گنجور

شمارهٔ ۴

او شد جوان و آه جوانی من برفت
یاقوت من زرفتن او کهربا شده است
تا در هوای عالم پیری فتاده ام
شخصم ضعیف گشت و دلم در هوا شده است
غم شد جوان چو روز جوانی من برفت
شادیم پیر گشت و نشاطم هبا شده است
آبی که روی من ز جوانی گرفته بود
در چشمم آمده ست و ز رویم جدا شده است
زین پیش عشق زلف دو تا بود در دلم
آن عشق هیچ گونه ندانم کجا شده است
پر گرد آسیاست سر من ز روزگار
این گشت روزگار مگر آسیا شده است
آن دلبری که دم نزدی بی وفای من
اکنون وفای او همه بر من جفا شده است
پیری پیام گوی من آمد که بیش از این
زلف دو تا مجوی که پشتم دو تا شده است
بر من جوانی من چون خود وفا نکرد
او نیز چون جوانی من بی وفا شده است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

او شد جوان و آه جوانی من برفت
یاقوت من زرفتن او کهربا شده است
هوش مصنوعی: او جوان شد و من جوانی‌ام را از دست دادم، گوهر من که یاقوت بود اکنون به خاطر رفتن او به کهربا تبدیل شده است.
تا در هوای عالم پیری فتاده ام
شخصم ضعیف گشت و دلم در هوا شده است
هوش مصنوعی: من در جوّ زندگی به پیری رسیده‌ام و بر اثر آن، جسمم ضعیف شده و قلبم سرگردان و بی‌قرار است.
غم شد جوان چو روز جوانی من برفت
شادیم پیر گشت و نشاطم هبا شده است
هوش مصنوعی: جوانی و شادابی من به غم تبدیل شد و اکنون که روزهای جوانی‌ام گذشته، احساس می‌کنم که شادابی‌ام نیز از بین رفته و پیر شدم.
آبی که روی من ز جوانی گرفته بود
در چشمم آمده ست و ز رویم جدا شده است
هوش مصنوعی: آبی که در جوانی بر چهره‌ام بود، اکنون در چشمانم دیده می‌شود و از روی من رفته است.
زین پیش عشق زلف دو تا بود در دلم
آن عشق هیچ گونه ندانم کجا شده است
هوش مصنوعی: قبل از این، عشق و زیبایی موهای معشوق در قلبم بود، اما حالا نمی‌دانم آن عشق به کجا رفته است.
پر گرد آسیاست سر من ز روزگار
این گشت روزگار مگر آسیا شده است
هوش مصنوعی: زندگی من به دور این چرخ می‌چرخد و مدام دستخوش تغییرات و ناملایمات است. آیا واقعاً روزگار به مانند یک آسیا شده که تنها در حال ساستن و کوبیدن من است؟
آن دلبری که دم نزدی بی وفای من
اکنون وفای او همه بر من جفا شده است
هوش مصنوعی: آن معشوقی که هیچ وقت به او اشاره نکردم و به او وفادار بودم، حالا وفایش به من تبدیل به درد و رنج شده است.
پیری پیام گوی من آمد که بیش از این
زلف دو تا مجوی که پشتم دو تا شده است
هوش مصنوعی: یک شخصی به من گفت که دیگر به دنبال زلف‌های زیبا نباش، زیرا که من اکنون سن و سالی دارم و دیگر نمی‌توانم به آن چیزها اهمیت دهم.
بر من جوانی من چون خود وفا نکرد
او نیز چون جوانی من بی وفا شده است
هوش مصنوعی: من در جوانی خود به کسی وفا نکردم، حالا آن شخص هم که جوانی من را تجربه کرده، به من وفا ندارد.