گنجور

حکایت شمارهٔ ۷

پادشاهی با غلامی عَجَمی در کشتی نشست و غلام، دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده. گریه و زاری درنهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد. چندانکه ملاطفت کردند آرام نمی‌گرفت و عیشِ مَلِک از او مُنَغَّص بود. چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: اگر فرمان دهی، من او را به طریقی خامُش گردانم. گفت: غایتِ لطف و کرم باشد.

بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد، مویَش گرفتند و پیشِ کشتی آوردند. به دو دست در سُکّانِ کشتی آویخت. چون برآمد به گوشه‌ای بنشست و قرار یافت. ملک را عجب آمد؛ پرسید: در این چه حکمت بود؟ گفت: از اوّل محنتِ غرقه شدن ناچشیده بود و قدرِ سلامتِ کشتی نمی‌دانست. همچنین قدرِ عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.

ای سیر تو را نانِ جُوین خوش ننماید
معشوقِ من است آنکه به نزدیکِ تو زشت است
حورانِ بهشتی را دوزخ بود اَعراف
از دوزخیان پرس که اَعراف بهشت است
فرق است میانِ آن که یارش در بر
تا آن که دو چشمِ انتظارش بر در

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پادشاهی با غلامی عَجَمی در کشتی نشست و غلام، دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده. گریه و زاری درنهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد. چندانکه ملاطفت کردند آرام نمی‌گرفت و عیشِ مَلِک از او مُنَغَّص بود. چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: اگر فرمان دهی، من او را به طریقی خامُش گردانم. گفت: غایتِ لطف و کرم باشد.
هوش مصنوعی: یک پادشاه با یک غلام بیگانه در یک کشتی نشسته بودند. غلام قبلاً دریا را ندیده بود و تجربه‌ای از سفرهای دریایی نداشت. به همین دلیل، او به شدت ترسیده و دچار وحشت شده بود. هرچه دیگران سعی کردند او را دلداری دهند، نتوانست آرام شود و این موضوع خوشی پادشاه را تحت تأثیر قرار داده بود. همه نگران بودند و نمی‌دانستند چه کاری انجام دهند. در این میان، یک حکیم در کشتی حضور داشت و به پادشاه گفت: "اگر اجازه دهید، من می‌توانم او را به گونه‌ای آرام کنم." پادشاه پاسخ داد: "این خیلی لطف و کرم خواهد بود."
بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد، مویَش گرفتند و پیشِ کشتی آوردند. به دو دست در سُکّانِ کشتی آویخت. چون برآمد به گوشه‌ای بنشست و قرار یافت. ملک را عجب آمد؛ پرسید: در این چه حکمت بود؟ گفت: از اوّل محنتِ غرقه شدن ناچشیده بود و قدرِ سلامتِ کشتی نمی‌دانست. همچنین قدرِ عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.
هوش مصنوعی: فرمان داد تا شخصی را به دریا بیندازند. او چند بار در آب غوطه‌ور شد، موهایش را گرفتند و به کنار کشتی آوردند. او با هر دو دست به لبه کشتی آویخت. وقتی بیرون آمد، در گوشه‌ای نشسته و آرام گرفت. پادشاه شگفت‌زده شد و پرسید: راز این کار چیست؟ او پاسخ داد: از ابتدا درد غرق شدن را تجربه نکرده بود و ارزش امنیت کشتی را نمی‌دانست. به همین ترتیب، کسی که در سختی قرار گیرد، می‌فهمد که آرامش و سلامتی چه ارزشی دارد.
ای سیر تو را نانِ جُوین خوش ننماید
معشوقِ من است آنکه به نزدیکِ تو زشت است
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که ای سیر، تو شاید نان جویین را خوشمزه نپنداری، اما محبوب من کسی است که در نزد تو زشت به نظر می‌رسد. درواقع، شاعر به نوعی به رابطه‌ای غیرمعمول یا جذاب اشاره دارد که در آن محبوبش، با وجود زشت بودنش در نظر دیگران، برای او عزیز و ارزشمند است.
حورانِ بهشتی را دوزخ بود اَعراف
از دوزخیان پرس که اَعراف بهشت است
هوش مصنوعی: در بهشت، حوری‌ها در دوزخ هستند و از ساکنان دوزخ می‌پرسند که آیا اَعراف، بهشت است یا نه.
فرق است میانِ آن که یارش در بر
تا آن که دو چشمِ انتظارش بر در
حالِ آنکه یارش در کنارش است با حال آنکه چشم‌به‌راه اوست یکسان نیست.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۷ به خوانش دکتر مریم صمدی
حکایت شمارهٔ ۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۷ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۷ به خوانش آویسا بذرگران
حکایت شمارهٔ ۷ به خوانش علی معدلی
حکایت شمارهٔ ۷ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۷ به خوانش فاطمه زندی
حکایت شمارهٔ ۷ به خوانش دریا قلیلی

حاشیه ها

1391/04/21 00:06
mahdi

اعراف به معنی برزخ است، مکانی بین بهشت و جهنم.

1391/10/04 16:01
پژمان

مصرع دوم بیت آخر،به جای "تا" باید "یا" نوشته شود :
اشتباه: تا آنکه دو چشم انتظارش بر در
درست: با آنکه دو چشم انتظارش بر در

1393/06/03 09:09
محمد رصا شکیلی

لازم به ذکر است که اعراف مکانی ما بین دوزخ و بهشت است که نه خواصیت بهشت را داراست و نه دوزخ اما برزخ فاصله ای ( پلی ) مابین عالم دنیوی و عالم اخروی میباشد

1395/02/28 07:04
علی

موقع خوندن بیت دوم مصرع اول باید روی دوزخ تاکید کرد تا مشکل جابجایی معنا پیش نیاد

1395/10/04 10:01
Kazem Gharibi

مدام به این فکر می‌کردم که چرا تقدم و تأخر این موضوع توسط سعدی رعایت نشده. این که

1399/12/28 19:02
Polestar

دربارۀ اعراف،
این دیدگاهی که سعدی بیان کرده، صرفاً یک برداشت شخصی خودشه.
سیاق آیات قرآن با این برداشت ناسازگار است.

1400/03/25 15:05
سئنا

با توجه به آیات قرآن و تفاسیر مرتبط با سوره‌ی اعراف در این مکان دو گروه از افراد حضور دارند. یکی رهبران و راهنمایان یک جامعه که همواره اعضای آن جامعه را - درست یا غلط - هدایت می‌کردند، در آخرت هم وظیفه ی هدایت آنان را بر عهده دارند. 

دیگری افراد به اصطلاح «خاکستری» که نه آنقدر بد اند که جایگاهشان دوزخ باشد و نه آنقدر خوب که سزاوار بهشت باشند

1402/06/08 20:09
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

اعراف محلی برای حیوانات است.

چون حیوانات نیز همچون انسان روح دارند و بعد از پایان زندگی دنیوی در اعراف ادامه زندگی خواهند داشت.