شعر ۲ - یمدح نورالدین بن صیاد
مادامَ یَنسرحُ الغزلان فی الوادی
اِحذَر یفوتک صیدٌ یابنَ صیّاد
واعلَم بأنَّ اَمامَ المرءِ بادیة
وقاطع البَرِّ محتاجٌ الی الزاد
یا من تَمَلَّکَ مألوف الذین غدوا
هل یَطمئِنُّ صحیحُ العقلِ بالغادی؟
و انّما مَثَلُ الدنیا و زینتها
ریحٌ تَمُرُّ بکام و اَطواد
اذ لامُحالةَ ثوبُ العمر مُنتزع
لافرق بین سِقلاطٍ و لباد
ما لابنِ آدمَ عنداللهِ منزلة
الا و منزله رحب لقصاد
طوبی لمن جَمَع الدنیا و فَرَّقها
فی مصرف الخیرِ لا باغٍ ولا عاد
کما تَیَقَّنَ أَنَّ الوقتَ منصرف
اَیقِن بأنّکَ محشورٌ لمیعاد
و رُبَّما بَلَغَت نفسٌ بجودتها
ما لا یُبَلِّغُها تهلیلُ عباد
رکب الحجاز تجوب البَرِّ فی طمع
والبِرُّ احسنُ طاعاتٍ و اوراد
جُد، وابتَسِم، و تَواضَع، واعفُ عن زَلَل
وانفع خَلیلَکَ، و انقطع غلة الصادی
ولا تَضُرُّکَ عیون منک طامحة
انَّ الثعالبَ ترجوا فضل آساد
و هل تکادُ تدی حقَّ نعمته؟
والشکر یقصر عن انعامه البادی
ان کنتَ یا ولدی بالحقِّ منتفعاً
هذی طریقة ساداتٍ و أمجادِ
قَرَعت بابک و الاقبال یهتف بی
شرعت فی منهل عذب لوراد
لاتعتبن علی مافیه من عظة
ان النصیحة مألوفی و معتادی
قرعت بابک و الاقبال یهتف بی
شرعت فی منهل عذب لوراد
غنیت باسمک والجدران من طرب
تکاد ترقص کالبعران للحادی
یا دولة جمعت شملی بریته
بلغتنی املا رغما لحسادی
یا اسعدالناس جدا ما سعی قدمی
الیک، الا ارادالله اسعادی
انی اصطفیتک دون الناس قاطبة
اذ لایشبه اعیان بحاد
دم یا سحاب لجوالفرس منبسطا
و امطر نداک علی الحضار والبادی
خیر ارید بشیراز حللت به
یا نعمة الله دومی فیه و ازدادی
لازلت فی سعة الدنیا و نعمتها
ما اهتز روض و غنی طیره الشادی
تم القصیدة ابقی الله شانئکم
بقاء سمسمة فی کیر حداد
شعر ۱ - فی مرثیة امیرالمؤمنین المستعصم بالله و ذکر واقعة بغداد: حبست بجفنی المدامع لاتجریشعر ۳ - یمدح السعید فخرالدین المنجم: الحمدلله رب العالمین علی
اطلاعات
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مادامَ یَنسرحُ الغزلان فی الوادی
اِحذَر یفوتک صیدٌ یابنَ صیّاد
هوش مصنوعی: هر زمان که گوزنها در دره آزادانه میچرند، مواظب باش که نکند شکار را از دست بدهی ای پسر شکارچی.
واعلَم بأنَّ اَمامَ المرءِ بادیة
وقاطع البَرِّ محتاجٌ الی الزاد
هوش مصنوعی: بدان که رهبری و پیشوایی انسان آشکار است و کسی که در مسیر زندگی قدم میگذارد، نیازمند توشه و آمادگی است.
یا من تَمَلَّکَ مألوف الذین غدوا
هل یَطمئِنُّ صحیحُ العقلِ بالغادی؟
هوش مصنوعی: آیا میشود کسانی که به صبح میرسند و در آرامش خاطر هستند، از نظر عقلانی مطمئن باشند؟
و انّما مَثَلُ الدنیا و زینتها
ریحٌ تَمُرُّ بکام و اَطواد
هوش مصنوعی: دنیا و زیورهای آن همچون بویی از خرما هستند که در کام انسان مینشیند و سپس ناپدید میشود.
اذ لامُحالةَ ثوبُ العمر مُنتزع
لافرق بین سِقلاطٍ و لباد
هوش مصنوعی: در زندگی، به طور حتم و اجتنابناپذیر، روزی لباس عمر ما از تنمان جدا خواهد شد و در این میان، هیچ تفاوتی بین کسانی که در اوج هستند و کسانی که در فرود هستند وجود ندارد.
ما لابنِ آدمَ عنداللهِ منزلة
الا و منزله رحب لقصاد
هوش مصنوعی: در نظر خداوند، انسان مقام و ارزشی دارد. این مقام و منزلت به گونهای است که در زندگی فراخی و آسایش را برای او به ارمغان میآورد.
طوبی لمن جَمَع الدنیا و فَرَّقها
فی مصرف الخیرِ لا باغٍ ولا عاد
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که دنیا را جمع کند و در راه خیر خرج کند، نه مثل باغی است که درختانش فقط برای خودش باشد و نه مانند عاد که به خودخواهی معروفاند.
کما تَیَقَّنَ أَنَّ الوقتَ منصرف
اَیقِن بأنّکَ محشورٌ لمیعاد
هوش مصنوعی: به طور قطع زمان به پایان میرسد، پس یقین داشته باش که تو در روز قیامت برای محاسبه اعمالت حاضر خواهی شد.
و رُبَّما بَلَغَت نفسٌ بجودتها
ما لا یُبَلِّغُها تهلیلُ عباد
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، نفس انسان با بخشندگیاش به درجاتی میرسد که عبادت و ذکر و تسبیح دیگران به آن نمیرسد.
رکب الحجاز تجوب البَرِّ فی طمع
والبِرُّ احسنُ طاعاتٍ و اوراد
هوش مصنوعی: سوارهنظام حجاز در میان بیابان به دنبال طمع میگردد، در حالی که نیکی و انجام اعمال صالح از همه چیز برتر است.
جُد، وابتَسِم، و تَواضَع، واعفُ عن زَلَل
وانفع خَلیلَکَ، و انقطع غلة الصادی
هوش مصنوعی: لبخند بزن، تواضع کن، و از اشتباهات بگذر و به دوستانت نفع برسان و از رنجها دوری کن.
ولا تَضُرُّکَ عیون منک طامحة
انَّ الثعالبَ ترجوا فضل آساد
هوش مصنوعی: چشمهای گرسنه و طماع تو، به هیچ وجه تو را آسیب نمیزنند، زیرا شغالها همیشه آرزو دارند از بزرگان بهرهمند شوند.
و هل تکادُ تدی حقَّ نعمته؟
والشکر یقصر عن انعامه البادی
هوش مصنوعی: آیا میتوان به درستی حق نعمتهای او را ادا کرد؟ و شکرگزاری، توانایی بیان بزرگی نعمتهایش را ندارد.
ان کنتَ یا ولدی بالحقِّ منتفعاً
هذی طریقة ساداتٍ و أمجادِ
هوش مصنوعی: اگر تو، ای پسرم، از جانب حق بهرهمند شوی، این روش سادات و بزرگان است.
قَرَعت بابک و الاقبال یهتف بی
شرعت فی منهل عذب لوراد
هوش مصنوعی: صدای خوشبختی و سرنوشت در کنار نهر زلالی به ما میخواند که پیرو راهی پاک و درست باشیم.
لاتعتبن علی مافیه من عظة
ان النصیحة مألوفی و معتادی
هوش مصنوعی: به آنچه در آن پند و اندرز وجود دارد، خرده مگیر، زیرا نصیحت برای من عادی و بافرهنگ است.
قرعت بابک و الاقبال یهتف بی
شرعت فی منهل عذب لوراد
هوش مصنوعی: بابک به نام و نوید خوشیها آواز میدهد و به سوی آبشخور زلالی دعوت میکند که برای نوشیدن قرار گرفته است.
غنیت باسمک والجدران من طرب
تکاد ترقص کالبعران للحادی
هوش مصنوعی: با نام تو غنایی وجود دارد و دیوارها از شادی به تکاپو افتادهاند، گویی که در حال رقصیدن هستند مانند شترها در وقت شادی.
یا دولة جمعت شملی بریته
بلغتنی املا رغما لحسادی
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به این دارد که شخصی با شور و شوق به دنبال یک کشور یا سرزمین بزرگ و متحد است که به او امکان میدهد به آرزوهایش برسد، حتی اگر دیگران حسادت کنند و تلاش کنند مانع پیشرفت او شوند. او امیدوار است که به آن مقصد برسد و در میان چالشها پایدار بماند.
یا اسعدالناس جدا ما سعی قدمی
الیک، الا ارادالله اسعادی
هوش مصنوعی: ای خوشبختترین انسانها، تنها وقتی قدمی به سوی تو برمیدارم که خداوند بر من لطف کند و موجب خوشبختیام شود.
انی اصطفیتک دون الناس قاطبة
اذ لایشبه اعیان بحاد
هوش مصنوعی: تو را برگزیدهام بر همه مردم، چون هیچ کس نمیتواند به تو شباهت پیدا کند.
دم یا سحاب لجوالفرس منبسطا
و امطر نداک علی الحضار والبادی
هوش مصنوعی: ابرها مانند پیکر گسترش یافتهای در آسمان پر از نشاط و زندگی هستند، و باران خوشگوارشان بر سر زمین و بیابان میبارد.
خیر ارید بشیراز حللت به
یا نعمة الله دومی فیه و ازدادی
هوش مصنوعی: من به دنبال خوبی هستم، پس به شهر شیراز آمدم، جایی که نعمت خداوند دوچندان است و بر فراز آن افزوده میشود.
لازلت فی سعة الدنیا و نعمتها
ما اهتز روض و غنی طیره الشادی
هوش مصنوعی: هرگز در دنیای فراخی و نعمتها باقی نیستم، تا زمانی که باغی نلرزد و نمیدانم که خوشبختی آوازش را سر دهد.
تم القصیدة ابقی الله شانئکم
بقاء سمسمة فی کیر حداد
هوش مصنوعی: بگذارید خدا وضعیت شما را مانند بقا و ماندگاری دانه کنجد در کوره آهنگری حفظ کند.
حاشیه ها
1392/02/11 14:05
امین کیخا
مصرف یعنی گساردن به فارسی و به عربی یعنی بانک و خزانه دار می شود کهبد
1404/01/01 13:04
سین .الف
معنی: تا وقتی که آهوها در دشت و دره آزادانه میگردند، مراقب باش که شکار از دستت نرود، ای پسر صیاد (شکارچی)! و اعلم بان امام المرء بادیة / وقاطع البر محتاج الی الزاد
معنی: بدان که پیش روی هر انسان بیابانی است (زندگی مثل سفر در بیابان است)، و کسی که در این بیابان راه میرود، به توشه و آذوقه نیاز دارد. یا من تملک مألوف الذین غدوا / هل یطمن صحیح العقل بالغادی؟
معنی: ای کسی که دلهای کسانی را که رفتهاند در دست داری، آیا انسان عاقل به چیزی که فریبنده و ناپایدار است دل میبندد؟ و انما مثل الدنیا و زینتها / ریح تمر بکام و اطواد
معنی: دنیا و زیباییهایش مانند بادی است که از میان درهها و کوهها میگذرد (یعنی زودگذر و ناپایدار است). اذ لامحالة ثوب العمر منتزع / لافرق بین سقلاط و لباد
معنی: وقتی که لباس عمر (زندگی) ناگزیر از تن بیرون میآید، فرقی بین پارچه گرانقیمت (سقلاط) و پارچه ساده (لباد) نیست. مالا بن آدم عندالله منزلة / الا و منزله رحب لقصاد
معنی: برای آدمیزاد نزد خدا هیچ جایگاهی نیست، مگر اینکه جایگاهش برای کسانی که قصد خیر و میانهروی دارند، وسیع و بزرگ است. طوبی لمن جمع الدنیا و فرقها / فی مصرف الخیر لا باغ ولا عاد
معنی: خوشا به حال کسی که دنیا را جمع کرد و آن را در راه خیر خرج کرد، نه برای خودخواهی و نه برای عادت. کما تیقن ان الوقت منصرف / ایقن بانک محشور لمیعاد
معنی: همانطور که یقین داری زمان میگذرد، یقین داشته باش که برای روز قیامت جمعآوری خواهی شد. و ربما بلغت نفس بجودتها / ما لا یبلغها تهلیل عباد
معنی: گاهی یک انسان با بخشندگی و خوبیاش به جایگاهی میرسد که با تسبیحگفتن بندگان (عبادت ظاهری) نمیتوان به آن رسید. رکب الحجاز تجوب البر فی طمع / والبر احسن طاعات و اوراد
معنی: کاروان حجاز در بیابانها به امید چیزی میگردد، اما بهترین عبادتها و ذکرها در همین بیابان (سفر معنوی) است. جد، وابتسم، و تواضع، و اعف عن زلل / و انفع خلیلک، و انقطع غلة الصادی
معنی: تلاش کن، لبخند بزن، فروتن باش، از لغزشها بگذر، به دوستت سود برسان و تشنگی تشنه را برطرف کن. ولا تضرک عیون منک طامحة / ان الثعالب ترجوا فضل آساد
معنی: چشمهایی که به تو طمع دارند، به تو ضرر نمیرسانند؛ روباهها همیشه چشم به لطف شیرها دارند. و هل تکاد تدی حق نعمته؟ / والشکر یقصر عن انعامه البادی
معنی: آیا میتوانی حق نعمتهایش را ادا کنی؟ شکرگزاری همیشه از نعمتهای آشکارش کمتر است. ان کنت یا ولدی بالحق منتفعا / هذی طریقة سادات و أمجاد
معنی: ای فرزندم، اگر از حق بهرهمند شدی، این راه بزرگان و سروران است. قرعت بابک و الاقبال یهتف بی / شرعت فی منهل عذب لوراد
معنی: درِ خانهات را کوبیدم و بخت و اقبال به من خوشآمد گفت، به سوی چشمهای گوارا برای سیراب شدن گام برداشتم. لاتعتبن علی مافیه من عظة / ان النصیحة مألوفی و معتادی
معنی: از پند و اندرزی که در آن است ناراحت نشو، چون نصیحت کردن عادت و روش همیشگی من است. قرعت بابک و الاقبال یهتف بی / شرعت فی منهل عذب لوراد
معنی: (تکرار بیت قبلی برای تأکید) درِ خانهات را زدم و اقبال به من خوشآمد گفت، به سوی چشمهای شیرین رفتم. غنیت باسمک والجدران من طرب / تکاد ترقص کالبعران للحادی
معنی: به نام تو آواز خواندم و دیوارها از شادی لرزیدند، مثل شترهایی که با آواز ساربان میرقصند. یا دولة جمعت شملی بریته / بلغتنی املا رغما لحسادی
معنی: ای دولت (یا ای بخت بزرگ) که پراکندگیام را جمع کردی، به آرزوهایم رساندیام، با وجود حسودان. یا اسعدالناس جدا ما سعی قدمی / الیک، الا ارادالله اسعادی
معنی: ای خوشبختترین مردم، هر قدمی که به سوی تو برداشتم، جز با خواست خدا برای سعادتم نبود. انی اصطفیتک دون الناس قاطبة / اذ لایشبه اعیان بحاد
معنی: من تو را از میان همه مردم برگزیدم، چون هیچکس مثل تو نیست. دم یا سحاب لجوالفرس منبسطا / و امطر نداک علی الحضار والبادی
معنی: ای ابر، مثل اسب تیزرو در آسمان بمان و سخاوتت را بر شهرنشین و بیابانگرد بباران. خیر ارید بشیراز حللت به / یا نعمة الله دومی فیه و ازدادی
معنی: خیر و برکت برای شیراز خواستم که در آن ساکن شدم، ای نعمت خدا، در آن پایدار باش و بیشتر شو. لازلت فی سعة الدنیا و نعمتها / ما اهتز روض و غنی طیره الشادی
معنی: در وسعت دنیا و نعمتهایش بمان، تا وقتی که باغها بجنبند و پرندگان شادی بخوانند. تم القصیدة ابقی الله شانکم / بقاء سمسمة فی کیر حداد
معنی: قصیده تمام شد، خدا شأن شما را حفظ کند، مثل سمسمة (نامی یا چیزی پایدار) در کوره آهنگر.