای از پیروزی درخشان است و از میوه، نویدبخش ظهور شکوفههاست.
بود فتح ها در لوای سفیدش
چو رنگین ثمرها نهان در شکوفه
هوش مصنوعی: پیروزیها زیر پرچم سپید او مانند میوههای رنگین است که در شکوفه پنهان شدهاند.
زمین بوس شه می کند هر بهاری
ازان رو بود نیک اختر شکوفه
هوش مصنوعی: زمین در هر بهار به خاطر داشتن ستارههای نیکو، به خوابی شیرین و فرخنده میرسد و با گلها و شکوفهها زیبا میشود.
نگه دار سررشته حرف صائب
اگر چه بود در و گوهر شکوفه
هوش مصنوعی: اگرچه کلام صائب مانند گوی و گوهر باارزش است، اما باید آن را با دقت و احتیاط نگهداری کرد.
سخن مختصر ساز، هر چند گردد
ز تکرار قند مکرر شکوفه
هوش مصنوعی: سخن خود را کوتاه و مختصر بگو، هرچند تکرار آن ممکن است مانند گلهای قند شیرین و دلچسب باشد.
مکن دست کوته ز دامن دعا را
بود در گذر تا چو اختر شکوفه
هوش مصنوعی: دستت را از دعا کردن کوتاه مکن؛ زیرا در مسیر زندگی، زمانی خواهد رسید که مانند گل سرخ شکوفا شوی و درخشندگی به دست آوری.
همی تا ز تأثیر باد بهاران
شود از درختان مصور شکوفه
هوش مصنوعی: باد بهاری که میوزد، باعث میشود درختان شکوفههای زیبا و رنگارنگی بیرون دهند.
نهال برومند اقبال او را
ثمر کام دل باد و گوهر شکوفه
هوش مصنوعی: درخت پر بار خوشبختی او امیدوارم که میوه دلخواهش را بدهد و نشانه زیبایی را به ارمغان آورد.
حاشیه ها
1404/01/27 23:03
Khamechian
سلام
وزن این شعر زیبا اشتباه مرقوم شده،
در اصل هست فعولن فعولن فعولن فعولن