گنجور

حکایت شمارهٔ ۶

زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند، کمتر از آن خورد که ارادتِ او بود و چون به نماز برخاستند، بیش از آن کرد که عادت او، تا ظنِّ صَلاحیت در حق او زیادت کنند.

ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی
کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است

چون به مُقام خویش آمد، سفره خواست تا تَناوُلی کند. پسری صاحبِ فراست داشت. گفت: ای پدر! باری به مجلس سلطان در، طعام نخوردی؟ گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که به کار آید. گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید.

ای هنرها گرفته بر کفِ دست
عیبها بر گرفته زیرِ بغل
تا چه خواهی خریدن ای مغرور
روزِ درماندگی به سیمِ دغل

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند، کمتر از آن خورد که ارادتِ او بود و چون به نماز برخاستند، بیش از آن کرد که عادت او، تا ظنِّ صَلاحیت در حق او زیادت کنند.
هوش مصنوعی: زاهدی به میهمانی پادشاه دعوت شده بود. هنگامی که برای خوردن غذا نشسته بودند، نسبت به محبت و ارادتی که به پادشاه داشت، کمتر از میزان معمول خورد. اما وقتی که برای نماز برخاستند، بیشتر از آنچه که معمولش بود، نماز خواند تا دیگران فکر کنند او شخصیت خوبی دارد.
ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی
کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است
ای تازیِ صحرانشین بی‌گمان تو به خانهٔ خدا راه نخواهی برد، چه این راهی که تو در پیش گرفته‌ای به ترکستان می‌رسد نه به کعبه.
چون به مُقام خویش آمد، سفره خواست تا تَناوُلی کند. پسری صاحبِ فراست داشت. گفت: ای پدر! باری به مجلس سلطان در، طعام نخوردی؟ گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که به کار آید. گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید.
هوش مصنوعی: وقتی به جایگاه خود رسید، خواست تا سفره‌ای بگشاید و غذایی بخورد. فرزند باهوش او گفت: پدر! آیا تا به حال در مجلس سلطان غذایی تناول نکرده‌ای؟ پدر پاسخ داد: چیزی که برای من سودمند باشد در نظر ایشان نخوردم. فرزند ادامه داد: پس بهتر است نمازت را هم قضا کنی چون هیچ کاری که به سود تو باشد انجام نداده‌ای.
ای هنرها گرفته بر کفِ دست
عیبها بر گرفته زیرِ بغل
ای که اندک خوبی و فضیلت خویشتن را آشکار کرده و زشتی و نقص بسیارت را در پرده نهفته‌ای؛
تا چه خواهی خریدن ای مغرور
روزِ درماندگی به سیمِ دغل
نمی‌دانم ای فریفتهٔ نادان که در روز بیچارگی که پرده از معایبت فرو افتد با این نقرهٔ ناخالص (تقلبی) در بازار آن جهان چه می‌توانی بخری. (یعنی یقین دارم که تهیدست بر می‌گردی)

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۶ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۶ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۶ به خوانش فاطمه زندی
حکایت شمارهٔ ۶ به خوانش دکتر مریم صمدی

حاشیه ها

1390/01/08 12:04
علیرضا

بعد از بیت اول بقیه حکایت جا افتاده............چون بمقام خویش آمد سفره خواست تا تناولی کند پسری صاحب فراست داشت.گفت ای پدر مگر در مجلس سلطان طعام نخوردی گفت در نظرایشان چیزی نخوردم که بکار آیدگفت نماز راهم قضا کن که چیزی نکردی که بکارآید.
ای هنرهاگرفته برکف دست عیبهابرگرفته زیر بغل
تاچه خواهی خریدن ای مغرور روز درماندگی بسیم دغل
نسخه فروغی

1390/11/23 00:01

در تصحیح تکمله‌ی "علیرضا" : گفت ای پدر باری به مجلس سلطان در طعام نخوردی ...
گلستان سعدی/فروغی/ققنوس/1374/ص65

1393/12/22 16:02

بعد از بیت اول بقیه حکایت جا افتاده:
چون بمقام خویش آمد سفره خواست تا تناولی کند؛ پسری صاحب فراست داشت. گفت ای پدر مگر در مجلس سلطان طعام نخوردی؟ گفت در نظرایشان چیزی نخوردم که بکار آید. گفت نماز راهم قضا کن که چیزی نکردی که بکارآید....

با سلام و تشکر از زحمات شما
دیشب عرض کردم که این حکایت ناقص است.
امشب پس از بررسی چند نسخه قدیمی، حکایت مذکور را از از نسخه: (گلستان چاپ 1319 چاپخانه مجلس ـ تصحیح محمد علی فروغی ـ برای تدریس در دبیرستانها ـ صفحه 65) ـ
با دقت رونویسی کرده و خدمتتان ارسال میدارم:
--------------
حکایت
زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون بطعام بنشستند، کمتر از آن خورد که ارادت او بود، و چون بنماز برخاستند، بیش از آن کرد که عادت او ـ تا ظنّ صلاحیت در حقّ او زیادت کنند.
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی + کاین ره که تو میروی به ترکستان است
چون بمقام خویش آمد، سفره خواست تا تناولی کند. پسری صاصب فراست داشت، گفت: ای پدر، باری بمجلس سلطان در، طعام نخوردی؟ گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که بکار آید. گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که بکار آید.
ای هنرها گرفته بر کف دست + عیبها بر گرفته زیر بغل
تا چه خواهی خریدن ای مغرور + روز درماندگی بسیم دغل
--------------

1394/02/07 22:05
محمدرضا حسن بیگی

در متن حکایت، بیت دومی که آمده ، طبق نسخه های معتبر گلستان به ین شکل صحیح است
تا چه خواهی خریدن ای مغرور
روز درماندگی به سیم دغل

1399/12/19 21:02
حسین

در مورد معنی این داستان کسی چیزی نگفت. می خواستم درکم را در این مورد بگویم. سعدی اینجا بر راستی و صداقت در اعمال و کردار تاکید دارد. برای اینکه سلطان را تحت تاثیر قرار بده غذا کمتر خورده و نماز رو با طول و تفسیر برگذار کرده. وقتی خونه برگشته هنوز گشنه بود. که پسرش می گوید با این کردار گمراه کننده نمازت هم از ارزشی برخوردار نیست. ترسم نرسی به خانه ای اعرابی کین ره که تو می روی به ترکستان است

1400/06/27 06:08
بیشتر به خود ماست که چگونه ببینیم ،

در واقع سعدی خواست ما بفهمیم که این کار چه بر سر زهد و تقوایی ما میآورد 

1400/11/01 11:02
علیرضا زیارتی alirezaziarati۱۲۰۵@gmail.com

سلام میشه کسی معنی اینارو بگه

ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی

کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است

 

ای هنرها گرفته بر کف دست

عیبها بر گرفته زیر بغل

تا چه خواهی خریدن ای مغرور

روز درماندگی به سیم دغل

1400/11/02 10:02
رضا از کرمان

اقای زیارتی عزیز  سلام 

معنی این حکایت وابیات پر واضح است ولی صرفاً جهت پاسخ حضرتعالی در تکمیل حاشیه دوست گرامی آقا حسین  به عرض میرسانم که  موضوع وپیام اخلاقی این حکایت در نفی ریا کاری است شخصی زاهد در حضور حاکم غذا کمتر از معمول میخورد ونماز وعبادت خود را مفصلتر وطولانی تر از همیشه میخواند  تا در نظر پادشاه با این ترفند وریا کاری شخصی مومن  جلوه نماید تا شاید از قبل آن متنفع گردد کاری که متاسفانه این روزها در جامعه به وفور شاهدآن هستیم  حالا معنی ابیات 

ترکستان وکعبه در دوجهت مخالف هم واقعند ترکستان تقریبا در شمال وکعبه در جنوب  سعدی علیه الرحمه میفرمایند  با ریاکاری،تظاهر ودروغ هرگز به کعبه که در اینجا استعاره از حضور خداوند است نخواهی رسید بلکه در جهت خلاف در حرکتی  وریا کاری وفریب به این میماند که شخص عیوب خودش را در زیر بغل خود از دید سایرین پنهان نموده و هنر  خویش را در کف دست گرفته وبه مردمان عرضه نماید تا در انظار عمومی با این ریاکاری شخص محترمی جلوه نماید واز دیگران تایید بگیرد  روز درماندگی  که حتما کنایه از محضر حق و روز جزا است  ایشان میفرمایند ای انسان متظاهر ریاکار در روز قیامت در محضر خداوند بدان که با دغل وریاکاری  به تو پاداش نخواهند داد چون آنجا به خلوص اعمال امتیاز داده میشه نه به فریبکاری وبدان که با نقاب  نمیتونی خداوند رو هم فریب بدی و با این سکه تقلبی قادر به خرید  نخواهی بود کنایه از دریافت پاداش   امیدوارم تونسته باشم کمکی در تفهیم بهتر کلام کرده باشم .

  شاد وخرم باشید.

1400/11/02 14:02
علیرضا زیارتی alirezaziarati۱۲۰۵@gmail.com

ممنون

 

1401/11/11 01:02
رومینا

سپاس 

1401/02/17 12:05
رشید الدین وطواط

ماشالله گنجور چه پیشرفت کرده

1403/02/19 06:05
تابش

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی

این ره که تو می روی به ترکستان است

پاسخ ادبی برای کسانی که از این بیت سعدی برای تخریب طرف مقابل استفاده می کند

ما را برسان به کعبه ای یار عزیز

گر مقصد تو کعبه نه ترکستان است