گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸۲

من چون تو به دلبری ندیدم
گلبرگ چنین طری ندیدم
مانند تو آدمی در آفاق
ممکن نبود پری ندیدم
وین بوالعجبی و چشم بندی
در صنعت سامری ندیدم
با روی تو ماه آسمان را
امکان برابری ندیدم
لعلی چو لب شکرفشانت
در کلبه جوهری ندیدم
چون در دو رسته دهانت
نظم سخن دری ندیدم
مه را که خرد که من به کرات
مه دیدم و مشتری ندیدم
وین پرده راز پارسایان
چندان که تو می‌دری ندیدم
دیدم همه دلبران آفاق
چون تو به دلاوری ندیدم
جوری که تو می‌کنی در اسلام
در ملت کافری ندیدم
سعدی غم عشق خوبرویان
چندان که تو می‌خوری ندیدم
دیدم همه صوفیان آفاق
مثل تو قلندری ندیدم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من چون تو به دلبری ندیدم
گلبرگ چنین طری ندیدم
هوش مصنوعی: من مانند تو در زیبایی کسی را ندیده‌ام، همچنین لطافت گلبرگ را هم هیچ‌گاه تجربه نکرده‌ام.
مانند تو آدمی در آفاق
ممکن نبود پری ندیدم
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مانند تو در دنیا وجود ندارد و من هرگز موجودی مانند تو را در عالم ندیده‌ام.
وین بوالعجبی و چشم بندی
در صنعت سامری ندیدم
هوش مصنوعی: این حالت شگفت‌انگیز و فریبندگی را که در هنر سامری وجود دارد، هرگز ندیده‌ام.
با روی تو ماه آسمان را
امکان برابری ندیدم
هوش مصنوعی: من هرگز ندیدم که ماه در آسمان بتواند با زیبایی تو رقابت کند.
لعلی چو لب شکرفشانت
در کلبه جوهری ندیدم
هوش مصنوعی: گویی مانند لب‌های شکری او در خانه‌ی جواهری، زیبایی‌ای را ندیده‌ام.
چون در دو رسته دهانت
نظم سخن دری ندیدم
هوش مصنوعی: وقتی نتوانستم نظم و زیبایی کلامت را در دو رده مورد نظر ببینم.
مه را که خرد که من به کرات
مه دیدم و مشتری ندیدم
هوش مصنوعی: ماه را به عنوان موجودی خردمند توصیف می‌کند زیرا من در آسمان‌ها بارها ماه را دیده‌ام، اما مشتری را هرگز ندیده‌ام.
وین پرده راز پارسایان
چندان که تو می‌دری ندیدم
هوش مصنوعی: این درخت معرفت و آگاهی افرادی که پارسا و درستکار هستند، به قدری عمیق و پرمعناست که من هیچ‌گاه به اندازه‌ای که تو می‌دانی، ندیده‌ام.
دیدم همه دلبران آفاق
چون تو به دلاوری ندیدم
هوش مصنوعی: من در تمام دنیا دلبرانی مانند تو را دیدم، اما از لحاظ دلاوری و شجاعت هیچ‌کدام را به اندازه تو نیاریدم.
جوری که تو می‌کنی در اسلام
در ملت کافری ندیدم
هوش مصنوعی: من هرگز ندیدم که کسی در دین خود به این شیوه و با این شدت رفتار کند که تو در اینجا انجام می‌دهی.
سعدی غم عشق خوبرویان
چندان که تو می‌خوری ندیدم
هوش مصنوعی: غم عشق معشوقان زیبا به اندازه‌ای که تو می‌خوری، من هیچ‌گاه ندیده‌ام.
دیدم همه صوفیان آفاق
مثل تو قلندری ندیدم
هوش مصنوعی: همه زاهدان و عارفان را در دنیا دیده‌ام، اما هیچ‌کس را مانند تو که این‌قدر بی‌پروا و آزاداندیش باشد، ندیده‌ام.

خوانش ها

غزل ۳۸۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۳۸۲ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۳۸۲ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۸۲ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۳۸۲ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۸۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۸۲ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1393/02/16 05:05
دکتر ترابی

مصرع دوم از بیت نخست بی گمان بدین صورت است: گلبرگ بدین تری ندیدم
یای آخر دلبر ودیگر ردیفها همه یای مصدری است و نه یای وحدت، ازین رو خواندن مصرع مورد اشاره با یای وحدت چنانکه ثبت شده است با شکال روبروست.

1393/02/16 05:05
دکتر ترابی

ببخشایید منظورم قافیه بود و نه ردیف

1393/06/20 00:09
مهدی

مصراع اوّل بیت ششم:
چون دُرّ دو رسته‌ی دهانت

1396/05/07 17:08

@دکتر ترابی:
طری واژه‌ای عربی است (گو این که معرب تری فارسی باشد) -لینک به لغتنامه- و به تنهایی معنی «تر و تازه» و نه تری و تازگی می‌دهد.
ضمن این که یای مصرع آخر (قلندری) یای وحدت است و حداقل در این غزل سعدی قاعده قافیه نکردن یای مصدری و یای وحدت را رعایت نکرده است.

1396/05/07 17:08

ایهام در کلمهٔ «مشتری» در بیت هفتم بسیار شیرین و شیطنت‌آمیز و رندانه و هنرمندانه است: شیخ این که خیلی وقتها ماه با سیاره مشتری در آسمان دیده نمی‌شود را شاهد آورده که ماه چندان هم مشتری (=خریدار) ندارد.

1396/05/07 17:08
دکتر ترابی

@ حمید رضا محمدی
سپاس می گزارم
همانجا :
طری تازه و تر ( منتهی الارب) ( آنندراج) گویند معرب تری است که تازگی و رطوبت باشد( برهان) شاداب، با طراوت. در باب یای وحدت و مصدری جدا کردنشان براستی سخت است ار چه میتوان یای قلندری را نیز
مصدری خواند و البته مانا در نهان خانه سراینده است و همواره خداوند آگاه ترین .
ببخشایید

1399/04/18 15:07
کایسا

مه را که خرد؟ که من بکرات
مه دیدم و مشتری ندیدم
کرات با خوانش متفاوت کُره می‌شه و با مه و مشتری تناسب داره.

1403/07/16 16:10
جلال ارغوانی

چون شعر شکر فشان سعدی

هرگز سخن دری ندیدم