اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکینبشته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بخشایِشِ الهی گمشدهای را در مَناهی، چراغِ توفیق فرا راه داشت تا به حلقهٔ اهلِ تحقیق در آمد.
عفو خداوندی پیشِ گمگشتهٔ بیابانِ گناهی، چراغ هدایت نهاد تا به مجمع حقپرستانِ صاحبدل درآمد.
به یُمنِ قدمِ درویشان و صدقِ نَفَسِ ایشان ذَمائمِ اخلاقش به حَمائد مبدّل گشت.
به مبارکقدمیِ درویشان و پاکدمی و خوشنفسیِ آنان خویِ زشت بگذاشت و بجای آن خُلقی ستوده یافت.
دست از هوا و هوس کوتاه کرده و زبانِ طاعنان در حقِ او همچنان دراز، که بر قاعدهٔ اوّل است و زهد و طاعتش نامُعَوَّل.
خواهشِ نَفْس از خود رانده بود ولی بدگویان هنوز زبان به سرزنش وی میگشودند یعنی بر عادتِ نخستین است و بر پارسایی و عبادتش اعتماد نشاید.
به عذر و توبه توان رستن از عذابِ خدای
ولیک مینتوان از زبانِ مردم رَست
با پوزش و بازگشت میتوان از عقوبت الهی رهایی یافت ولی از دستِ زبانِ مردم بداندیش رویِ نجات میسّر نیست و نتوان آسود.
طاقت جورِ زبانها نیاورد و شکایت پیشِ پیرِ طریقت برد.
هوش مصنوعی: زبانها طاقتِ تحمل یکدیگر را نداشتند و بابت این موضوع شکایت را به پیشِ بزرگِ راه و روش خود بردند.
جوابش داد که: شکرِ این نعمت چگونه گزاری که بهتر از آنی که پندارندت؟!
هوش مصنوعی: پاسخش این بود که چگونه میتوان شکر این نعمت را به جا آورد، در حالی که بهتر از آنچه فکر میکنند وجود دارد؟
چند گویی که بد اندیش و حسود
عیبجویانِ منِ مسکینند؟
تا کی میگویی که دشمن و حاسد، پژوهندهٔ نقصهای منند؟
گه به خون ریختنم برخیزند
گه به بد خواستنم بنشینند
گاه به کشتنم قیام کنند و گاه به بدخواهیام انجمن سازند.
نیک باشی و بدت گوید خلق
به که بد باشی و نیکت بینند
اگر نیک سیرت باشی و مردم تو را بد پندارند از آن بهتر است که تو را نیک شمارند و خود بد باشی.
لیکن مرا -که حُسنِ ظَنِّ همگنان در حقّ من به کمال است و من در عینِ نقصان- روا باشد اندیشه بردن و تیمار خوردن.
هوش مصنوعی: اما برای من که دیگران به من نیک مینگرند و خودم در حال کمبود هستم، جایز است که فکر و احساساتی داشته باشم و به خودم رسیدگی کنم.
اِنّی لَمُسْتَتِرٌ مِنْ عَیْنِ جیرانی
وَ اللهُ یَعْلَمُ إِسْرارِی وَ إِعْلانی
من از دیدهٔ همسایگان همانا پنهانم و خدا نهان و آشکارِ مرا میداند.
در بسته به روی خود ز مردم
تا عیب نگسترند ما را
گوشهٔ عزلت گرفته و از مردم بریدهایم تا بیشْ عیبِ ما نگویند.
در بسته چه سود و عالِمالغیب
دانایِ نهان و آشکارا
در به روی خود از خلق بستن و در گوشه نشستن بیهوده است؛ [زیرا] دانندهٔ نهان، رازهای در پرده و کارهای برملای تو را میبیند.
حاشیه ها
با سلام و عرض ارادت وافر بخاطر خدمت شایان شما بزرگواران به فرهنگ و ادب پارسی.توفیق روز افزونتان را مسئلت دارم. به دنبال معنی کلمه ی حمائد(که در این حکایت نوشته شده) به جستجو پرداختم که یافت نشد،به جای آن کلمه ی محامد درج شده بود.
پیروز باشید.
1392/04/28 16:06
امین کیخا
با درود به سرورم کشاورز حمائد جمع حمیده است و ان صفت نیکوی است در معنی و جمع حمد نیست . خرم باشی
حمائد یا حماید به معنی صفات پاک، خوبی ها، خصایل و جمع حَمیَده است
اِنّی لَمُستَتِرٌ مِنْ عَینِ جیرانی
وَ الله یَعلمُ اِسراری و اِعلانی
ترجمه (منبع، شرح گلستان خزائلی):
من میتوانم از چشم همسایگان نهفت باشم و عیوب خود را پنهان دارم. اما خدا به رازهای باطن و ظاهر من آگاه است.
بسیار زیبا و پر معنا است.
با تشکر از خوانش خوب آقای حمیدرضا محمدی