حکایت شمارهٔ ۵
سرهنگزادهای را بر در سرایِ اُغْلُمُش دیدم که عقل و کِیاستی و فهم و فِراستی زایدالوصف داشت، هم از عهدِ خُردی آثارِ بزرگی در ناصیهٔ او پیدا.
فیالجمله مقبولِ نظرِ سلطان آمد که جَمالِ صورت و معنی داشت و خردمندان گفتهاند: «توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل نه به سال». ابنایِ جنسِ او بر منصبِ او حسد بردند و به خیانتی متّهم کردند و در کشتنِ او سعی بیفایده نمودند.
دشمن چه زند چو مهربان باشد دوست؟
مَلِک پرسید که موجبِ خصمیِ اینان در حقِّ تو چیست؟ گفت: در سایهٔ دولتِ خداوندی دامَ مُلْکُهُ همگنان را راضی کردم مگر حسود را که راضی نمیشود الّا به زوالِ نعمتِ من و اقبال و دولتِ خداوند باد.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش دکتر مریم صمدی
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش علی معدلی
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش آویسا بذرگران
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش فریبا صدری
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
همگنان به معنی همه و مجموع است همه ای که با هم درجه و رتبه ی برابر دارند ،هم جنسان و هم چشمان و هموگن در پهلوی به معنی همه بوده است
شپره همان خفاش است یا شبکور یاشپوز و تنها پستانداراست که پروا میکند و در بیشتر زبانها نام موش دارد مانند موش چرمی موش بالدار و...
دام ملکه ----> یک کلمه است .
پیشنهاد میگردد مشخص نوشته شود و اعراب گذاری شود:
«دامَ مُلکُه » = بادَوام باد ملکش
به نظر من «دولت خداوند باد » اشتباه است.
به نظر من احتمالا «دولت خداوندداد» یعنی خداوند
دولتی که خداوند داده است
اقبال و دولتِ خداوند باد
خداوند ، خدا ، خدایگان ، خدای ، خواجه ، خیا ، خُلا ، خوا ،هاوند ،واجه همگی بچم صاحب و مالک است و god را در پارسی یزدان و ایزد گویند وزین رو شاه و هر کسی را خدا و خداوند و خدایگان گویند
خداوند این پیرهن کیست ؟
من خدای این گوسپندم
،
ای خداوند ای شهنشاها
ای خداوند خانه و میهن
اُغلمش : لغت نامه دهخدا
اغلمش . [ اُ ل ُ م ُ ] (اِخ ) نام پادشاهی از ترکستان .
سلام، فکر میکنم اولین بیت از این حکایت به صورت زیر باشد:
توانم آن که نیازارم اندرون کسی
حسود را چه کنم کاو ز خویش در رنج است
آنچه اینک نوشته شده در وزن عروضی مشکل دارد
حسود را چکنم کو ز خود، به رنج در است
حسود از خود به رنج اندر است
بی گمان در چنین گزاره ای خویش نادرست است
خویش ضمیر مفعول و افزوده است مانند تن خویش . پیرهن خویش.
و خود ضمیر فاعل است و در این سروده حسود فاعل است
و وزن سروده هم درست است
بیت اول صحیح است اما قبل از کلمه درست به یک کاما نیاز دارد که برای خواننده مفهوم داشته باشد .
با سلام لطفا همانگونه که حاشیه ها را بازبینی میفرمایید به خوانش ها نیز دقت کافی را داشته باشید، چون من موارد زیادی رو در خوانش ها شنیدم که به اشتباه خوانش و تلفظ میکنند و متاسفانه در سایت هم گذاشته شده و ثبت شده اند، قطعا خیلی از علاقه مندان به ادبیات هستند که بر پایهٔ استدلال بر درست بودن خوانش ها اشعار رو بخوانند و گوش کنند ، مثلا در همین مورد و در همین حکایت در خوانش ها در چندین مورد دوستان واژه ها را به غلط خواندند و در سایت هم به اشتراک گذاشته شده ، همچون واژهٔ اُغْلَمِش که اکثرا با کسره یا فتحهٔ اول خوانده شده و در بعضی موارد همین اشتباه ها کلا معانی واژه را تغییر میدهد، با سپاس از سایت گرانبها و تلاش مفید شما.
هم از عهد خردی آثار بزرگی در ناصیه او پیدا
هم در اینجا چه معنایی داره؟
هم از به معنای از همان...
از همان ایام کودکی آثار بزرگی....
"موجب خصمی اینان ...": دلیل دشمنی آن ها ...