شمارهٔ ۱۸
خوشا وقتا که وقت نوبهار است
مساعد روز و میمون روزگار است
زمین چون لعبت شمشاد زلف است
جهان چون کودک عنبر عذار است
کجا پایت برآید گلستان است
کجا چشمت برافتد لاله زار است
میان باغ پر مشک و عبیر است
کران راغ چون نقش و نگار است
هوا چون چشم عاشق درفشان است
صبا چون زلف دلبر مشکبار است
بساطی بافت فروردین زمین را
کش از مینا و بسد پود و تار است
قرار اکنون به صحن بوستان دار
که صحن بوستان دار القرار است
کنار باغ پر درست و گوهر
کنار او مگر دریا کنار است
بگرید ابر نوروزی همی زار
که شاخ زرد گل بیمار و زار است
زمانی عندلیب از وی جدا نیست
مگر نزدیک او تیماردار است
اگر بلبل شده ست از عشق گل مست
چرا این چشم نرگس پرخمار است
گیای کیمیا گشته است نرگس
که طبعش مایه زر عیار است
در این فصلی که مرده زنده گردد
چرا شاخ بنفشه سوگوار است
مگر گل را عروسی کرد نوروز
که ابرش هر زمان گوهر نثار است
بهار است این ندانم یا بهشت است
بهشت است این ندانم یا بهار است
نسیم نسترن بفزود جانم
مگر در وی نسیم زلف یار است
درخت ارغوان گر نیست آتش
چرا شاخش همیشه پر شرار است
همانا یاسمین مست شبانه است
که چون مستان نوان و بی قرار است
چرا لاله همی ننشیند از پای
مگر مر باده را در انتظار است
نشاط باده باید کرد بر گل
که بازار نشاط باده خوار است
بیار ای ساقی آن آب چو آتش
که جان را جان و غم را غمگسار است
چو زلف یار بویش دلفریب است
چو وصل دوست طعمش خوشگوار است
صفات او چو انعام خداوند
برون از حد و افزون از شمار است
جمال العتره مجدالدین که دین را
ز قصد دشمنان دین حصار است
ابوالقاسم علی تاج المعالی
که چرخ فضل و خورشید تبار است
خداوندی که اندر علم و در حلم
ز حیدر وز پیامبر یادگار است
نسیم مهر او سازنده نور است
سموم کین او سوزنده نار است
ز محنت دشمنان را گوشمال است
ز نعمت دوستان را حق گزار است
دلیل عفو و خشمش سعد و نحس است
نشان رفق و باسش تخت و دار است
به هر معنی که بندیشی تمام است
به هر میدان که پیش آید سوار است
تن انصاف را در عالم عدل
حواس پنج و ارکان چهار است
هر آنچ از خاک سازد طبع خورشید
به چشم جود او چون خاک خوار است
وز آنچ اندر صدف خیزد ز باران
به نظم و نثرش اندر صد هزار است
وز آن گوهر که کانش ناف آهوست
نسیم خلق او را ننگ و عار است
جماد و ناطق ار مدحش سرایند
هنوز آن بر سبیل اختصار است
خطاب فضل والفاظ بزرگی
جز او بر هر که باشد مستعار است
اساس جاه و بنیاد جلالش
چو ترکیب فلکها استوار است
به شب روی سگالشهای اعدا
کلام اللیل یمحوه النهار است
ز فضلش نقص بدخواهان بیفزود
که فضل گل دلیل نقص خار است
ندارد زر دریغ از معدن شکر
که شکرش فربه از زر نزار است
اگر دریاش خوانم بس عجب نیست
که هر لفظیش در شاهوار است
وگر گردونش گویم جای آن هست
که گرد عالم فضلش مدار است
خداوندا تویی کز قول و فعلت
بزرگان جهان را اعتبار است
نه از دولت به جز ذکرت ذخیره ست
نه از نعمت به جز شکرت شکار است
تو را ای سید آل پیمبر
به جد و جود بر خلق افتخار است
ز جدت نا امیدان را امید است
ز جودت بی یساران را یسار است
الا تا در جهان بادست و خاک است
یکی پنهان و دیگر آشکار است
حسود جاه تو با باد سرد است
عدو دولت تو خاکسار است
(مدیح تو چنان گفتم من ایدون
سده جشن ملوک نامدار است)
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوشا وقتا که وقت نوبهار است
مساعد روز و میمون روزگار است
هوش مصنوعی: زمانی که فصل بهار میرسد، روزها مساعد و خوشایند هستند و عالم در بهترین حال خود قرار دارد.
زمین چون لعبت شمشاد زلف است
جهان چون کودک عنبر عذار است
هوش مصنوعی: زمین همچون بازیچهای از موهای مجعد و زیباست و دنیا نیز مانند کودکی است که زیبایی و عطر خوش عطر را دارد.
کجا پایت برآید گلستان است
کجا چشمت برافتد لاله زار است
هوش مصنوعی: هر کجا قدم بگذاری، گلستانی زیبا است و هر جا که نگاه کنی، دشتهایی پر از لاله دیده میشود.
میان باغ پر مشک و عبیر است
کران راغ چون نقش و نگار است
هوش مصنوعی: در وسط باغی که پر از عطر خوش بوده، سرزمین مانند طرحهای زیبا و هنری به نظر میرسد.
هوا چون چشم عاشق درفشان است
صبا چون زلف دلبر مشکبار است
هوش مصنوعی: هوا مانند چشم عاشق درخشان و پر از احساس است و نسیم به عنوان زلف معشوق، خوشبو و دلانگیز به نظر میرسد.
بساطی بافت فروردین زمین را
کش از مینا و بسد پود و تار است
هوش مصنوعی: فروردین، زمین را با زیباییها و رنگهای خوشآیند پر کرده است، مانند بافتن یک فرش با نخ و تارهای رنگارنگ.
قرار اکنون به صحن بوستان دار
که صحن بوستان دار القرار است
هوش مصنوعی: اکنون به باغ برو و در آنجا آرامش و قرار بیاب. زیرا باغ محلی است برای آرامش و سکون.
کنار باغ پر درست و گوهر
کنار او مگر دریا کنار است
هوش مصنوعی: در کنار باغ، زیبایی و ارزشهای فراوانی وجود دارد که شاید مانند دریا عمیق و پر طراوت باشد.
بگرید ابر نوروزی همی زار
که شاخ زرد گل بیمار و زار است
هوش مصنوعی: ابر در آغاز بهار به شدت گریه میکند و به حال شاخکهای زرد و بیمار گلها میافسرد.
زمانی عندلیب از وی جدا نیست
مگر نزدیک او تیماردار است
هوش مصنوعی: در یک زمان، بلبل از آن شخص دور نمیشود، مگر اینکه یکی از نزدیکانش مراقب و نگهدار او باشد.
اگر بلبل شده ست از عشق گل مست
چرا این چشم نرگس پرخمار است
هوش مصنوعی: اگر بلبل به خاطر عشق به گل مست و سرمست شده است، پس چرا این چشم نرگس، که باید شاداب باشد، حالت خوابآلود و خماری دارد؟
گیای کیمیا گشته است نرگس
که طبعش مایه زر عیار است
هوش مصنوعی: نرگس به گونهای خاص و باارزش تبدیل شده است که گویا ویژگیهایش به مانند طلاست و ارزش بالایی دارد.
در این فصلی که مرده زنده گردد
چرا شاخ بنفشه سوگوار است
هوش مصنوعی: در این فصلی که زندگی دوباره به طبیعت برمیگردد و همه چیز زنده میشود، چرا گل بنفشه هنوز غمگین و ناراحت است؟
مگر گل را عروسی کرد نوروز
که ابرش هر زمان گوهر نثار است
هوش مصنوعی: آیا نوروز باعث شده که گل مانند عروس درخشان و زیبا شود، به طوری که ابرها همواره جواهرات باران را نثار او کنند؟
بهار است این ندانم یا بهشت است
بهشت است این ندانم یا بهار است
هوش مصنوعی: اینجا فضای بسیار زیبا و دلپذیری حاکم است؛ احساس میکنم که در بهار هستم، اما نمیدانم آیا واقعاً در بهار هستم یا در بهشت. همچنین وقتی به بهشت فکر میکنم، باز هم نمیتوانم تشخیص دهم که آیا در بهشت هستم یا بهار.
نسیم نسترن بفزود جانم
مگر در وی نسیم زلف یار است
هوش مصنوعی: نسیم معطر نسترن جانم را شادابتر میکند، اما شاید این شادابی به خاطر نسیم موهای محبوبم باشد.
درخت ارغوان گر نیست آتش
چرا شاخش همیشه پر شرار است
هوش مصنوعی: درخت ارغوان اگر آتش ندارد، پس چرا شاخههایش همیشه دارای التهاب و تلاطم هستند؟
همانا یاسمین مست شبانه است
که چون مستان نوان و بی قرار است
هوش مصنوعی: یاسمین در شب حالت مستی و سرخوشی دارد و مانند افرادی که بیقرار و ناآرامند، جنب و جوش میکند.
چرا لاله همی ننشیند از پای
مگر مر باده را در انتظار است
هوش مصنوعی: چرا لاله به زمین نمینشیند و همواره در انتظار است، مگر اینکه بادهای در دسترس دارد؟
نشاط باده باید کرد بر گل
که بازار نشاط باده خوار است
هوش مصنوعی: باید با شادی و نشاط بر روی گلها نوشیدنی سرو کرد، چرا که در این جا فضایی برای خوشی و لذت وجود دارد.
بیار ای ساقی آن آب چو آتش
که جان را جان و غم را غمگسار است
هوش مصنوعی: ای ساقی، آن آبی بیاور که مانند آتش است و روح را زنده میکند و دردی را که داریم تسکین میبخشد.
چو زلف یار بویش دلفریب است
چو وصل دوست طعمش خوشگوار است
هوش مصنوعی: زمانی که به موی یار نگاه میکنم، بوی آن بسیار دلانگیز و جذاب است و وقتی که به وصال دوست میرسم، طعم آن بسیار دلپذیر و خوشایند است.
صفات او چو انعام خداوند
برون از حد و افزون از شمار است
هوش مصنوعی: ویژگیهای او مانند نعمتهای خداوند، بیحد و حساب و بسیار فراوان است.
جمال العتره مجدالدین که دین را
ز قصد دشمنان دین حصار است
هوش مصنوعی: زیبایی خانواده مجدالدین، همچون دژی است که دین را از آسیبهای دشمنان محافظت میکند.
ابوالقاسم علی تاج المعالی
که چرخ فضل و خورشید تبار است
هوش مصنوعی: ابوالقاسم علی تاج المعالی، فردی برجسته و با فضیلت است که مانند خورشید درخشان و دور از دسترس میباشد.
خداوندی که اندر علم و در حلم
ز حیدر وز پیامبر یادگار است
هوش مصنوعی: خداوندی که در علم و صبر، یادگار حیدر (علی) و پیامبر (محمد) است.
نسیم مهر او سازنده نور است
سموم کین او سوزنده نار است
هوش مصنوعی: نسیم محبت او موجب روشنی و زندگی است، در حالی که هوای کینه و عداوت او به آتش و ویرانی منجر میشود.
ز محنت دشمنان را گوشمال است
ز نعمت دوستان را حق گزار است
هوش مصنوعی: از درد و مشکلاتی که دشمنان به ما میزنند، درسی میگیریم و در نتیجه قویتر میشویم، و از نعمتهایی که دوستان به ما میدهند، باید سپاسگزار باشیم.
دلیل عفو و خشمش سعد و نحس است
نشان رفق و باسش تخت و دار است
هوش مصنوعی: عفو و خشم او به دلیل خوش یمن بودن یا بد یمن بودن است، رحمت و لطفش نشانهٔ قدرت و سلطنت اوست که میتواند هم بخشایش کند و هم مجازات کند.
به هر معنی که بندیشی تمام است
به هر میدان که پیش آید سوار است
هوش مصنوعی: هرگونه تفسیری که از آن داشته باشی کامل و جامع است، و هر زمان که به میدان عمل بیاید، آماده و توانمند است.
تن انصاف را در عالم عدل
حواس پنج و ارکان چهار است
هوش مصنوعی: عدالت در دنیا با احساسات پنجگانه و چهار عنصر اصلی برقرار میشود.
هر آنچ از خاک سازد طبع خورشید
به چشم جود او چون خاک خوار است
هوش مصنوعی: هر آنچه که از خاک بوجود میآید، به قابلیت و زیبایی خورشید وابسته است و در نظر لطف او، به مانند خاکی بیارزش به حساب میآید.
وز آنچ اندر صدف خیزد ز باران
به نظم و نثرش اندر صد هزار است
هوش مصنوعی: از آنچه که در صدف به وجود میآید، به واسطه باران و خلاقیتش در ادبیات، هزار نکته و زیبایی نهفته است.
وز آن گوهر که کانش ناف آهوست
نسیم خلق او را ننگ و عار است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زیبایی و نازکی وجود او چنان است که حتی نسیم هم از نزدیک شدن به او شرم میکند. به عبارتی، جذابیت و شکوه او به حدی است که دیگران احساس ننگ و عار میکنند که به او نزدیک شوند.
جماد و ناطق ار مدحش سرایند
هنوز آن بر سبیل اختصار است
هوش مصنوعی: اگر سنگ و انسان هم به ستایش او بپردازند، هنوز این توصیفها بسیار مختصر و کمکم است.
خطاب فضل والفاظ بزرگی
جز او بر هر که باشد مستعار است
هوش مصنوعی: هر کس که بخواهد از فضیلت و کلمات بزرگ سخن بگوید، باید به او اشاره کند، زیرا او تنها منبع حقیقی این صفات است.
اساس جاه و بنیاد جلالش
چو ترکیب فلکها استوار است
هوش مصنوعی: اعتبار و عظمت او مانند ترکیب و نظم فضا و آسمانها قوی و پایدار است.
به شب روی سگالشهای اعدا
کلام اللیل یمحوه النهار است
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، دشمنان سخن میگویند، اما روز آن سخنان را محو میکند و از بین میبرد.
ز فضلش نقص بدخواهان بیفزود
که فضل گل دلیل نقص خار است
هوش مصنوعی: وجود فضل و خوبی او باعث میشود که ناشایستگیها و کمبودهای دشمنان بیشتر به چشم بیاید، زیرا وجود زیبایی و فضیلت مانند گل، نقص و زشتی خار را نمایانتر میکند.
ندارد زر دریغ از معدن شکر
که شکرش فربه از زر نزار است
هوش مصنوعی: در اینجا به این مفهوم اشاره شده است که شکر از طلا ارزشمندتر است و لذا جای نگرانی یا حسرت در مورد طلا نیست، زیرا اصل و ماهیت شکر بسیار بهتر و ارزشمندتر از طلاست.
اگر دریاش خوانم بس عجب نیست
که هر لفظیش در شاهوار است
هوش مصنوعی: اگر دریا را بخوانم، جای تعجب نیست که هر کلمهاش با شکوه و عظمت باشد.
وگر گردونش گویم جای آن هست
که گرد عالم فضلش مدار است
هوش مصنوعی: اگر از آسمان بپرسم، جایگاه او به قدری والا است که دور دنیا به دور فضایلش میچرخد.
خداوندا تویی کز قول و فعلت
بزرگان جهان را اعتبار است
هوش مصنوعی: خدایا، تویی که سخنان و اعمالت باعث اعتبار و شان بزرگان دنیا شده است.
نه از دولت به جز ذکرت ذخیره ست
نه از نعمت به جز شکرت شکار است
هوش مصنوعی: در زندگی جز یاد و نام تو چیزی ارزشمند نیست و چیزی که به عنوان نعمت و ثروت به دست میآوریم، تنها زمانی ارزش دارد که شکرگزار آن باشیم.
تو را ای سید آل پیمبر
به جد و جود بر خلق افتخار است
هوش مصنوعی: ای سید خاندان پیامبر، فضایل و نیکیهای تو به جد و اجدادت باعث افتخار خلق خداست.
ز جدت نا امیدان را امید است
ز جودت بی یساران را یسار است
هوش مصنوعی: از بزرگی تو ناامیدان امید دارند و از سخاوت تو بینیازان بهرهمند میشوند.
الا تا در جهان بادست و خاک است
یکی پنهان و دیگر آشکار است
هوش مصنوعی: در این جهان که پر از دست و خاک است، یکی از چیزها به صورت پنهان و دیگری به صورت آشکار وجود دارد.
حسود جاه تو با باد سرد است
عدو دولت تو خاکسار است
هوش مصنوعی: حسودان تو مانند باد سرد عمل میکنند و دشمنان تو حتی در برابر قدرتت، حقیر و کوچک هستند.
(مدیح تو چنان گفتم من ایدون
سده جشن ملوک نامدار است)
هوش مصنوعی: من دربارهٔ تو به قدری زیبا و شایسته سخن گفتهام که امروز برای جشن بزرگ و باشکوه پادشاهان مشهور است.