گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۷

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم؟
هیچم از دنیی و عُقبیٰ نبرد گوشه خاطر
که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم
گر چنان است که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم
گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم
نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم
من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم
که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم
دُرَم از دیده چکان است به یاد لب لعلت
نگهی باز به من کن که بسی دُر بچکانم
سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم
که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم
هوش مصنوعی: سخن گفتن درباره عشق تو برای من ممکن نیست، اما چهره‌ام تمامی احساسات و رازهای درونم را به خوبی نشان می‌دهد.
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم؟
هوش مصنوعی: گاهی تصمیم می‌گیرم که از بی‌نظمی و سردرگمی خودم شکایت کنم، اما بعد متوجه می‌شوم که اوضاع من به حدی روشن و واضح است که نیازی به توضیح دادن ندارم.
هیچم از دنیی و عُقبیٰ نبرد گوشه خاطر
که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم
هوش مصنوعی: من هیچ توجهی به دنیا و آخرت ندارم، چرا که تنها آرزویم دیدار توست و این دیدار برای من به اندازه تمام مشغله‌ها و نگرانی‌ها از دو جهان اهمیت دارد.
گر چنان است که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
 اگر چنان شد که روی من مسکین را کنار در شخص دیگری دیدی مرا از در خانه‌ات بران. اشاره به این داره که من مانند بقیه گدایان نیستم و فقط گدای در تو خانه هستم
من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم
هوش مصنوعی: من در فکر این هستم که احساسات و عشق خود را نثار تو کنم، نه اینکه به فکر این باشم که خودم را از چنگال تو نجات دهم.
گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم
هوش مصنوعی: اگر تو لحظه‌ای به من نگاه کنی، در حالی که به خاطر عشق تو مانند فرهاد دیوانه شده‌ام، لحظه‌ای شیرین خواهد بود.
نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم
هوش مصنوعی: نه من توان تحمل غربت را دارم و نه تو می‌توانی دوری را بِپذیری. در دل، صبوری را برگزیده‌ام چون راهی جز این نمی‌شناسم.
من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم
که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم
هوش مصنوعی: من همان روزی که تصمیم گرفتم راه تو را پیش بگیرم، متوجه شدم که به معشوق نخواهم رسید و این موضوع برایم آن‌قدر اهمیت داشت که جانم در خطر نیفتد.
دُرَم از دیده چکان است به یاد لب لعلت
نگهی باز به من کن که بسی دُر بچکانم
هوش مصنوعی: نگاهی به من بنداز تا لحظه‌ای را فراموش کنم. یاد لب‌های قشنگت باعث می‌شود اشک‌هایم چون مروارید بریزد و من از این یادآوری غرق در غم و زیبایی بشوم.
سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم
که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم
هوش مصنوعی: وقتی نیمه کار را رها کردم و نگاه کردم، متوجه شدم که به پایان عمرم نزدیک شده‌ام و نمی‌توانم آن را به پایان برسانم.

خوانش ها

غزل ۴۱۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۴۱۷ به خوانش مریم راستی
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش سعید لسان
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش محمدرضا کاکائی
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۴۱۷ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1390/08/25 21:10

گر چنان است که :روزی - لطفا تصحیح شود.

1392/10/01 07:01
علیرضا پیشگو

سخن عشق نام تصنیف بسیار بسیار زیبایی از شجریان پدر و پسر است.
نگاه کنید سعدی که از هر فرصتی حسن استفاده می کند چطور ضرب المثل و بیت خود را با هم وفق داده.هزاران بار دیگر هم خواهم گفت که سعدی بی نهایت حاضر جواب است و اجازه ی سخن گفتن به احدی را نمی دهد که در تمام اشعارش کاملا مشهود است.همچنین 2 واژه غربت و قربت را کنار هم ننشاندن زیبایی خاصی داردکه جز آنکسی که به شعرش دقیق نشود نمی داند.و نکته اخر انتخاب وزن مناسب در اشعار است که سعدی در این زمینه بر دیگر شاعران برتری دارد.

1393/08/10 06:11
بی سوات

"گر چنانست که روی من مسکین گدا را" کلمه روی به روزی باید اصلاح شود.

1393/12/22 14:02
وحید

با تشکر از شما به نظرم معنای درست تری داره.

1394/03/17 20:06
کسرا

شعر بی نظیره خصوصا دو بیت اولش...
درد به تو سعدی

1394/03/17 20:06
کسرا

درود به تو سعدی

1394/07/07 19:10
منا

در بیت نهم بهتر است که روی کلمه "درّ " تشدید گذاشته شود تا خواندنش بدون اشکال باشد.
آقای علیرضا: با نظر شما موافقم، همچنین استاد شهریار هم در بازی با کلمات تبحری شگفت انگیز داشتند که خارق العاده ست.
با سپاس

1394/10/17 08:01
خداوندگار آواز: سیاوش

این شعر بسیار زیبا رو حضرت استاد شجریان به همراه ویولون استاد فقید بدیعی در مثنوی ماهور به شکلی استادانه و بی نظیر خواندند که شنیدن اون رو به دوستان زیبایی دوست سفارش میکنم.

1401/10/16 22:01
یوسف شیردلپور

جناب سیاوش عزیز همین الانم دارم گوش میکنم انهم چندبار پشت سرهم بعد اجرای بت چین ولذتها بردم و بهرمند شدم واقعا که بینهایت زبیاست درودها نثار چنین هنرمندانی از سعدی جان گرفته تا استادان حبیب الله بدیعی وشجریان ✋✋

1394/11/10 14:02
ملیحه

درود بر استاد شجریان که محضر سعدی را این چنین درک کرده اند.

1394/11/11 21:02
بهرام

در پاسخ علیرضا جان پیشگو
سعدی ضرب المثل را با شعر خود وفق نداده بلکه این کلام پرنفوذ اوست که تبدیل به ضرب المثل امروز ما شده.

1395/08/23 02:10

تاسف میخورم به حال مردمی که پارسی زبان نیستن و نمیتونن لذت خوندن این شعر رو بچشن ، و صدها برابر تاسف میخورم برای پارسی زبانانی که این شعر رو نخوندن و لذتش رو نبردن
روحت شاد سعدی

1400/05/14 20:08
ملیکا رضایی

با آنکه میدانم مقصود شما چیست ولی بهتر بود که بهتر مرادتان را به قلم میبردید؛منظور من مردم ای هست که پارسی زبان نیستند ولی در کل حسی که یک پارسی زبان از خواندن و شنودن این غزلیات زیبا از سعدی و حافظ و مولانا و ....میبرد بسیار تفاوت دارد با یک غیر پارسی زبان با خواندن ترجمه ش ؛....

1401/11/24 17:01
یوسف شیردلپور

جناب محمد رضاعزیز

واقعاً که چنین است که گفتی وگل گفتی

چقدر این شعر وادبیات مان باارزشند وصفش نتوانم کرد 

1395/09/13 19:12
لولی وش مغموم

بشنوید این غزل را با صدای جان جانان خسرو آواز ایران در بیات اصفهان به همراه زخمه تار استاد لطفی مرحوم

1395/09/13 20:12
نادر

دوستان ارجمند، این غزل شورانگیز را بشنوید با آوازی به نهایت دلنشین از زنده یاد قمرالملوک وزیری در بیات اصفهان..

1396/03/09 10:06
فرخ مردان

@نادر:
کاشکی لینکش رو هم میذاشتین.

1396/03/15 14:06
امپرور

سلام در این شعر در بیت چهارم "روی" درسته یا "روزی"؟

1396/03/15 15:06
مهناز ، س

گرامی آمپرور
گر چنانست که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
چون سعدی {روی } آورده همان درست است
روی به درگاه کسی آوردن ، اصطلاح زیبایی ست
مانا باشید

1396/12/05 05:03
شهروز

و چقدر زیبا در بیت گر چنانست که روی من مسکین گدا را، به در غیر ببینی ز در خویش برانم؛ کنایه به دو آیه از سوره ی ضحی میزنه اونجا که فرمود و ما تو را فقیر یافتیم و توانگرت کردیم! پس تو نیز فقیر را از خود مران!

1396/12/05 12:03
ن،ن

گر چنانست که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
به نظر می رسد که سعدی درین بیت دلدار را تهدید میکند به اینکه : اگر مرا از خود برانی ، روی به یار دیگری خواهم آورد.
این چه عاشقی ست؟
تو نشدی یکی دیگر
آیا چنین نیست؟

1401/02/10 01:05
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

درود

برداشت شما از این بیت اشتباه است

گر چنانست که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم

اگر این طور است که روی مرا بر در غیر ببینی مرا از در خویش بران

یعنی من این کار را هرگز نمی کنم

اگر با غزل سعدی آشنایی داشته باشید فرهنگ سعدی، پایداری به عشق و دوست است حتی اگر تیرباران کنند نه اینکه فرار نمی کند بلکه حتی روی برنمی گرداند

1396/12/05 19:03
nabavar

با پوزش از جناب حمید رضای گرامی و تشکر از خواندن بسیار دلنشین تان
آیا زیباتر و آهنگین تر نبود ” دنیی “را همان طور که نوشته شده بخوانید ولی ” عقبی“ را” عقبا “
البته شما صحیح خوانده اید .
از زحمات شما ممنونم
زنده باشید

1396/12/05 20:03
nabavar

شهروز جان
این بیت با آن آیه ها چندان همخوانی ندارد.
نه صحبت از توانگری ست و نه سخن از فقر.
عاشق خود را گدای محبت یار می بیند و درمانده از بی وفایی او
زنده باشی

1396/12/05 20:03

@حسین، 1:
از لطف جنابعالی سپاسگزارم. درست می‌فرمایید خوانش «دنیی» و «عقبی» با عادت شنیداری و گفتاری ما فارسی‌زبانها سر سازگاری ندارد و اگر چه «دنیی» را نمی‌شود به ضرورت وزن دنیا خوان اما عقبی را می‌شد عقبا خواند. من به لحاظ سجعی که خواندن هر دو کلمه به یک صورت ایجاد می‌کرد اینطور خواندم (و به نظرم طبیعی و روان نیامد در کنار دنیی عقبا بخوانم).
گذشته از این سعدی در غزل 485 اگر مراجعه بفرمایید کلمات دیگری را مثل همین دنیی، مثلا اعلی، اعمی، تقوی و اولی در جایگاه قافیه و به نحوی به کار برده (با مانی و باری هم قافیه‌شان کرده) که مجبوریم همه را یا «ی» بخوانیم و این ناسازگاری کامل این خوانش با طبع امروزی ما را بیشتر نشان می‌دهد.

1396/12/06 01:03
nabavar

جناب حمید رضای گرامی
” دلایل قوی آمد و معنوی “
سپاس از پاسخ شما
استاد سخن چنین که فرمودید کم ندارند:
در غزل 315 نیز که اتفاقاً شما دکلمه کرده اید و مثل همیشه بسیار خوب از عهده بر آمده اید، لغات : حجاز ، تیز ، خیز ، جحاز و ،،،،،را هم قافیه کرده ، و چون سعدی ست خرده نتوان گرفت
زنده و پایدار باشید

1397/01/31 19:03
۷

تصنیف "سخن عشق"/تصویری
محمدرضا و همایون شجریان
آهنگساز:حبیب الله بدیعی
تنظیم: مجید درخشانی
گروه شهناز - کنسرت لندن
پیوند به وبگاه بیرونی

محمدرضا و مژگان شجریان/تصویری
آهنگساز:حبیب الله بدیعی
تنظیم: مجید درخشانی
گروه شهناز - کنسرت لندن
پیوند به وبگاه بیرونی

1397/05/07 21:08
مطهره

سلام.ریشه‌ی اینکه میگیم رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ "درون" از کجاست پس؟

1397/10/10 05:01
محمدامین طغانی

سلام خدمت بانو مطهره..ریشه اش از این بیت غزل استاد سعدیست..
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست..
رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمیر (درون) ..

1397/12/14 18:03
عباس شکری

گر تو شیرین زمانی من فکر میکنم اصلش این بوده.تو که شیرین زمانی.سعدی یقین داشته که طرف خطابش شیرین زمان بوده در صورتی که گر تبادر شبه میکند

1399/03/27 21:05
هیرسا

با اینکه علاقه ای به اشعار شعدی ندارم ولی این یک شعرشون
واقعا عالی بود. :) ;) :-{ :-)

1399/03/03 00:06
ناشناس

وزن شعر ی مقدار مشکل نداره؟
رکن اول از مصراع اول -> فعلاتن
رکن اول از مصراع دوم -> فاعلاتن
بر اساس اختیار وزنی فقط فعلاتن به فاعلاتن تبدیل میشه و برعکسش ممکن نیست،
وزن شعر ->فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
نیست؟

1399/03/03 00:06
ناشناس

و اینکه اگه من اشتباه گفتم میشه لطفا یه توضیح کامل بدید که متوجه بشم ک چطور فاعلاتن ب فعلاتن تبدیل شده و وزن شعر ب این صورت درومده؟
چون توی خیلی از شعر ها وزن رو ب همین صورت نوشتین و متاسفانه جوابش رو نمیتونم پیداکنم☹️

1399/03/03 19:06

@ناشناس:
تبدیلات عروضی ربطی به ترتیب مصرعهای شعر ندارد و این که شعر با چه شکلی از یک وزن شروع شود محدودیتی ایجاد نمی‌کند.
مسئله‌ای که در ذهن شماست مربوط به اختیارات شاعری در مورد تبدیل رکنها در بحرهای عروضی است در رکن اول وزن این شعر به جای فعلاتن می‌توانید فاعلاتن بیاورید (دقت کنید فقط در رکن اول و در رکن دوم و سوم نه) و فرقی نمی‌کند که شعر با چه شکلی از وزن شروع شود مثلا اگر با «رنگ رخساره ...» هم شروع می‌شد همین قاعده درست بود. یعنی شما می‌توانید در شعری که بر این وزن است هر مصرع را بر وزن «فعلاتن ...» یا «فاعلاتن ...» بیاورید.
در کل شکل وزن مصرعهای شعر تعیین کنندهٔ وزن کلی نیست. اگر تمام مصرعهای این غزل هم با رکن «فاعلاتن ...» شروع می‌شد وزن این شعر «فعلاتن ...» ثبت می‌شد چون این شعر با اشعار دیگری در این وزن که با «فعلاتن» شروع می‌شوند هموزن محسوب می‌شد.
این که می‌گویند برعکس تبدیل فعلاتن درست نیست یعنی در وزنی که اساس رکنهای آن فاعلاتن است مثل وزن مثنوی مولانا نمی‌توانید به جای فاعلاتن اول فعلاتن بگذارید و شکل هم‌ارز دیگری از وزن را ایجاد کنید.

1399/07/09 04:10
صدیق شاهین

@ناشناس
هر شعری که اول مصراعهایش (صدر و ابتداء) با فعلاتن آغاز می کند و جزؤ آخرش( عروض و عجز) فَعِلن می آید، جایز است جزؤ اول فاعلاتن و جزؤ آخر فع لن آورند.

1400/05/06 17:08
م.م.

سلام، تفسیر زیبایی از این شعر در این لینک آمده است. 

1401/04/11 14:07
محمدرضا اسمعیلی

این شعر با آواز قمرالملوک وزیری و تار مرتضی‌خان نی‌داوود در آواز بیات اصفهان بسیار شنیدنی‌ست.

1401/09/30 14:11
ابراهیم باقری

پیوند به وبگاه بیرونی

1401/10/20 23:01
ح.ا.ا ا.ا.ه

با سخن آغاز کرد و با سخن پایان داد.

واقعا زیباست...

علاوه بر لطافت و ظرافت هنری در چهارچوب های زبانی، به انسجام مفهومی و معنایی نیز دقت بشود.

 

1401/12/09 11:03
فاطمه یاوری

نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت

دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم....

1403/10/07 15:01
جلال ارغوانی

سعدی ازروی گلت گفت وچنین می گوید

تا  سخن از تو بگفتم  سبب فخر جهانم 

1404/02/26 21:04
کیومرث محمدی

استاد شجریان در آلبوم "سخن عشق" این شعر را در بیات اصفهان و با تار لطفی به زیبایی اجرا کرده اند