شمارهٔ ۴۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
سلام
شعر جالبه چون میگه رحمتش که ضمیر ش برمیگرده به توانایی و باید از رحمت توانایی که خدا داده استفاده کنیم و منفعل نباشیم
دیگر تحلیل اینکه ما فکر میکنیم توانایی از خویش داریم در صورتی که همه چیز از او و برای اوست...همش رحمت الهیه و منی وجود ندارد این من ذهنی یا انتزاعی یا اعتباریه و اصالتی نداره....
انسان همواره در مسیر زندگی نیازمند چراغ روشنگر رحمت الهی است وبدون استعانت از خداوند متعال نمیتواند به جایی برسدکه شایستگی آن را دارد
گرامی فرشید
به امید رحمت نباش
دست بر زانوی همت خویش دار، تا در مسیر زندگی به جایی برسی
وگرنه همه ی عمر نیازمند چراغ روشنگر رحمت الهی خواهی ماند.
بسیارند کسان، که همه ی عمر دست نیاز نه سوی بی نیاز برداشته اند و ناکام در گور خفته
زنده باشی
این به تجربه برای من ثابت شده است.
یعنی در حالیکه توانایی و اشراف کامل داشتم ولی موفق نبودم.
این دقیقا دلیل همان ان شاء الله ای است که قبل از هرکاری باید به زبان آورد.