اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم
همی برابرم آید خیال روی تو هر دم
هوش مصنوعی: من هزار بار قسم خوردم که به عشق روی نیاورم، اما هر لحظه یاد چهره تو پیش چشمم میآید.
نخواستم که بگویم حدیث عشق و چه حاجت
که آب دیده سرخم بگفت و چهره زردم
هوش مصنوعی: نمیخواستم داستان عشق را بازگو کنم و چه نیازی بود که اشکهایم و چهرهی رنگ باختهام این را بگویند.
به گلبنی برسیدم مجال صبر ندیدم
گلی تمام نچیدم هزار خار بخوردم
هوش مصنوعی: در مسیری که به باغ گل رسیدم، نتوانستم صبر کنم و حتی نتوانستم یک گل کامل بچینم. به جای آن، هزار خار را تحمل کردم.
بساط عمر مرا گو فرونورد زمانه
که من حکایت دیدار دوست درننوردم
هوش مصنوعی: زندگیام را از من بگیر و زمان بر من غلبه کن، چرا که من نتوانستهام داستان دیدار دوست را فراموش کنم.
هر آن کسم که نصیحت همیکند به صبوری
به هرزه باد هوا میدمد بر آهن سردم
هوش مصنوعی: هر کسی که نصیحت میکند و به صبوری توصیه میکند، انگار فقط در حال هدر دادن وقت است و تأثیری در من ندارد.
به چشمهای تو دانم که تا ز چشم برفتی
به چشم عشق و ارادت نظر به هیچ نکردم
هوش مصنوعی: چشمان تو را میشناسم، میدانم که زمانی که از جلویم ناپدید شوی، دیگر به هیچ چیز جز عشق و احترام به تو نگاه نخواهم کرد.
نه روز میبشمردم در انتظار جمالت
که روز هجر تو را خود ز عمر مینشمردم
هوش مصنوعی: من نه روزها را به خاطر زیبایی تو میشمردم، بلکه خود مدت زمان دوریات را از عمرم حساب میکردم.
چه دشمنی که نکردی چنان که خوی تو باشد
به دوستی که شکایت به هیچ دوست نبردم
هوش مصنوعی: دشمنانم هیچگاه به من آسیب نزدند، بلکه خود تو بودی که به من درد و رنج وارد کردی. در این حال، من هیچ شکایتی به دوستان نکردم.
من از کمند تو اول چو وحش میبرمیدم
کنون که انس گرفتم به تیغ بازنگردم
هوش مصنوعی: ابتدا از دست تو فرار میکردم مثل حیوانی که به دام افتاده، اما اکنون که به تو عادت کردهام، حتی با وجود خطر نیز برنمیگردم.
تو را که گفت که سعدی نه مرد عشق تو باشد
گر از وفات بگردم درست شد که نه مردم
هوش مصنوعی: کسی که میگوید سعدی عاشق تو نیست، اگر از دنیا بروم، آیا واقعاً مردهام یا نه؟
حاشیه ها
هزار جهد بکردم که سر عسق بپوشم
نبود بر سر اتش میسرم که نجوشم
بیت چهارم، مصرع اول چه طور خوانده میشود و یعنی چه؟
بساط عمر مرا گو فرونَوَرَد زمانه
یا
بساط عمر مرا گو فرونَوَردِ زمانه
یا
؟؟
فرونورد به سکون دال. به معنی: طی کردن، پیچیدن، جمع کردن. رجوع به لغتنامه دهخدا شود ذیل مداخل "فرونوردیدن" و "بساط".
در اینجا به معنی کشتن و به پایان رساندن عمر است: روزگار، سفره عمر مرا جمع کن.
1403/08/31 08:10
مهری رزمجو
بیت5: باد هوا بر آهن سرد دمیدنکنایه است از کار بیهوده انجام دادن. آهن داغ را با دمیدن هوا شکل میدهند وقتی سرد شود تا اندازهای با باد داغ شکلپذیری دارد اما پس از سرد شدن، باد دیگر هیچ اثری بر آهن نخواهد داشت.
1403/08/31 08:10
مهری رزمجو
بیت 9: من اول کار عاشقی چون حیوانی وحشی از کمند عشق و اسارت تو گریزان بودم اما اکنون که با تو خو گرفتهام حتی اگر شمشیر به رویم بکشی، از تو برنمیگردم.
1403/08/31 08:10
مهری رزمجو
بیت 10: وفات:وفاداری به تو
1403/10/05 11:01
جلال ارغوانی
به روی زرد سعدی خوشگو خون دل بارد
تو باغ خزان بین چهره سرخ دارم وزردم