حکایت شمارهٔ ۲۱
لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟
گفت: از بی ادبان؛ هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعلِ آن پرهیز کردم.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۲۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۲۱ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۲۱ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۲۱ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
چرا معنی شعر حکایت 21 نیست
از لقمان پرسیدند :
از چه کسی ادب را یاد گرفتی؟ گفت: از افراد بی ادب ، به این ترتیب که کارهای زشت آنها را دیدم اما انجام ندادم.
معنی شعر:
افراد دانا هر حرفی که می شنوند از آن پند می گیرند اماافراد نادان اگر صد جمله و سخن حکمت آمیز هم بشنوند، آن را شوخی و بازیچه می پندارند و پند نمی گیرند.
چودیدی نا پسندی رابگفتار
تفکرکن به عقل خویش بسپار
اگرزشت است وناهنجارجانم
توازانجام زشتش دست بردار
هر جدی هزل است پیش هازلان
هزل ها جدست پیش عاقلان
در مصرع آخر نباید «بخوانند» باشه که با نگویند هماهنگ بشه؟
بنده از ارادتمندان و دوستداران شیخ اجل سعدی بزرگوار هستم . اما هر وقت گلستان را مطالعه میکنم در پاره ای موارد انتقاداتی را البته به زعم خودم وارد میبینم . این حکایت از قضا یکی از همین موارد است . چندان با سعدی عزیز در اینجا همعقیده نیستم به چند دلیل . اول اینکه اصولا بر پیشانی کسی نوشته نشده بی ادب یا بد یا ناصالح که اگر مثلا کودکی چنین کسی را دید رفتار او را زشت شمارد و خلاف آن رفتار کند . چه بسا بسیاری از این افراد ظاهر خوب و زیبا و فریبنده ای هم داشته باشند . اگر هم در کسی آنقدر عقل و درایت و بصیرت باشد که از رفتار کسی بتواند پی ببرد که این رفتار زشت و ناپسند است اصولا این فرد ادب آموخته و نیازی به یادگیری ادب ندارد . بر عکس همیشه کارهای زشت و ناپسند دارای جذابیت هستند و ای بسا برای یک فرد کم سن و یک کودک خام چنین افراد و چنین اموری کشش و جاذبه هم داشته باشند . اصولا به نظر من داشتن چنین دیدگاهی حداقل در تعلیم و تربیت مدرن محل اشکال است . هر چند که هیچ وقت نمیتوان کسی را با چشم و گوش بسته بودن با ادب کرد اما از طرفی هم خود من تا به حال ندیده ام کسی با دیدن یک آدم بی ادب و عبرت گرفتن از او ادب ورز شود .
سلام، آقای احسان
گویند آدمیزاده از پند و نصیحت آن هم از نوع مدرسه ایش مثل منبر واعظ، نصیحت شیخ و ... گریزان است.
من که یاد ☆مهندسی معکوس☆ می افتم
این متن خیلی ظرافتهای زیادی دارد.
لقمان نمیگوید هر فعلی را بیادبان انجام دادند پند گرفته که انجام ندهد. بلکه میگوید:
«هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم» یعنی نقش عقل و هوش را فراموش نکرده.
بعلاوه گفته:
نگویند از سر بازیچه حرفی
کزان پندی نگیرد صاحب هوش
یعنی افراد باهوش میتوانند از حرفهای بی معنی هم پند بگیرند.
ولی:
و گر صد باب حکمت پیش نادان
بخواند آیدش بازیچه در گوش
افراد نادان حتی اگر 100 تا حکمت بهشان تحویل دهید، هیچ چیزی جز حرفهای بی معنی دریافت نخواهند کرد.
به عبارتی موضوع این حکایت این است که یادگیری اخلاق نیاز به هوش و تفکر است. لقمان به حکیم بودن معروف است، فکر و دانشش به او توان یادگیری اخلاق را داده.
سلام. اولا همانطور که عنوان شده لقمان ادب را از بی ادبان یاد گرفته نه از بی ادب که این نشان از جمع بی ادبان است نه یک نفر بی ادب. ثانیا لقمان که مورد اشاره سعدی است باید انسان کامل و بالغی باشد که سعدی از وی در انظار عمومی نام می برد، پس لقمان در طول زمان انسان با ادبی شده است نه فی البداهه که این مطلب نشان از آن دارد که مثلا اگر کودکی خطایی انجام داد چون هنوز به طور کامل فهیم نیست پس بر او حرجی نیست و باید به وی آموزش داد . این نشان می دهد که انسان اگر در جهان تضادها را ببیند و از نکات مثبت آن درس بگیرد به شخصی فهمیده و عاقل تبدیل می شود.