غزل شمارهٔ ۴۶۵
میان باغ حرام است بی تو گردیدن
که خار با تو مرا به که بی تو گل چیدن
و گر به جام برم بی تو دست در مجلس
حرام صرف بود بی تو باده نوشیدن
خم دو زلف تو بر لاله حلقه در حلقه
به سنگ خاره درآموخت عشق ورزیدن
اگر جماعت چین صورت تو بت بینند
شوند جمله پشیمان ز بت پرستیدن
کساد نرخ شکر در جهان پدید آید
دهان چو بازگشایی به وقت خندیدن
به جای خشک بمانند سروهای چمن
چو قامت تو ببینند در خرامیدن
من گدای که باشم که دم زنم ز لبت
سعادتم چه بود خاک پات بوسیدن
به عشق مستی و رسواییم خوش است از آنک
نکو نباشد با عشق زهد ورزیدن
نشاط زاهد از انواع طاعت است و ورع
صفای عارف از ابروی نیکوان دیدن
عنایت تو چو با جان سعدی است چه باک
چه غم خورد گه حشر از گناه سنجیدن
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
میان باغ حرام است بی تو گردیدن
که خار با تو مرا به که بی تو گل چیدن
هوش مصنوعی: در میان باغ، بدون تو گشتن ممنوع است، چرا که با تو، هر خار برای من بهتر از چیدن گل بدون توست.
و گر به جام برم بی تو دست در مجلس
حرام صرف بود بی تو باده نوشیدن
هوش مصنوعی: اگر بخواهم در جمعی شراب بنوشم و تو در آنجا نباشی، نوشیدن آن انگار که حرمتش شکسته شده و بیفایده است.
خم دو زلف تو بر لاله حلقه در حلقه
به سنگ خاره درآموخت عشق ورزیدن
هوش مصنوعی: دو زلف تو مانند حلقههایی است که بر روی لالهها میپیچند و به یاد سنگهای سخت میافتم که عشق ورزیدن را به من آموختند.
اگر جماعت چین صورت تو بت بینند
شوند جمله پشیمان ز بت پرستیدن
هوش مصنوعی: اگر مردم زیبایی چهره تو را ببینند، همه از پرستش بت regret خواهند کرد.
کساد نرخ شکر در جهان پدید آید
دهان چو بازگشایی به وقت خندیدن
هوش مصنوعی: زمانی که قیمت شکر در دنیا پایین بیاید، مردم به محض اینکه لبخندی بزنند و دهانشان را باز کنند، مثل این است که خبر خوبی به آنها دادهاند.
به جای خشک بمانند سروهای چمن
چو قامت تو ببینند در خرامیدن
هوش مصنوعی: در یک دشت خشک و بیآب، مانند سروهای بلند و استوار، وقتی قامت زیبای تو را میبینند که به آرامی و ناز راه میروی، در اینجا به وضوح تأثیر حضور تو بر محیط را مشاهده میکنند.
من گدای که باشم که دم زنم ز لبت
سعادتم چه بود خاک پات بوسیدن
هوش مصنوعی: من که بینهایت عزیزم، تنها خوشبختیام این است که بتوانم خاک پای تو را ببوسم.
به عشق مستی و رسواییم خوش است از آنک
نکو نباشد با عشق زهد ورزیدن
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و حال و هوای شیداییام خوشحالم، چون با عشق نمیتوان به زهد و پرهیزکاری پرداخت.
نشاط زاهد از انواع طاعت است و ورع
صفای عارف از ابروی نیکوان دیدن
هوش مصنوعی: خرسندی زاهد ناشی از انواع عبادتهاست و پرهیزگاری عارف از دیدن ابروان زیبا و نیکو به دست میآید.
عنایت تو چو با جان سعدی است چه باک
چه غم خورد گه حشر از گناه سنجیدن
هوش مصنوعی: اگر توجه و لطف تو با من باشد، مانند لطفی که به سعدی داری، دیگر نگران نیستم و از گناهانم ناراحت نخواهم شد، حتی در روز قیامت.
خوانش ها
غزل ۴۶۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۶۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۶۵ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۴۶۵ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۴۶۵ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۶۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۶۵ به خوانش سهیل قاسمی
حاشیه ها
1393/02/30 19:04
حرام صرف بود خاصه باده نوشیدن . . . خم دو زلف تو بر لاله حلقه بر حلقه . . . چه غم به حشر خورد از گناه سنجیدن
این غزل شاهکار سعدیست .
1399/04/08 01:07
مجید۲۸
پیوستگی مضمون در این غزل چقدر روان و دلنشین است
1403/09/26 00:11
جلال ارغوانی
اینسان که شعر تر به دفترت بود سعدی
چو روی یار لازم است دفتر تو بوسیدن