حکایت شمارهٔ ۱
با طایفه دانشمندان در جامع دمشق بحثی همیکردم که جوانی در آمد و گفت: در این میان کسی هست که زبان پارسی بداند؟
غالب اشارت به من کردند.
گفتمش: خیر است!
گفت: پیری صد و پنجاه ساله در حالت نزع است و به زبان عجم چیزی همیگوید و مفهوم ما نمیگردد. گر به کرم رنجه شوی مزد یابی، باشد که وصیتی همیکند.
چون به بالینش فراز شدم این میگفت:
معانی این سخن را به عربی با شامیان همیگفتم و تعجب همیکردند از عمر دراز و تأسف او همچنان بر حیات دنیا.
گفتم: چگونهای در این حالت؟
گفت: چه گویم؟،
گفتم: تصور مرگ از خیال خود به در کن و وهم را بر طبیعت مستولی مگردان که فیلسوفان یونان گفتهاند مزاج ار چه مستقیم بود، اعتماد بقا را نشاید و مرض گرچه هایل، دلالت کلی بر هلاک نکند. اگر فرمایی طبیبی را بخوانم تا معالجت کند.
دیده بر کرد و بخندید و گفت:
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۱ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۱ به خوانش فاطمه زندی
حکایت شمارهٔ ۱ به خوانش دریا قلیلی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
شعر اول حکایت دو بیت دارد
دمی چند گفتم برآرم به کام /دریغا که بگرفت راه نفس
دریغا که بر خوان الوان عمر/دمی خورده بودیم گفتند:بس
-
شعر آخر حکایت در مصرع دوم بیت اول حرف اشتباه است و کلمه درست خرف است به معنی کم عقل پیر
-از نسخه جمشید غلامی نهاد
با سلام
دست بر هم زند طبیب ظریف
چون خرف بیند اوفتاده حریف
خرف به معنای کم عقل است .
با سلام
دست بر هم زند طبیب ظریف
چون خرف بیند اوفتاده حریف
تصحیح فروغی
خرف به معنای پیری است که عقلش تباه شده باشد(دهخدا)
کسی معنی 4 بیت اخر را برا من میگه البته لغتاش را پیدا کردم معنی ابیات را میخوام
آقای محمد عزیز
منظور چهار بیت آخر این است که وقتی کار از کار گذشت و کهولتِ سن به غایت رسید، دیگر درمان ممکن نیست و مرگ حتمی است و سعی در علاج، کاریست باطل و بیهوده؛ درست مانند کسی که به نقش ایوان میپردازد در حالی که بنیان خانه ویران است.
البته متأسفانه در گلستانِ گنجور، خطاهای تایپی بسیاری دیده میشود و افتادگیهای فراوانی در آن وجود دارد. در همین ابیاتِ پایانی، در مصراعِ دومِ بیت نخست، باید «خَرِف» نوشته شود و نه «حرف»؛ نیز «اوفتاده»، نه «اوفتاد».
در ضمن واژۀ «عزیمت» در بیت پایانی، به معنای «افسون» است و ربطی به سفر کردن و رخت بربستن ندارد.
خانه از پای بند ویران است
خواجه در بند نقش ایوان است
شکل درست این بیت مشهور:
خانه از پای و بند(بست) ویران است
خواجه دربند نقش ایوان است
خا/ج/در/بن/د/نق/ش/ای/وا/نست
خا/ن/از/پا/ی/بن/د/وی/را/نست
بند به معنی پیوند
بست به معنی تکیه
معنی جمله «مزاج ار چه مستقیم بود، اعتماد بقا را نشاید» چیه؟
رضا جان
مزاج ار چه مستقیم بود، اعتماد بقا را نشاید
سلامت بدن اگر چه کامل باشد ، نمی توان مطمئن بود که مرگ فرا نمی رسد.
زنده باشی
نوروز 1397 هست و سالها همینطور مثل ابر بهاری می آیند و میروند.... بهترین وصف هم برای عمر همین شعره.....
عزیمت یا عزیمه به معنای دعا هم هست و جمع آن عزایم میباشد ، که بر کاغذ نوشته بر بازوی بیمار می بندند
ای دریغ از عمر رفته
مهمترین خطا در تحلیل و شناخت و مدیریت سیستمها و ایجاد تغییر و بهبود سیستمها، این است که مشکل سیستمی (Systemic problem) را با مشکل در سیستم (Problem in the system) اشتباه بگیریم.
motamem.org
من از شعرهای پایانی حکایت برای مشکل سیستمی سود جُستَم. رسیدگی به عنصری از سیستمی که در کلُ فَشَل است، آب در هاون کوبیدن است.
با عرض سلام
دو حاشیه آخر که از زاویه رویکردهای نظام مند(سیستمی) به قطعه آخر شعر بود، بسیار زیبا و جذاب می نماید.
احسنت!
و در تکمیل این دو حاشیه: حتی وقتی همه مولفه های یک نظام به تنهایی و به درستی عمل میکنند ولی سیستم، عملکرد مناسبی ندارد یعنی مولفه ها سر جای خود نیستند و یا در زمان مناسب در مکان مناسب عمل نکرده اند، آن سیستم به هدف نمی رسد، چه رسد به اینکه اکثر مولفه ها نیز به درستی تنظیم نشده باشند. آنوقت باید گفت: خانه از پایبست ویران است.....
با سلام و با احترام خدمت دوستان
قطعا بسیاری از دوستان با توضیحاتی که راجع به معنی
دست برهم زند طبیب ظریف
چو حرف بیند اوفتاده حریف
ارائه شده قانع نشده اند.
متاسفانه در تاویل پیام چنین بیت و ابیات زیبایی.کم لطفی نموده اند.
باید عرض کنم که در مصرع دوم .حرف درست است.نه خرف
که معنی آن پیر خرفت باشد یا هر چیز دیگری
همانا واژه درست. حرف هست با تلفظ فتحه در
(ح) و (ر) و ساکن در (ف)
و معنی آن حریف علیه هست
یعنی
دست برهم زند طبیب ظریف
دست برهم میمالد یا به آرامی میزند طبیب نکته سنج و ریزبین
(یعنی با نگاهی تشخیص میدهد که مریض رفتنی هست)و تاسفی نمیخورد بواسطه کهولت سن مریض که در این حکایت اشارت بر این امر شده است
چون حرف بیند اوفتاده حریف
همانند حریفی (مثلا در مبارزه) که از افتادن و باختن حریفش مطمئن شده است
البته این شائبه پیش میاید که طبیب و بیمار .حریف مبارزه نیستند .که کاملا بجاست.
این قدرت کلام و لطافت و زیبایی بی بدیل و بی نظیر حضرت شیج اجل .سعدی هست.که به این زیبایی .کلام میراند.
باید توجه کنیم که این کلام را بیمار سالخورده حکایت .بر زبان میراند.
یعنی با زبان طنز به سعدی میفهماند که الان طبیب اگر بیاید .به همان دیده که در سطور بالا نگارش شد.به مرد رو به موت نظر میکند.
کلام آخر در وصف شیخ اجل
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
متاسفانه حکایت تا پایان خوانش نمی شود. چرا؟؟؟؟
@منیر:
خوانش بررسی شد. فایل از ابتدا تا انتها پخش میشود و مشکلی ندارد. احتمالا فایل روی دستگاه شما ناقص بارگذاری شده و اگر روی صفحه رفرش یا تازهسازی بزنید مشکل حل شود.
در مورد سعدی فقط باید گفت:
اگر مرا به دعایی مدد کنی شاید
که آفرین خدا بر روان سعدی باد
باتقدیم سلام و ادب، منت پذیرم اگر یکی از بزرگان معنی (پیر زن «صندلش» همی مالید). آیا منظور از «صندل» همان چوب صندل معروف است؟
در طب قدیم از پودر صندل به عنوان دارو استفاده می شده و اینجا کنایه از اینه که طرف در حال مرگ است و زنش برای او به دنبال داروست