گنجور

حکایت شمارهٔ ۵

سرهنگ‌زاده‌ای را بر در سرایِ اُغْلُمُش دیدم که عقل و کِیاستی و فهم و فِراستی زاید‌الوصف داشت، هم از عهدِ خُردی آثارِ بزرگی در ناصیهٔ او پیدا.

بالایِ سرش ز هوشمندی
می‌تافت ستارهٔ بلندی

فی‌الجمله مقبولِ نظرِ سلطان آمد که جَمالِ صورت و معنی داشت و خردمندان گفته‌اند: «توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل نه به سال». ابنایِ جنسِ او بر منصبِ او حسد بردند و به خیانتی متّهم کردند و در کشتنِ او سعی بی‌فایده نمودند.

دشمن چه زند چو مهربان باشد دوست؟

مَلِک پرسید که موجبِ خصمیِ اینان در حقِّ تو چیست؟ گفت: در سایهٔ دولتِ خداوندی دامَ مُلْکُهُ همگنان را راضی کردم مگر حسود را که راضی نمی‌شود الّا به زوالِ نعمتِ من و اقبال و دولتِ خداوند باد.

توانم آنکه نیازارم اندرون کسی
حسود را چه کنم کو ز خود به رنج در است؟
بمیر تا برهی ای حسود کاین رنجی‌ست
که از مشقّتِ آن جز به مرگ نَتْوان رست
شوربختان به آرزو خواهند
مُقبلان را زوال نعمت و جاه
گر نبیند به روز شَپّره چشم
چشمهٔ آفتاب را چه گناه؟
راست خواهی، هزار چشمِ چنان
کور بهتر که آفتابْ سیاه

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرهنگ‌زاده‌ای را بر در سرایِ اُغْلُمُش دیدم که عقل و کِیاستی و فهم و فِراستی زاید‌الوصف داشت، هم از عهدِ خُردی آثارِ بزرگی در ناصیهٔ او پیدا.
هوش مصنوعی: سرهنگ‌زاده‌ای را در درب یک خانه دیدم که دارای هوش و ذکاوتی بی‌نظیر بود و از زمان کودکی نشانه‌های بزرگی در شخصیت او مشاهده می‌شد.
بالایِ سرش ز هوشمندی
می‌تافت ستارهٔ بلندی
هوش مصنوعی: در بالای سر او، ستاره‌ای درخشان از هوشمندی می‌درخشد.
فی‌الجمله مقبولِ نظرِ سلطان آمد که جَمالِ صورت و معنی داشت و خردمندان گفته‌اند: «توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل نه به سال». ابنایِ جنسِ او بر منصبِ او حسد بردند و به خیانتی متّهم کردند و در کشتنِ او سعی بی‌فایده نمودند.
هوش مصنوعی: به طور کلی، نظر سلطان درباره او مثبت بود و او دارای زیبایی ظاهری و باطنی بود. خردمندان گفته‌اند که ثروت به هنر است و بزرگی به عقل، نه به سن و سال. افرادی مشابه او به خاطر مقامش حسادت ورزیدند و او را به خیانت متهم کردند و در تلاش برای کشتنش ناکام ماندند.
دشمن چه زند چو مهربان باشد دوست؟
هوش مصنوعی: اگر دشمن به خوبی رفتار کند، چه نیازی به دوست داریم؟
مَلِک پرسید که موجبِ خصمیِ اینان در حقِّ تو چیست؟ گفت: در سایهٔ دولتِ خداوندی دامَ مُلْکُهُ همگنان را راضی کردم مگر حسود را که راضی نمی‌شود الّا به زوالِ نعمتِ من و اقبال و دولتِ خداوند باد.
معنیِ «اقبال و دولت خداوند باد»: سلطنت و بخت پادشاه پایدار و باقی باشد.
توانم آنکه نیازارم اندرون کسی
حسود را چه کنم کو ز خود به رنج در است؟
هوش مصنوعی: می‌توانم کسی را که حسود است و همیشه از رنج‌های خود در عذاب است، ناراحت نکنم. اما چه کاری می‌توانم بکنم؟
بمیر تا برهی ای حسود کاین رنجی‌ست
که از مشقّتِ آن جز به مرگ نَتْوان رست
هوش مصنوعی: بمیری تا از این حسادت رهایی یابی، زیرا این ناراحتی اینقدر دردناک است که جز با مرگ نمی‌توان از آن رهایی یافت.
شوربختان به آرزو خواهند
مُقبلان را زوال نعمت و جاه
هوش مصنوعی: بدبخت‌ها آرزو دارند که افراد خوشبخت دچار زوال نعمت و مقام شوند.
گر نبیند به روز شَپّره چشم
چشمهٔ آفتاب را چه گناه؟
اگر در روز دیدهٔ خفّاش نبیند، چشمهٔ خورشیدِ جهان‌افروز را گناهی نیست.
راست خواهی، هزار چشمِ چنان
کور بهتر که آفتابْ سیاه
به راستی، کوریِ هزار چشمْ چون چشمِ شب‌پره، بهتر از آن است که آفتاب تیره شود و دنیا تاریک ماند.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش دکتر مریم صمدی
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش محمدرضا خسروی
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش علی معدلی
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش آویسا بذرگران
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش فریبا صدری
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/04/27 00:06
شکوه

همگنان به معنی همه و مجموع است همه ای که با هم درجه و رتبه ی برابر دارند ،هم جنسان و هم چشمان و هموگن در پهلوی به معنی همه بوده است

1392/04/27 00:06
شکوه

شپره همان خفاش است یا شبکور یاشپوز و تنها پستانداراست که پروا میکند و در بیشتر زبانها نام موش دارد مانند موش چرمی موش بالدار و...

1394/01/05 11:04
علی ا. گرجی

دام ملکه ----> یک کلمه است .
پیشنهاد میگردد مشخص نوشته شود و اعراب گذاری شود:
«دامَ مُلکُه » = بادَوام باد ملکش

1394/01/05 11:04
علی ا. گرجی

به نظر من «دولت خداوند باد » اشتباه است.
به نظر من احتمالا «دولت خداوندداد» یعنی خداوند
دولتی که خداوند داده است

1403/08/15 11:11
برمک

اقبال و دولتِ خداوند باد

خداوند ، خدا ، خدایگان ، خدای ، خواجه ، خیا ، خُلا ، خوا ،هاوند ،واجه  همگی بچم صاحب و مالک است و  god  را  در پارسی  یزدان و ایزد گویند وزین رو شاه و هر کسی را خدا و خداوند و خدایگان گویند


خداوند این پیرهن کیست ؟

من خدای این گوسپندم
،

ای خداوند ای شهنشاها
ای خداوند خانه و میهن

1394/03/20 16:06
مجید محمدپور

اُغلمش : لغت نامه دهخدا
اغلمش . [ اُ ل ُ م ُ ] (اِخ ) نام پادشاهی از ترکستان .

1395/09/14 11:12
یوسف بوعلی

سلام، فکر می‌کنم اولین بیت از این حکایت به صورت زیر باشد:
توانم آن که نیازارم اندرون کسی
حسود را چه کنم کاو ز خویش در رنج است
آنچه اینک نوشته شده در وزن عروضی مشکل دارد

1403/08/15 11:11
برمک

حسود را چکنم کو  ز خود، به رنج در است


حسود از خود به رنج اندر است

 بی گمان  در چنین  گزاره ای خویش نادرست است

خویش ضمیر مفعول و افزوده است مانند تن خویش . پیرهن خویش.
 و خود ضمیر فاعل است و  در این سروده   حسود فاعل است
و وزن سروده هم درست است

1396/06/24 09:08
ولی اسدی

بیت اول صحیح است اما قبل از کلمه درست به یک کاما نیاز دارد که برای خواننده مفهوم داشته باشد .

1401/08/29 23:10
آرشام آتش زر

با سلام لطفا همانگونه که حاشیه ها را بازبینی میفرمایید به خوانش ها نیز دقت کافی را داشته باشید، چون من موارد زیادی رو در خوانش ها شنیدم که به اشتباه خوانش و تلفظ میکنند و متاسفانه در سایت هم گذاشته شده و ثبت شده اند، قطعا خیلی از علاقه مندان به ادبیات هستند که بر پایهٔ استدلال بر درست بودن خوانش ها اشعار رو بخوانند و گوش کنند ، مثلا در همین مورد و در همین حکایت در خوانش ها در چندین مورد دوستان واژه ها را به غلط خواندند و در سایت هم به اشتراک گذاشته شده ، همچون واژهٔ اُغْلَمِش که اکثرا با کسره یا فتحهٔ اول خوانده شده و در بعضی موارد همین اشتباه ها کلا معانی واژه را تغییر می‌دهد، با سپاس از سایت گرانبها و تلاش مفید شما. 

1402/04/17 08:07
مهدی

هم از عهد خردی آثار بزرگی در ناصیه او پیدا

هم در اینجا چه معنایی داره؟

 

 

1402/04/17 12:07
علی میراحمدی

هم از به معنای از همان... 

از همان ایام کودکی آثار بزرگی.... 

1402/07/17 18:10
علی حیدری

"موجب خصمی اینان ...": دلیل دشمنی آن ها ...