شمارهٔ ۹
مال و جمال و بی غمی و صحت و شباب
عشق و وصال و خرمی و عشرت و شراب
شغلی بود به وجه و نشاطی بود به شرط
عیشی بود به رسم و مرادی بود صواب
(اینها همه خوشند ولی نزد عاقلان
آن است عیبشان که عزیزند و تنگ یاب)
تاریخ عهد عشق وصال است و کو وصال
فهرست روز عمر شباب است و کو شباب
ای آنکه با شباب و شرابی و گوش تو
هم لحن چنگ دارد و هم نغمه رباب
گر گلستان عارض معشوق پیش توست
از گردش زمانه تویی در گل و گلاب
خاک وثاق تو چمن سرو و سوسن است
صحن سرای تو فلک ماه و آفتاب
در راه وصل پای امید از طلب مبر
با تاب زلف دوست عنان از طرب متاب
در کوی دوستان که بود دهشت فراق
بر روی دوستی چه کند وحشت نقاب
جان پروران به سوسن آزاد باردار
دل تازه کن به نرگس مخمور نیم خواب
بفروز دیده را به رخ او ز سیب سرخ
خوش کن دماغ را زخط او به مشک ناب
از روح ساز قاصد معشوق را نثار
وز بوسه ده سوال دلارام را جواب
از کام دل به بهره گرفتن شتاب کن
گر مرکب زمانه به مرگت کند شتاب
ورترس انقلاب زمانه است در دلت
با مدح صدر شرق که ترسد ز انقلاب
صدری که صدر موسویانست و مجددین
درصدر دین صدور جهان را بدو مآب
بحر علوم تاج معالی علی که هست
هر بحر با مکارم او کمتر از سراب
بحری که گر به بحر درافتد نهیب او
گردند زیر آب همه ماهیان کباب
آن وارث برادر پیغمبر خدای
کو را برادرست ز شاه جهان خطاب
رای رفیع او چو رقیبی است مهربان
بر تاج و تخت شاه جهان مالک الرقاب
خالی از اوست گوشه تاجش ز اضطرار
ایمن بدوست پایه تختش ز اضطراب
از دوحه رسالت و از میوه شرف
سادات اهل بیت قشورند و او لباب
تا باد و خاک و آتش و آبند در جهان
تا نوبهار و تیر مه است و تموز و آب
وقت خزان ز بهر عطاهای او بود
طرف چمن خزانه زرهای بی حساب
همواره از دلش که بخندد بر ابر و بحر
باشد بر ابر و بحر، به جود و عطا عتاب
پیوسته بر سرش ز زبانهای زایران
از آسمان نثار دعاهای مستجاب
او راست از زمانه اقبال انقیاد
و او راست از ستاره تایید فتح باب
چون زلف نیکوان شود از دست او عنان
چون تاج خسروان شود از پای او رکاب
با قوت عنایت و نام رعایتش
بازی کند تذرو و عقابی کند غراب
و اندر کف عقوبت و خشم و سیاستش
میشی بود هزبر و غرابی بود عقاب
از وی به امر و نهی صلاح آید و فساد
وز وی به مهر و کینه ثواب آید و عقاب
از فخر مدح اوست که مشهور گشت شعر
از عشق دعد بود که معروف شد رباب
ای شرق و غرب را به عطاهای تو امید
ای طبع و ذوق را به دعاهای تو ثواب
از نصرت است خانه عمر تو را عماد
وز دولت است خیمه عز تو را طناب
شاخ صلابت تو ز دین است و اعتقاد
بیخ مهابت تو ز آلست و اکتساب
در فخر اکتساب چه نیکوست در جهان
نیکوترش کند شرف و فخر انتساب
نام عدوت نیست سزاوار آفرین
شایسته گلاب نباشد سر کلاب
آمال زایران ز تو یابد همی حصول
اموال شاعران ز تو گیرد همی نصاب
برخیره از جوانب عالم نمی رسد
زایر بدین ستانه و شاعر بدین جناب
گر نیستی عطای تو، هستی به عهد ما
باغ امید خشک و جهان طمع خراب
زهره زعشق لفظ تو دربارد از صدف
مهر از برای بذل تو زر سازد از تراب
اندر بیان لفظ تو زرین شود سخن
و اندر دهان کلک تو مشکین شود لعاب
در راه مدحت تو دلیلی کند خرد
در کوی خدمت تو ذلیلی کند صعاب
پیداتر است از اختر تابان تیره شب
حظ تو در نبوت و فضل تو در کتاب
اصل بزرگ توست بزرگیت را سبب
زاب خوش لطیف بود لولو خوشاب
گویند نیست چرخ در افعال خود مصیب
پس چونکه دشمن تو نباشد مگر مصاب
گر رای تو شهاب و عدو تو دیو نیست
پیوسته دیو چون رمد از حمله شهاب
ایزد ز آفریده خویش انتخاب کرد
عرض رسول و عترت او آمد انتخاب
وز عترت مطهر او منتخب تویی
چون تیغ آبدار گران مایه از قراب
آری در آفریده به حرمت تفاوت است
یک آفریده نار بود دیگری تراب
تن را محل روح نباشد به هیچ نوع
شب را فروغ روز نباشد به هیچ باب
تا تابش است از اختر و دور است از آسمان
دایم تو رس ز اختر دولت به نور و تاب
پشت موافقانت به سعد فلک قوی
روی مخالفانت به خون جگر خضاب
حضرت به تو مزین و بدخواه جاه تو
در غربتی کز او متعذر بود ایاب
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مال و جمال و بی غمی و صحت و شباب
عشق و وصال و خرمی و عشرت و شراب
هوش مصنوعی: دارایی، زیبایی، بیغم بودن، تندرستی، جوانی، عشق، وصال، شادی، خوشگذرانی و نوشیدن شراب.
شغلی بود به وجه و نشاطی بود به شرط
عیشی بود به رسم و مرادی بود صواب
هوش مصنوعی: شغلی وجود داشت که با چهرهای شاداب همراه بود و شادابی آن نیز به شرط داشتن لذتی خاص بود و بر اساس آداب و اصولی پیش میرفت که درست و صحیح بود.
(اینها همه خوشند ولی نزد عاقلان
آن است عیبشان که عزیزند و تنگ یاب)
هوش مصنوعی: اینها همه زیبا و خوشایند به نظر میرسند، اما عاقلها متوجه عیوب آنها میشوند، زیرا به رغم زیبایی، در دسترس نیستند و کمتر میتوان به آنها دست یافت.
تاریخ عهد عشق وصال است و کو وصال
فهرست روز عمر شباب است و کو شباب
هوش مصنوعی: تاریخ به یادگار دوستیها و عشقها است، اما کجاست آن لحظههای وصال؟ روزهای جوانی به سرعت میگذرد و کجا هستند ایام جوانی؟
ای آنکه با شباب و شرابی و گوش تو
هم لحن چنگ دارد و هم نغمه رباب
هوش مصنوعی: ای آنکه به جوانی و شراب مشغولی و گوش تو به نواها و لحنهای زیبا علاقه دارد.
گر گلستان عارض معشوق پیش توست
از گردش زمانه تویی در گل و گلاب
هوش مصنوعی: اگر صورت زیبای محبوبت مقابل توست، بدان که تو در میان گل و عطر آن قرار داری، به خاطر گذر زمان.
خاک وثاق تو چمن سرو و سوسن است
صحن سرای تو فلک ماه و آفتاب
هوش مصنوعی: جای تو مانند باغی مملو از سرو و گل سوسن است و فضای اطرافت به اندازهای زیباست که مانند آسمان با ماه و خورشید میدرخشد.
در راه وصل پای امید از طلب مبر
با تاب زلف دوست عنان از طرب متاب
هوش مصنوعی: در جادهای که به وصال میانجامد، همیشه امید خود را از پیجویی برندار. با زیبایی و جذابیت زلف دوست، از شادابی و خوشحالی دور نشو.
در کوی دوستان که بود دهشت فراق
بر روی دوستی چه کند وحشت نقاب
هوش مصنوعی: در محله دوستان، جدایی چه ترسی ایجاد میکند و چقدر وحشتآور است که عشق را پنهان کنیم.
جان پروران به سوسن آزاد باردار
دل تازه کن به نرگس مخمور نیم خواب
هوش مصنوعی: زندگی را با زیباییهای گلهای سوسن و نرگس تازه و سرزنده کن. دل را از خواب آلودگی بیدار کن و از زیباییها و لطافتهای طبیعت بهرهمند شو.
بفروز دیده را به رخ او ز سیب سرخ
خوش کن دماغ را زخط او به مشک ناب
هوش مصنوعی: با نگاه به چهره او چشمانت را روشن کن و بوی خوشی مانند سیب سرخ به مشامت برسان. زیبایی خط او نیز باید عطری خوش چون مشک ناب را برایت به ارمغان بیاورد.
از روح ساز قاصد معشوق را نثار
وز بوسه ده سوال دلارام را جواب
هوش مصنوعی: از روح ساز، پیام معشوق را بفرست و با بوسه، به سوال دلبر پاسخ بده.
از کام دل به بهره گرفتن شتاب کن
گر مرکب زمانه به مرگت کند شتاب
هوش مصنوعی: از فرصتهای زندگی بهرهمند شو و با شتاب عمل کن، زیرا زمان ممکن است به سرعت به پایان برسد.
ورترس انقلاب زمانه است در دلت
با مدح صدر شرق که ترسد ز انقلاب
هوش مصنوعی: اگر در دل تو تغییرات زمانه وجود دارد، نگران مدح و ستایش از صدر الشرقي باش که از این انقلاب هراس دارد.
صدری که صدر موسویانست و مجددین
درصدر دین صدور جهان را بدو مآب
هوش مصنوعی: صَدر به معنای بالاترین و ممتازترین مقام در میان افراد است و در اینجا به امام موسویان و مصلحان دینی اشاره میشود. آنها نه تنها در صدر دین هستند، بلکه مسئولیت هدایت و ارائه مفاهیم درست به جهان را نیز بر عهده دارند. پس به نوعی، سرنوشت جهانیان به این افراد بستگی دارد و آنها نقش کلیدی در راهنمایی جامعه دارند.
بحر علوم تاج معالی علی که هست
هر بحر با مکارم او کمتر از سراب
هوش مصنوعی: عمیقترین و بهترین دانشها در کنار مقام والای علی قرار دارد، چرا که هر علمی در مقایسه با ویژگیهای برجسته او، همچون سرابی بیمعناست.
بحری که گر به بحر درافتد نهیب او
گردند زیر آب همه ماهیان کباب
هوش مصنوعی: اگر دریا به عمق دریا بیفتد، نیروی آن باعث میشود که همه ماهیها زیر آب پخته و کباب شوند.
آن وارث برادر پیغمبر خدای
کو را برادرست ز شاه جهان خطاب
هوش مصنوعی: این جمله به فردی اشاره دارد که وارث پیامبر است و برادر او محسوب میشود. او به عنوان برادر خداوند شناخته شده و در خطاب به او، به مقام والایش در جهان اشاره شده است.
رای رفیع او چو رقیبی است مهربان
بر تاج و تخت شاه جهان مالک الرقاب
هوش مصنوعی: نظر بلند او مانند یک رقیب مهربان است که بر سر تاج و تخت پادشاه جهان، بر مالکان تسلط دارد.
خالی از اوست گوشه تاجش ز اضطرار
ایمن بدوست پایه تختش ز اضطراب
هوش مصنوعی: گوشههای تاجش به دلیل نیاز و اضطرار از او خالی است و پایه تختش به خاطر نگرانی و آشفتگی بیپناه است.
از دوحه رسالت و از میوه شرف
سادات اهل بیت قشورند و او لباب
هوش مصنوعی: از درخت رسالت و میوه افتخار سادات اهل بیت، بهترین و خالصترین افراد به شمار میروند.
تا باد و خاک و آتش و آبند در جهان
تا نوبهار و تیر مه است و تموز و آب
هوش مصنوعی: در جهان، عناصر طبیعی مانند باد، خاک، آتش و آب وجود دارند و همچنین زمانهای مختلفی چون بهار، تیرماه، و تموز نیز در جریان است.
وقت خزان ز بهر عطاهای او بود
طرف چمن خزانه زرهای بی حساب
هوش مصنوعی: در فصل پاییز، به خاطر بخششهای او، چمن به انباری پر از طلاهای بیشمار تبدیل شده است.
همواره از دلش که بخندد بر ابر و بحر
باشد بر ابر و بحر، به جود و عطا عتاب
هوش مصنوعی: اگر دل او همیشه شاد باشد، بر آسمان و دریا خواهد خندید و بر آسمان و دریا عطاء و بخشش خواهد کرد.
پیوسته بر سرش ز زبانهای زایران
از آسمان نثار دعاهای مستجاب
هوش مصنوعی: همواره بر سر او دعاهای مستجاب زایران از آسمان نازل میشود.
او راست از زمانه اقبال انقیاد
و او راست از ستاره تایید فتح باب
هوش مصنوعی: او از زمانه خوششانسی و موفقیت را به دست میآورد و همچنین از ستارهها تأیید و راهنمایی برای آغاز کارهای جدید را دریافت میکند.
چون زلف نیکوان شود از دست او عنان
چون تاج خسروان شود از پای او رکاب
هوش مصنوعی: زمانی که موی زیبای محبوب به دست او بیفتد، مانند تاج پادشاهان میشود که از پای او آویزان است.
با قوت عنایت و نام رعایتش
بازی کند تذرو و عقابی کند غراب
هوش مصنوعی: با کمک و توجه خداوند، پرندهای کوچک به خوبی زندگی میکند و پرندهای بزرگ با قدرت و شجاعت خود اقدام میکند.
و اندر کف عقوبت و خشم و سیاستش
میشی بود هزبر و غرابی بود عقاب
هوش مصنوعی: در کنترل عذاب و خشم و تدبیرش، مانند گوسفند بیدفاع و مانند عقاب قدرتمند است.
از وی به امر و نهی صلاح آید و فساد
وز وی به مهر و کینه ثواب آید و عقاب
هوش مصنوعی: از او حکم و دستور به درستکاری و نادرستی سرچشمه میگیرد و از او دوستی و دشمنی، پاداش و مجازات به وجود میآید.
از فخر مدح اوست که مشهور گشت شعر
از عشق دعد بود که معروف شد رباب
هوش مصنوعی: شعرها به دلیل ستایش او معروف شدند و این عشق به دعد بود که رباب را معروف کرد.
ای شرق و غرب را به عطاهای تو امید
ای طبع و ذوق را به دعاهای تو ثواب
هوش مصنوعی: ای شرق و غرب به برکت بخششهای تو امیدوارند و استعداد و ذوق انسانها به دعاهای تو جزای نیک میگیرد.
از نصرت است خانه عمر تو را عماد
وز دولت است خیمه عز تو را طناب
هوش مصنوعی: زندگی تو تحت حمایت و پیروزی است، مانند خانهای که بر پایهای محکم بنا شده است. همچنین، شکوه و عزت تو مانند چادری است که با طنابی محکم و استوار برپا شده است.
شاخ صلابت تو ز دین است و اعتقاد
بیخ مهابت تو ز آلست و اکتساب
هوش مصنوعی: شاخ استواری تو ناشی از دین و باور است، و ریشهی قوت تو از نژاد و دستاوردهای خودت میباشد.
در فخر اکتساب چه نیکوست در جهان
نیکوترش کند شرف و فخر انتساب
هوش مصنوعی: در خوشی و افتخار به دست آوردن چیزها، ارزش زیادی دارد، اما افتخار به نسب و خاندانی که از آن آمدهایم، از این هم بزرگتر و نیکوتر است.
نام عدوت نیست سزاوار آفرین
شایسته گلاب نباشد سر کلاب
هوش مصنوعی: نام دشمن تو آنقدر بیارزش است که حتی شایستهی ستایش هم نیست؛ مانند اینکه گل همیشهبهار شایستهی بوی خوش نیست.
آمال زایران ز تو یابد همی حصول
اموال شاعران ز تو گیرد همی نصاب
هوش مصنوعی: خواستههای زائران از تو برآورده میشود و شاعرانی که اموال و بهرههای خود را از تو میگیرند، به مقصد و نصیب خود میرسند.
برخیره از جوانب عالم نمی رسد
زایر بدین ستانه و شاعر بدین جناب
هوش مصنوعی: از تمام زوایای عالم، هیچ مسافری با این مقام و ارادت به مقام شاعر نمیرسد.
گر نیستی عطای تو، هستی به عهد ما
باغ امید خشک و جهان طمع خراب
هوش مصنوعی: اگر نعمت تو نباشد، زندگی ما به وعدههایمان شبیه باغی خشک و دنیایی پر از آرزوهای ویران شده است.
زهره زعشق لفظ تو دربارد از صدف
مهر از برای بذل تو زر سازد از تراب
هوش مصنوعی: زهره به خاطر عشق تو از صدف زیباییاش مروارید میسازد و از زمین برای تو طلا میسازد.
اندر بیان لفظ تو زرین شود سخن
و اندر دهان کلک تو مشکین شود لعاب
هوش مصنوعی: در گفتار تو کلمات زیبا و طلاگون میشود و وقتی بر زبان قلم تو میآید، رایحهای معطر و دلپذیر پیدا میکند.
در راه مدحت تو دلیلی کند خرد
در کوی خدمت تو ذلیلی کند صعاب
هوش مصنوعی: در مسیر ستودن تو، عقل به اشتباه میافتد و در مسیر خدمت به تو، سختیها را تحمل میکند.
پیداتر است از اختر تابان تیره شب
حظ تو در نبوت و فضل تو در کتاب
هوش مصنوعی: تو در نبوت و فضیلت به مراتب روشنتر از ستارههای درخشان در دل شب هستی.
اصل بزرگ توست بزرگیت را سبب
زاب خوش لطیف بود لولو خوشاب
هوش مصنوعی: شما با ویژگیهای بزرگ و باارزشتان، زیبا و لطیف هستید، مانند مرواریدی که در آب زلال درخشیده و جلوهگری میکند.
گویند نیست چرخ در افعال خود مصیب
پس چونکه دشمن تو نباشد مگر مصاب
هوش مصنوعی: میگویند که زمین و آسمان در کارهای خود بینقص هستند، پس اگر دشمن تو وجود نداشته باشد، هیچچیز بدی برای تو پیش نمیآید.
گر رای تو شهاب و عدو تو دیو نیست
پیوسته دیو چون رمد از حمله شهاب
هوش مصنوعی: اگر فکر تو مانند شهابی درخشان باشد و دشمن تو دیو نیست، پس دشمن همواره از حملهی آن شهاب فرار میکند.
ایزد ز آفریده خویش انتخاب کرد
عرض رسول و عترت او آمد انتخاب
هوش مصنوعی: خداوند از میان مخلوقات خود، رسول و اهل بیت او را برگزید و این انتخاب را به جا آورد.
وز عترت مطهر او منتخب تویی
چون تیغ آبدار گران مایه از قراب
هوش مصنوعی: تو از خاندان پاک او انتخاب شدهای، همچون شمشیری تیز و باارزش که از فولاد باکیفیت ساخته شده است.
آری در آفریده به حرمت تفاوت است
یک آفریده نار بود دیگری تراب
هوش مصنوعی: در آفرینش، به احترام تفاوتها، یک موجود ممکن است از جنس آتش باشد و موجود دیگری از جنس خاک.
تن را محل روح نباشد به هیچ نوع
شب را فروغ روز نباشد به هیچ باب
هوش مصنوعی: بدن نمیتواند محلی برای روح باشد و هیچ شب نمیتواند نور روز را به خود بگیرد.
تا تابش است از اختر و دور است از آسمان
دایم تو رس ز اختر دولت به نور و تاب
هوش مصنوعی: تا زمانی که نور و درخشش وجود دارد و تو از آسمان دور هستی، همیشه درخشش و روشنی بخشی از سرنوشت و سعادتت خواهد بود.
پشت موافقانت به سعد فلک قوی
روی مخالفانت به خون جگر خضاب
هوش مصنوعی: پشتیبانی کسانی که با تو هستند، به مانند سرنوشت و شانس خوب میباشد، در حالی که کسانی که با تو مخالفاند، به نوعی با سختی و رنج زندگی خود را سپری میکنند.
حضرت به تو مزین و بدخواه جاه تو
در غربتی کز او متعذر بود ایاب
هوش مصنوعی: تو با زیور وجود حضرت زینت یافتهای، و دشمنان کوررنگ تو در غفلت و غربت هستند، بهطوری که به دست آوردن آنها برای تو ممکن نیست.