گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در وداع ماه رمضان

برگ تحویل می‌کند رمضان
بار تودیع بر دل اِخْوان
یارِ نادیده سیر، زود برفت
دیر ننشست نازنین مهمان
غادَرَ الْحِبُّ صُحْبةَ الْأَحباب
فارَق‌َ الْخِلُّ عِشْرَةَ الْخُلّان
ماهِ فرخنده، روی برپیچید
و علیک السلامُ یا رمضان
الوداع ای زمان طاعت و خیر
مجلس ذکر و محفل قرآن
مُهرِ فرمان ایزدی بر لب
نفس در بند و دیو در زندان
تا دگر روزه با جهان آید
بس بگردد به گونه گونه جهان
بلبلی زار زار می‌نالید
بر فِراق بهار، وقت خزان
گفتم اندُه مبر که بازآید
روز نوروز و لاله و ریحان
گفت ترسم بقا وفا نکند
ورنه هر سال گل دمد بستان
روز بسیار و عید خواهد بود
تیر ماه و بهار و تابستان
تا که در منزل حیات بود
سال دیگر که در غریبستان
خاک چندان از آدمی بخورد
که شود خاک و آدمی، یکسان
هردم از روزگار ما جزویست
که گذر می‌کند چو برق یمان
کوه اگر جزو جزو برگیرند
متلاشی شود به دور زمان
تا قیامت که دیگر آب حیات
بازگردد به جوی رفته روان
یارب آن دم که دم فرو بندد
ملک الموت واقف شیطان
کار جان پیش اهل دل سهلست
تو نگه دار جوهر ایمان

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برگ تحویل می‌کند رمضان
بار تودیع بر دل اِخْوان
هوش مصنوعی: رمضان به عنوان ماهی پر برکت و گذرا به پایان می‌رسد و در این زمان، پیامی از دوستی و ارتباط میان برادران و دوستان منتقل می‌شود.
یارِ نادیده سیر، زود برفت
دیر ننشست نازنین مهمان
هوش مصنوعی: دوست غایب و دور، به سرعت رفت و به آرامی نیامد، مهمان عزیز و دلخواه.
غادَرَ الْحِبُّ صُحْبةَ الْأَحباب
فارَق‌َ الْخِلُّ عِشْرَةَ الْخُلّان
هوش مصنوعی: عشق به همراهی دوستان خیانت کرد و دوستی صمیمانه را ترک کرد.
ماهِ فرخنده، روی برپیچید
و علیک السلامُ یا رمضان
هوش مصنوعی: ماه خوش‌یمن و مبارک، روی خود را پنهان کرد و سلام بر تو ای رمضان.
الوداع ای زمان طاعت و خیر
مجلس ذکر و محفل قرآن
هوش مصنوعی: خداحافظ ای زمان عبادت و خوبی، زمان برگزاری مجالس یاد خدا و خواندن قرآن.
مُهرِ فرمان ایزدی بر لب
نفس در بند و دیو در زندان
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به فرمان و اراده الهی اشاره دارد که بر زبان انسان (نَفَس) تأثیر گذاشته و او را مهار کرده است. همچنین، وجود دیو یا نیروی منفی را که در قید و بند قرار گرفته، نشان می‌دهد. به طور کلی، این عبارت از پیروزی خیر بر شر و تسلط قدرت الهی بر انسان و مخلوقات دیگر سخن می‌گوید.
تا دگر روزه با جهان آید
بس بگردد به گونه گونه جهان
هوش مصنوعی: تا وقتی که روزی دیگر و تکرار زندگی به وجود بیاید، دنیا به شکل‌های مختلفی تغییر خواهد کرد.
بلبلی زار زار می‌نالید
بر فِراق بهار، وقت خزان
هوش مصنوعی: پرنده‌ای غمگین و نالان درختان را ترک کرده و به یاد آمدن بهار در فصل پاییز به درد و اندوه خود می‌پردازد.
گفتم اندُه مبر که بازآید
روز نوروز و لاله و ریحان
هوش مصنوعی: به خودم گفتم نگران نباش، زیرا روز نوروز و روزهای خوش با گل‌های لاله و ریحان دوباره خواهند آمد.
گفت ترسم بقا وفا نکند
ورنه هر سال گل دمد بستان
هوش مصنوعی: می‌گوید که می‌ترسم این زیبایی و وفاداری دوام نیاورد، وگرنه هر سال گل‌ها در باغ شکوفا می‌شوند.
روز بسیار و عید خواهد بود
تیر ماه و بهار و تابستان
هوش مصنوعی: در تیر ماه و در فصل‌های بهار و تابستان، روزهای شاد و جشن‌های زیادی خواهیم داشت.
تا که در منزل حیات بود
سال دیگر که در غریبستان
هوش مصنوعی: تا زمانی که در کشور زندگی هستیم، سال آینده نیز که در دیاری بیگانه خواهیم بود.
خاک چندان از آدمی بخورد
که شود خاک و آدمی، یکسان
هوش مصنوعی: انسان چنان در خاک فرومی‌رود و از آن تغذیه می‌کند که در نهایت به خاک تبدیل می‌شود و هیچ تفاوتی بین او و خاک باقی نمی‌ماند.
هردم از روزگار ما جزویست
که گذر می‌کند چو برق یمان
هوش مصنوعی: هر لحظه از روزگار ما لحظه‌ای است که چون برق می‌گذرد و به سرعت می‌رود.
کوه اگر جزو جزو برگیرند
متلاشی شود به دور زمان
هوش مصنوعی: اگر کوه را جز جز کنند، در گذر زمان از هم می‌پاشد و متلاشی می‌شود.
تا قیامت که دیگر آب حیات
بازگردد به جوی رفته روان
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان برپاست و زندگی ادامه دارد، انتظار می‌رود که آنچه از دست رفته دوباره به جریان بازگردد.
یارب آن دم که دم فرو بندد
ملک الموت واقف شیطان
هوش مصنوعی: خداوندا، در لحظه‌ای که فرشته مرگ جان آدمی را می‌ستاند، شیطان به خوبی از حال او آگاه باشد.
کار جان پیش اهل دل سهلست
تو نگه دار جوهر ایمان
هوش مصنوعی: کار جان برای انسان‌های باصفا و دلیر آسان است، فقط کافیست به جوهر ایمان خود توجه کنی و آن را حفظ کنی.

حاشیه ها

1391/12/18 19:03
مهدی

این شعر منو یاد مرحوم پدرم انداخت.
البته این ابیاتش کمی تغییر دارد با آن ابیاتی که ایشان می خواندند.
بلبلی زارو زار می نالید
از برای بهار و فصل خزان
گفتمش غم مخور که بازآید
فصل نوروز و گل و ریحان
گفت ترشم که وفا بقا نکند
ور نه هر گل دهد بستان

1392/03/10 10:06
دوست

ورنه هر سال گل دمد بستان
باید به شکل زیر اصلاح شود
ورنه هر ساله گل دهد بستان
زیرا هم وزن شعر بهتر است و هم اینکه بوستان گل می دهد و نمی دمد
همچنین
فصل خزان درست است نه وقت خزان
زیرا فصل خزان نام دیگر فصل پاییز است و نمی توان گقت وقت پاییز چون یک زمان مشخص نیست و یک مرحله و مدت است

1393/04/27 13:06
دکتر فیض اله نوروزی

اولین بار حدود 40 سال قبل این شعر را از زبان پدر بزرگم (پیر مردی 80 ساله ساکن روستا بی سواد اما اهل دل ) شنیدم. که به نظر می رسد روایت قابل قبولتی است. چرا که مثلا غم خوردنی است نه بردنی و ... یا نوروز فصل نیست بلکه روز است و ....
بلبلی زار زار می نالید
در فراغ بهار فصل خزان
گفتم اندوه مخور که بازآید
روزنوروز لاله و ریحان
گفت ترسم بقا وفا نکند
ور نه هر سال گل دهد بستان

1393/05/26 17:07
عبدالستار

لطفا مصرع دوم بیت چهارم را اینگونه تصحیح کنید:
و علیک السلام یا رمضان

1398/03/04 11:06
سیدمحمدتقی المدرسی

غادر الحب صحبةالاحباب. فاروق الخل عشرةالخلان:
محبوب از همنشینی با دوستان خود روی گرداند و دوست از عشرت دوستان جدا شد.

1398/03/04 14:06
سیدمحمدتقی المدرسی

فاروق نه فاروق

1401/12/16 14:03
امیرحسین

ماه رمضان در راه است...

از دست ندهیدش که بعد باید چون سعدی غمِ فراقش را خورد..

1403/07/14 02:10
جلال ارغوانی

چه عبرت انگیز

خاک چندان ز آدمی بخورد

که شود خاک وآدمی یکسان

1403/12/19 13:03
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

 

غادَرَ الْحِبُّ صُحبةَ الْأَحباب

فارَقَ ‌الْخِلُّ عِشْرَةَ الْخُلّان

غادَرَ: ترک کرد

حِبّ: دوست

صحبت: همراه بودن، همدم بودن

أَحباب: دوستان

فارَقَ: ترک کرد، رها کرد

خِلّ: دوست همراه

عِشْرَةَ: آمیزش و دوستی

خُلّان: دوستان

دوست، همراهی دوستان را ترک کرد

دوست صمیمی، دوستی یاران را رها کرد