گنجور

حکایت شمارهٔ ۹

یکی از ملوکِ عرب رنجور بود در حالتِ پیری و امیدِ زندگانی قطع کرده، که سواری از در درآمد و بشارت داد که فلان قلعه را به دولتِ خداوند گشادیم و دشمنان اسیر آمدند و سپاه و رعیّتِ آن طرف بجملگی مطیعِ فرمان گشتند؛ ملک نفسی سرد بر آورد و گفت: این مژده مرا نیست دشمنانم راست یعنی وارثانِ مملکت.

بدین امید به سر شد، دریغ، عمرِ عزیز
که آنچه در دلم است از دَرَم فراز آید
امیدِ بسته بر آمد ولی چه فایده زانک
امید نیست که عمرِ گذشته باز آید
کوسِ رحلت بکوفت دستِ اجل
ای دو چشمم وداعِ سر بکنید
ای کفِ دست و ساعد و بازو
همهْ تودیعِ یکدگر بکنید
بر منِ اوفتاده دشمن‌کام
آخر ای دوستان گذر بکنید
روزگارم بشد به نادانی
من نکردم، شما حذر بکنید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی از ملوکِ عرب رنجور بود در حالتِ پیری و امیدِ زندگانی قطع کرده، که سواری از در درآمد و بشارت داد که فلان قلعه را به دولتِ خداوند گشادیم و دشمنان اسیر آمدند و سپاه و رعیّتِ آن طرف بجملگی مطیعِ فرمان گشتند؛ ملک نفسی سرد بر آورد و گفت: این مژده مرا نیست دشمنانم راست یعنی وارثانِ مملکت.
هوش مصنوعی: یک نفر از حکمرانان عرب در دوران پیری و بیماری به سر می‌برد و امیدی به زندگی نداشت. ناگهان یک سواری وارد شد و خبر داد که یکی از قلعه‌ها به دست خداوند فتح شده و دشمنان اسیر شده‌اند و سپاه و مردم آن منطقه به‌طور کامل تسلیم شده‌اند. حکمران از خوشحالی نفس بلندی کشید و گفت: این خبر خوشحال‌کننده‌ای برای من نیست، زیرا دشمنانم وارثان مملکت هستند.
بدین امید به سر شد، دریغ، عمرِ عزیز
که آنچه در دلم است از دَرَم فراز آید
هوش مصنوعی: با این امید که زندگی‌ام به خوبی بگذرد، افسوس که عمر گرانبهایم سپری شد، زیرا آنچه در دل دارم نتوانسته از مرز وجودم فراروی کند.
امیدِ بسته بر آمد ولی چه فایده زانک
امید نیست که عمرِ گذشته باز آید
هوش مصنوعی: امید جدیدی شکل گرفت، اما فایده‌ای ندارد چون هیچ امیدی نمی‌تواند عمر گذشته را دوباره برای ما بازگرداند.
کوسِ رحلت بکوفت دستِ اجل
ای دو چشمم وداعِ سر بکنید
هوش مصنوعی: ای دو چشمم، آماده وداع باشید، زیرا که مرگ به سراغم آمده است.
ای کفِ دست و ساعد و بازو
همهْ تودیعِ یکدگر بکنید
هوش مصنوعی: ای دستان و بازوها، همه با هم وداع کنید.
بر منِ اوفتاده دشمن‌کام
آخر ای دوستان گذر بکنید
بر من که به مرادِ دشمن بخاکِ هلاک افتاده‌ام ای یاران به مهربانی بگذرید و پرسشی کنید.
روزگارم بشد به نادانی
من نکردم، شما حذر بکنید
هوش مصنوعی: زندگی من دچار نادانی شد و من هیچ تلاشی نکردم، شما مراقب باشید و احتیاط کنید.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۹ به خوانش دکتر مریم صمدی
حکایت شمارهٔ ۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۹ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۹ به خوانش علی معدلی
حکایت شمارهٔ ۹ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۹ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1389/09/11 15:12
محمد مهاجری

در بیت اول: به دین امید نه! بدین امید
در بیت دوم: به کوفت دست اجل نه! بکوفت دست اجل
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1391/02/21 07:04
غلامحسین مراقبی

با درود و شادباش سال نو و فراتر، سپاس از کار ارزشمندتان در گسترش ادبیات پارسی.
سال های دور، کتاب گلستان ( بی تاریخ. به بهای هشت ریال، نگارش عبدالحسین آیتی) چاپ شد. این نسخه با متن شما، که بی گمان همان نسخة فروغی باید باشد، تفاوت هایی دارد. بنگریم تفاوت ها را:
به دولت خداوندی گشادیم....... ملک چون این سخن بشنید نفسی سرد برآورد و گفت این که..........
در این اید بسر شد دریغ عمر عزیز.....
این حاشیه تنها برای بازگفت تفاوت نسخه هاست.
یادآوری می کنم که این حکایت را در یادروز سعدی، در برنامة راه شب رادیو ایران به مسابقه گذاشتم. با سپاس

1392/02/14 17:05
سعید

بیت سوم وچهارم واقعا تصویر مهیب و پرعظمتی را مجسم میکنند.
مثل پتک توی سر آدم میخورند!!
روانت شاد سعدی

1392/04/26 13:06
شکوه

کوس طبل بزرگ است و همینطور هر چیزکوبیدنی اما!اما گاهی معنی آسیب میدهد چرا به خاطر کوبش؟

1392/04/26 14:06
شنایش

دشمنکام یعنی انکس که دشمنش به ارزوی دلش رسیده و دوستکام هم کسی است که دوستانش به ارزوهایشان رسیده اند .

1393/10/28 02:12
سلمان

کوس رحلت بکوفت دست اجل
ای دو چشمم وداع سر بکنید
ای کف دست و ساعد و بازو
همه تودیع یکدگر بکنید.
واقعا این دو بیت بینظیرند. تا بحال از این زاویه نگاه نکرده بودم. بسیار زیبا گفتی ای سعدی بزرگ!

1396/11/18 19:02
مجید محمدپور

گشادیم : فتح کردیم .
فراز آید : وارد شود ، درآید .
امید بسته برآمد : امید دست نیافتنی حاصل شد .

1399/07/06 22:10
ناشناس

کوس یعنی چه؟

1402/02/28 00:04
علی کشازرع

به معنی طبل بزرگ.

کوسِ رحلت: یعنی طبلِ کوچ و عزیمت...

در قدیم برای آگاه کردن و فراخواندن مسافران به کاروان، طبل می نواختند تا کسی از سفر بازنماند.

1402/01/29 06:03
مهدی

سلام دوستان، معنای بیت اول چیه؟

 

 

1402/02/28 00:04
علی کشازرع

عمر عزیز و گرانمایه‌ی من در این امید به پایان آمد که می‌خواستم آنچه آرزو دارم و دلخواه من است به نزدم بیاید و ازآن من شود... در واقع عمرم را برای به دست آوردن آرزو‌های دور و دراز تلف کردم و از خودِ عمر و زندگی غافل شدم. 

1402/02/28 00:04
علی کشازرع

بر منِ اوفتاده دشمن‌کام

آخر ای دوستان گذر بکنید

یعنی ای یاران بر منی که بر وفق مراد دشمن به خاک افتاده‌ام با دیده‌ی عبرت بگذرید.