غزل شمارهٔ ۴۱۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۴۱۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۴۱۷ به خوانش مریم راستی
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش سعید لسان
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش محمدرضا کاکائی
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
گر چنان است که :روزی - لطفا تصحیح شود.
سخن عشق نام تصنیف بسیار بسیار زیبایی از شجریان پدر و پسر است.
نگاه کنید سعدی که از هر فرصتی حسن استفاده می کند چطور ضرب المثل و بیت خود را با هم وفق داده.هزاران بار دیگر هم خواهم گفت که سعدی بی نهایت حاضر جواب است و اجازه ی سخن گفتن به احدی را نمی دهد که در تمام اشعارش کاملا مشهود است.همچنین 2 واژه غربت و قربت را کنار هم ننشاندن زیبایی خاصی داردکه جز آنکسی که به شعرش دقیق نشود نمی داند.و نکته اخر انتخاب وزن مناسب در اشعار است که سعدی در این زمینه بر دیگر شاعران برتری دارد.
"گر چنانست که روی من مسکین گدا را" کلمه روی به روزی باید اصلاح شود.
با تشکر از شما به نظرم معنای درست تری داره.
شعر بی نظیره خصوصا دو بیت اولش...
درد به تو سعدی
درود به تو سعدی
در بیت نهم بهتر است که روی کلمه "درّ " تشدید گذاشته شود تا خواندنش بدون اشکال باشد.
آقای علیرضا: با نظر شما موافقم، همچنین استاد شهریار هم در بازی با کلمات تبحری شگفت انگیز داشتند که خارق العاده ست.
با سپاس
این شعر بسیار زیبا رو حضرت استاد شجریان به همراه ویولون استاد فقید بدیعی در مثنوی ماهور به شکلی استادانه و بی نظیر خواندند که شنیدن اون رو به دوستان زیبایی دوست سفارش میکنم.
جناب سیاوش عزیز همین الانم دارم گوش میکنم انهم چندبار پشت سرهم بعد اجرای بت چین ولذتها بردم و بهرمند شدم واقعا که بینهایت زبیاست درودها نثار چنین هنرمندانی از سعدی جان گرفته تا استادان حبیب الله بدیعی وشجریان ✋✋
درود بر استاد شجریان که محضر سعدی را این چنین درک کرده اند.
در پاسخ علیرضا جان پیشگو
سعدی ضرب المثل را با شعر خود وفق نداده بلکه این کلام پرنفوذ اوست که تبدیل به ضرب المثل امروز ما شده.
تاسف میخورم به حال مردمی که پارسی زبان نیستن و نمیتونن لذت خوندن این شعر رو بچشن ، و صدها برابر تاسف میخورم برای پارسی زبانانی که این شعر رو نخوندن و لذتش رو نبردن
روحت شاد سعدی
با آنکه میدانم مقصود شما چیست ولی بهتر بود که بهتر مرادتان را به قلم میبردید؛منظور من مردم ای هست که پارسی زبان نیستند ولی در کل حسی که یک پارسی زبان از خواندن و شنودن این غزلیات زیبا از سعدی و حافظ و مولانا و ....میبرد بسیار تفاوت دارد با یک غیر پارسی زبان با خواندن ترجمه ش ؛....
جناب محمد رضاعزیز
واقعاً که چنین است که گفتی وگل گفتی
چقدر این شعر وادبیات مان باارزشند وصفش نتوانم کرد
بشنوید این غزل را با صدای جان جانان خسرو آواز ایران در بیات اصفهان به همراه زخمه تار استاد لطفی مرحوم
دوستان ارجمند، این غزل شورانگیز را بشنوید با آوازی به نهایت دلنشین از زنده یاد قمرالملوک وزیری در بیات اصفهان..
@نادر:
کاشکی لینکش رو هم میذاشتین.
سلام در این شعر در بیت چهارم "روی" درسته یا "روزی"؟
گرامی آمپرور
گر چنانست که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
چون سعدی {روی } آورده همان درست است
روی به درگاه کسی آوردن ، اصطلاح زیبایی ست
مانا باشید
و چقدر زیبا در بیت گر چنانست که روی من مسکین گدا را، به در غیر ببینی ز در خویش برانم؛ کنایه به دو آیه از سوره ی ضحی میزنه اونجا که فرمود و ما تو را فقیر یافتیم و توانگرت کردیم! پس تو نیز فقیر را از خود مران!
گر چنانست که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
به نظر می رسد که سعدی درین بیت دلدار را تهدید میکند به اینکه : اگر مرا از خود برانی ، روی به یار دیگری خواهم آورد.
این چه عاشقی ست؟
تو نشدی یکی دیگر
آیا چنین نیست؟
درود
برداشت شما از این بیت اشتباه است
گر چنانست که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
اگر این طور است که روی مرا بر در غیر ببینی مرا از در خویش بران
یعنی من این کار را هرگز نمی کنم
اگر با غزل سعدی آشنایی داشته باشید فرهنگ سعدی، پایداری به عشق و دوست است حتی اگر تیرباران کنند نه اینکه فرار نمی کند بلکه حتی روی برنمی گرداند
با پوزش از جناب حمید رضای گرامی و تشکر از خواندن بسیار دلنشین تان
آیا زیباتر و آهنگین تر نبود ” دنیی “را همان طور که نوشته شده بخوانید ولی ” عقبی“ را” عقبا “
البته شما صحیح خوانده اید .
از زحمات شما ممنونم
زنده باشید
شهروز جان
این بیت با آن آیه ها چندان همخوانی ندارد.
نه صحبت از توانگری ست و نه سخن از فقر.
عاشق خود را گدای محبت یار می بیند و درمانده از بی وفایی او
زنده باشی
@حسین، 1:
از لطف جنابعالی سپاسگزارم. درست میفرمایید خوانش «دنیی» و «عقبی» با عادت شنیداری و گفتاری ما فارسیزبانها سر سازگاری ندارد و اگر چه «دنیی» را نمیشود به ضرورت وزن دنیا خوان اما عقبی را میشد عقبا خواند. من به لحاظ سجعی که خواندن هر دو کلمه به یک صورت ایجاد میکرد اینطور خواندم (و به نظرم طبیعی و روان نیامد در کنار دنیی عقبا بخوانم).
گذشته از این سعدی در غزل 485 اگر مراجعه بفرمایید کلمات دیگری را مثل همین دنیی، مثلا اعلی، اعمی، تقوی و اولی در جایگاه قافیه و به نحوی به کار برده (با مانی و باری هم قافیهشان کرده) که مجبوریم همه را یا «ی» بخوانیم و این ناسازگاری کامل این خوانش با طبع امروزی ما را بیشتر نشان میدهد.
جناب حمید رضای گرامی
” دلایل قوی آمد و معنوی “
سپاس از پاسخ شما
استاد سخن چنین که فرمودید کم ندارند:
در غزل 315 نیز که اتفاقاً شما دکلمه کرده اید و مثل همیشه بسیار خوب از عهده بر آمده اید، لغات : حجاز ، تیز ، خیز ، جحاز و ،،،،،را هم قافیه کرده ، و چون سعدی ست خرده نتوان گرفت
زنده و پایدار باشید
تصنیف "سخن عشق"/تصویری
محمدرضا و همایون شجریان
آهنگساز:حبیب الله بدیعی
تنظیم: مجید درخشانی
گروه شهناز - کنسرت لندن
پیوند به وبگاه بیرونی
محمدرضا و مژگان شجریان/تصویری
آهنگساز:حبیب الله بدیعی
تنظیم: مجید درخشانی
گروه شهناز - کنسرت لندن
پیوند به وبگاه بیرونی
سلام.ریشهی اینکه میگیم رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ "درون" از کجاست پس؟
سلام خدمت بانو مطهره..ریشه اش از این بیت غزل استاد سعدیست..
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست..
رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمیر (درون) ..
گر تو شیرین زمانی من فکر میکنم اصلش این بوده.تو که شیرین زمانی.سعدی یقین داشته که طرف خطابش شیرین زمان بوده در صورتی که گر تبادر شبه میکند
با اینکه علاقه ای به اشعار شعدی ندارم ولی این یک شعرشون
واقعا عالی بود. :) ;) :-{ :-)
وزن شعر ی مقدار مشکل نداره؟
رکن اول از مصراع اول -> فعلاتن
رکن اول از مصراع دوم -> فاعلاتن
بر اساس اختیار وزنی فقط فعلاتن به فاعلاتن تبدیل میشه و برعکسش ممکن نیست،
وزن شعر ->فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
نیست؟
و اینکه اگه من اشتباه گفتم میشه لطفا یه توضیح کامل بدید که متوجه بشم ک چطور فاعلاتن ب فعلاتن تبدیل شده و وزن شعر ب این صورت درومده؟
چون توی خیلی از شعر ها وزن رو ب همین صورت نوشتین و متاسفانه جوابش رو نمیتونم پیداکنم☹️
@ناشناس:
تبدیلات عروضی ربطی به ترتیب مصرعهای شعر ندارد و این که شعر با چه شکلی از یک وزن شروع شود محدودیتی ایجاد نمیکند.
مسئلهای که در ذهن شماست مربوط به اختیارات شاعری در مورد تبدیل رکنها در بحرهای عروضی است در رکن اول وزن این شعر به جای فعلاتن میتوانید فاعلاتن بیاورید (دقت کنید فقط در رکن اول و در رکن دوم و سوم نه) و فرقی نمیکند که شعر با چه شکلی از وزن شروع شود مثلا اگر با «رنگ رخساره ...» هم شروع میشد همین قاعده درست بود. یعنی شما میتوانید در شعری که بر این وزن است هر مصرع را بر وزن «فعلاتن ...» یا «فاعلاتن ...» بیاورید.
در کل شکل وزن مصرعهای شعر تعیین کنندهٔ وزن کلی نیست. اگر تمام مصرعهای این غزل هم با رکن «فاعلاتن ...» شروع میشد وزن این شعر «فعلاتن ...» ثبت میشد چون این شعر با اشعار دیگری در این وزن که با «فعلاتن» شروع میشوند هموزن محسوب میشد.
این که میگویند برعکس تبدیل فعلاتن درست نیست یعنی در وزنی که اساس رکنهای آن فاعلاتن است مثل وزن مثنوی مولانا نمیتوانید به جای فاعلاتن اول فعلاتن بگذارید و شکل همارز دیگری از وزن را ایجاد کنید.
@ناشناس
هر شعری که اول مصراعهایش (صدر و ابتداء) با فعلاتن آغاز می کند و جزؤ آخرش( عروض و عجز) فَعِلن می آید، جایز است جزؤ اول فاعلاتن و جزؤ آخر فع لن آورند.
سلام، تفسیر زیبایی از این شعر در این لینک آمده است.
این شعر با آواز قمرالملوک وزیری و تار مرتضیخان نیداوود در آواز بیات اصفهان بسیار شنیدنیست.
با سخن آغاز کرد و با سخن پایان داد.
واقعا زیباست...
علاوه بر لطافت و ظرافت هنری در چهارچوب های زبانی، به انسجام مفهومی و معنایی نیز دقت بشود.
نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم....
سعدی ازروی گلت گفت وچنین می گوید
تا سخن از تو بگفتم سبب فخر جهانم
استاد شجریان در آلبوم "سخن عشق" این شعر را در بیات اصفهان و با تار لطفی به زیبایی اجرا کرده اند