غزل شمارهٔ ۵۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل ۵۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۵۷ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۵۷ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۵۷ به خوانش سهیل قاسمی
غزل ۵۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۷ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۷ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵۷ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۵۷ به خوانش امیر اثنی عشری
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
1. واژه «گل» صرفا به گیاهی که امروز آن را «گل محمدی» می نامیم گفته می شده است( و در شیراز در بسیاری از بوستان ها به صورت گسترده ای کاشته می شده است)
3. «کمر» همان چیزی است که امروز به آن «کمربند» گفته می شود(کمر را بر میان (کمر امروزی) می بسته اند)
5. از محاسن معشوق داشتن دهانی کوچک بوده است و مصراع دوم به همین موضوع اشاره دارد.
7. طره، موی پیشانی، زلف موی بنا گوش و گیسو موی پشت سر است.
8. پیراهن، جامه ای یکسره و جلو بسته بوده است، بر خلاف قبا که نیم تنه ای جلو باز بوده است، در خوشحالی و اندوه بسیار جامه ها را می دریدند و به اصطلاح جامه(یا پیرهن) قبا می کردند.
درود بر دوست فاضل، جناب گوهری عزیز و سپاس از لطفتون
در ابیاتی که شما ذکر کردید به نظر می رسد حسام الدین از مولانا می خواهد حقیقت را بی پرده بیان کند، و مولانای عزیز هم در جواب می گوید این سر،سر مگو است، اگر آشکار شود چیزی از تو باقی نخواهد ماند...
بیت یاد آور آیه زیر است:
((وَلَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَـکِنِ انظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی)(اعراف 143)
نیز از حافظ است:
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
و اما میان، به نظر بنده میان و کنار در این مصراع (ضمن این که همان بر و کمر هستند) مجازا در معنای کل وجود به کار رفته است.(مجاز مرسل، جز به کل)
با عرض سلام
بنده از شما خواهشمندم چند مثال در بارهٔ تشبیه زمزم به دهان محبوب از شعر فارسی بنویسید. لطفا به من در این مسئله کمک کنید. در حالی که در باره تشبیه زمزم به لب ابیاتی خوانده ام ولی در باره تشبیه به دهان چیزی پیدا نکردم . قبلا تشکر عرض می کنم
با سلام در این غزل سعدی تمام انچه ما زیبایی و کمال میدانیم را به خداوند نسبت داده است و جناب رضا سعدی چه خوب شعر مولوی را معنا کرده اندو چه خوب لغات را موشکافی کرده اند ای کاش ایشان حضور فعالتری داشتند تا از نظراتشان استفاده می کردیم با سباس از ایشان و تمامی دوستان
شایق خان
حالت خوبه
هرچیزی که به هر چیزی ربط نداره
سعدی کجا زیبایی را به خدا نسبت داده
داره از نگارش تعریف میکنه، به خدا ربطی نداره
با سلام و سلام ویژه خدمت دوست گرام جناب ایزد خواه سعدی نگاری جز خدا ندارد در دید عرفا معشوق فقط خداوند است
شایق خان
درین بیت: از رشک آفتاب جمالت بر آسمان
هر ماه ماه دیدم چون ابروان توست
پس سعدی ابروی خداوند را به هلال ماه تشبیه کرده
یا خدا داشته از دست من و تو گریه میکرده
یا اگه هلال ماه سر بالا بوده ، خداوند را با مادر فولادزره اشتباه گرفته
این شعر تقدیم به کسی که فرمود 'انا املح من اخی یوسف'
شعر زیباست اما خوانش خیر متاسفانه
و این مشکلیه که گریبانگیر اشعار کهن ما شده
حتی از جانب برخی گویندگان
ببینید شعر داره خوانده میشه اما معنا چندان در ذهن نقش نمیبنده،در صورتی که شعر از لحاظ معنایی کامله...
شنونده فقط میشنوه که یک نفر داره یک شعر میخونه
و شاید بدون توجه بسیار هرگز متوجه نشه چه خوانده شد
سرعت خوانش زیاد هست در بخشهایی از شعر هم معنارسانی واژه ها به خوبی رعایت شد
اما نظر شخصی من چیزی بود که عرض کردم
این نخستین بار است که من این امکانات را در گنجور می یابم!
نیکوست!
آیا در صفحات دیگر نیز این امکانات وجود دارد؟
دنبالک دیگر چیست؟
برایتان آرزوی بهروزی دارم جناب حمید رضای عزیز!
---
پاسخ: متشکر از لطف شما، این کار با همکاری گروهی از دوستان داوطلب که منطق الطیر را قرائت می کنند آغاز شد:
پیوند به وبگاه بیرونی
یکی دیگر از دوستان بخشهایی از ترجیع بند زیبای سعدی را قرائت کردند که قرار بود تصحیحاتی روی آن انجام دهند و کاملش کنند که دیگر خبری از ایشان نشده:
سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند
من، خودم قرائت غزلیات سعدی را از ابتدا شروع کرده ام.
غزلیات ابن حسام نیز به همت چند تن از دوستان دیگر در حال قرائت است:
ابن حسام خوسفی » غزلیات
زمانی به همت یکی از سایتهای فعال در زمینه گویندگی و دکلمه فراخوانی داده شد که در گنجور هم تبلیغ شد منتهی خروجی چندانی از آن به گنجور نرسید:
پیوند به وبگاه بیرونی
بعضا تک شعرهایی از شاعران با قرائتهای معروف در دسترس قرار گرفته مثلا این قرائت شعر ترکی شهریار توسط خود ایشان:
شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » خان ننه
من پیش از این مترصد گرفتن اجازه در دسترس گذاری قرائت استاد موسوی گرمارودی از دیوان حافظ به همین شیوه (همگام با شعر) بودم که مذاکراتم با ناشر و صاحب امتیاز اثر تا کنون به نتیجه مثبت نرسیده است.
جناب حمید رضا
به گمانم در آخرین مصراع سعدی مورد خطاب نیست
سعدی به بوسه ای زلبت ، میهمان توست.
با پوزش
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح و خوانش جدید جایگزین شد.
به قرائن متعدد این غزل در وصف خاتم پیامبران، محمد مصطفی (ص)، است.
وزن: مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلاتُ( بحر مضارع مثّمن اخرب مکفوف مقصور)
بیت اول
هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست
الحان بلبل از نفس دوستان توست
١.الحان: جمعِ لحن، نغمه ها، آوازها.
تناسب: گل، بوستان، بلبل/ استعاره مصرّحه: بوستان(وجود معشوق).
معنی بیت اول : بامدادان که بوی گل از بوستان به مشام می رسد، گویی هر گل بوی خود را از تو به وام گرفته است؛ همچنانکه نغمه سرایی بلبلان نیز به تأثیر از آوای شوق عاشقان تو شکل می گیرد؛ به سخن دیگر، پیوند میان عاشقانت با تو مثل پیوند بلبل با گل است.
بیت دوم
چون خضر دید آن لب جان بخش دلفریب
گفتا که آب چشمهٔ حیوان دهان توست
٢.خضر : -> ٥٣/٣ چشمه ی حیوان: - > ٥٣/٣.
تلمیح: به داستان خضر و آب حیات/ تشبیه: دهان به آب چشمه ی حیوان مانند شده است.
معنی بیت دوم : هنگامی که خضر لبان فریبا و حیات بخش تو را دید، گفت به راستی دهان تو سرچشمه ی آب حیات بوده است و من به خطا سراغ آن را در جای دیگری می گرفته ام.
بیت سوم
یوسف به بندگیت کمر بسته بر میان
بودش یقین که ملک ملاحت از آن توست
٣. یوسف: محبوب ترین پسر یعقوب است. او و ابن یامین از زنی به نام راحیل و ده برادر دیگر از مادری جدا بودند. یوسف بسیار زیبا بود و مورد محبّت پدر قرار داشت. برادران دیگر جز برادر تنی اش، ابن یامین، به او حسد می بردند و سرانجام او را در چاه انداختند و کاروانی او را از چاه بیرون آورد و در مصر به غلامی فروخت. عزیز مصر او را خرید و به خانه برد و در آنجا همسر عزیز مصر (زلیخا) به او اظهار عشق کرد؛ امّایوسف از گناه سر باز زد. چنین شد که زلیخا به او تهمت بست و او را به زندان افکندند. سرانجام یوسف به خاطر دانستن تعبیر خواب از زندان رهایی یافت و در مصر به پادشاهی رسید. (فرهنگ تلمیحات) / ملاحت: نمکین بودن، زیبا و دلربا بودن.
کنایه: کمر بر میان بستن (آماده ی کاری شدن) / تشبیه تفضیلی: برتری معشوق بر یوسف/ استعاره ی مکنیّه:ملک ملاحت(ملک سرزمین ملاحت) / تضاد: بندگی، ملک.
معنی بیت سوم : یوسف که مظهر زیبایی است، در برابر تو کمر خدمت به میان بسته است؛ زیرا او هم به یقین باور داشت که تو یگانه فرمانروای سرزمین زیبایی هستی.
بیت چهارم
هر شاهدی که در نظر آمد به دلبری
در دل نیافت راه که آنجا مکان توست
٤.شاهد: معشوق زیبا.
معنی بیت چهارم : از زمانی که دل به تو سپرده ام، دیگر هر زیبارویی که برای دلربایی جلوه آغاز می کند، به دلم راه نمی یابد؛ زیرا قلب من تنها به تو تعّلق دارد.
بیت پنجم
هرگز نشان ز چشمهٔ کوثر شنیدهای
کاو را نشانی از دهن بینشان توست
٥. کوثر: (( کوثر (از مادّه ی کثر) نام حوض یا چشمه یا نهری است در بهشت که اهل تفسیر را در باب آن گفت و گو هاست. براساس روایات سرچشمه ی آن سدرة المنتهی است و پایه هایش در زیر عرش قرار دارد. سنگ ریزه های آن مروارید و پهنای آن میان مغرب و مشرق است. بر طبق روایات شیعه ساقی آن علی بن ابی طالب (ع) است که دوستان را از آن سیراب کند و دشمنان را تشنه به جهنّم فرستد. به عدد ستاره های آسمان قدح هایی بر کنار آن نهاده اند از مروارید سرخ که هرکس با آن قدح ها از آب کوثر بخورد، تشنه نشود و هرکس از آن وضو سازد، هرگز ژولیده موی و خاک آلود نگردد. پیامبر اسلام(ص) گفته است: کوثر نهری است که به حوض من می ریزد و حوض من بین صنعا و اردن است که درازی آن را سواری تندرو در یک ماه بپیماید. از شیر سفید تر است و از عسل شیرین تر و از کف نرم تر. قدح های آن از نقره است. هر کس شربتی از آن بخورد، هیچ گاه تشنه نشود؛ چنانکه از یکی از منابع متأخّر بر می آید ( احوال القیامه، طبع ولف 107) کلیّه ی نهرهای بهشت به حوض کوثر می ریزند. ( فرهنگ اساطیر) / دهان بی نشان: در سنّت ادبی شاعران دهان معشوق را به هیچ مانند کرده اند و دهان هرچه کوچک تر باشد زیباتر است.
نوعی ردّالصّدر علی العجز و آرایه ی تکرار: نشان/ تشبیه مضمر: دهان به کوثر / واج آرایی: تکرار حرف ((ش)).
معنی بیت پنجم: آیا هرگز نشانی از چشمه ی بهشتی کوثر شنیده ای؟ گویا برای نمودن دهان زیبا و شیرین توست که بی نشان است.
بیت ششم
از رشک آفتاب جمالت بر آسمان
هر ماه ماه دیدم چون ابروان توست
٦. رشک: حسد.
تشبیه: جمال به آفتاب (اضافه ی تشبیهی) / تناسب: آفتاب، آسمان، ماه/ جناس تام: ماه (برج) ماه (قمر) / تشبیه مقلوب: ماه تو به ابروان که عکس آن متداول است.
معنی بیت ششم : در آغاز هر ماه در آسمان ماه را می بینم که در اثر رشک و حسد بردن بر جمال زیبایت وجودش کاسته می گردد و به سان ابروان تو باریک و هلالی می شود.
بیت هفتم
این باد روح پرور از انفاس صبحدم
گویی مگر ز طرهٔ عنبرفشان توست
٧. انفاس: جمعِ نفس / انفاس صبحدم: نسیم بامدادی / مگر: قید تأکید است، همانا، یقیناً/ طرّه: موی جلوی پیشانی، زلف تابدار و آراسته/ عنبر: مادّه ای چرب و خوشبو و سیاه رنگ که از روده ی نوعی وال یا ماهی عنبر(کاشالو) گرفته می شود. (لغت نامه) / عنبرفشان: معطّر.
معنی بیت هفتم : این باد که در اثر بوی خوش صبحگاهی روح نواز گشته، گویی از گیسوی عنبرفشان تو وزیدن گرفته است.
بیت هشتم
گفتند میهمانی عشاق میکنی
سعدی به بوسهای ز لبت میهمان توست
٨.قبا: -> ٢١/٩ / کمر : کمربند.
کنایه: پیرهن قبا کردن( پیراهن چاک و پاره کردن) / تشبیه: دست از آن روی که به دور کمر حلقه می شود، به کمر مانند شده است/ ایهام : کمر ١- کمربند ٢- عضو بدن که هر دو با ((میان)) در معنی کمر تناسب و ترادف دارد.
معنی بیت هشتم : اگر دست خود را مثل کمربندی در میان تو ببینم و تو را در آغوش بگیرم، از شادمانی صد پیراهن خویش را می درم.
بیت نهم
صد پیرهن قبا کنم از خرمی اگر
بینم که دست من چو کمر در میان توست
٩- معنی بیت نهم : شنیده شده است که عاشقان را مهمان می کنی؛ پس سعدی را به یک بوسه مهمان کن.
با تشکر از دوست خوبم سرکار خانم پروین اختیار زاده
منبع : شرح غزلهای سعدی
دکتر محمدرضا برزگر خالقی
دکتر تورج عقدایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .