غزل شمارهٔ ۳۳۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۳۳۴ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۳۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۳۳۴ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۳۳۴ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۳۳۴ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۳۴ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۳۴ به خوانش نازنین بازیان
حاشیه ها
درود بی پایان بر سعدی شیرین سخن شکر شکن
سعدی بدجوری اهل داستان بوده هاااا
که سر در پای او خوش تر که بر دوش
پری پیکر بتی کز سحر چشمش
نیامد خواب در چشمان من دوش
حلالش باد اگر خونم بریزد
که سر در پای او خوشتر که بر دوش
شیطون بوده ها
%99 موافقم که خوشتر که بر دوش
جهنم و ضرر 1 درصد روش که سر در پای او خوشتر که بر دوش هاهاها
سعدی به این باهالی جوون
برادر شایق بفرما تفسیر عرفانی کن فیوض ببریم تا فیوز نپریده و بی برق نشدیم
قیامت باشد آن قامت در آغوش
شراب سلسبیل از چشمه نوش
چشمه نوش=دهان شیرین یار
قد و بالای آن فتنه در آغوش مرده را زنده کند و بوسیدن دهان شیرینش چون شرابنوشی از چشمه بهشت است
چند شعری که در این وزنه بسیار زیباست.
حلالش باد اگر خونم بریزد
که سر در پای او خوشتر که بر دوش
در پای تو افتادن شایسته دمی باشد
ترک سر خود گفتن زیبا قدمی باشد
رقص از سر ما بیرون امروز نخواهد شد
کاین مطرب ما یک دم خاموش نمی باشد
نصیحتگوی ما عقلی ندارد
بر او گو در صلاح خویشتن کوش
حافظ هم می گوید:
نصیحتگوی رندان را که با حکم قضا جنگ است
دلش بس تنگ می بینم مگر ساغر نمی گیرد
امان از دست نصیحتگویانی که چون خودشان حالشان بد است میخواهند حال دنیا را خراب کنند
حلالش باد اگر خونم بریزد
که سر در پای او خوشتر که بر دوش
دوش در اینجا مشخص است که معنای شانه می دهد اما باز می توان دو مضاف الیه برایش تصور کرد یکی دوش یار و یکی دوش خود سعدی
یعنی اگر محبوب سرم را بزند و خونم را بریزد رواست چون سر اگر در پای یار بیفتد بهتر است که بر دوش یار باشد
معنی دوم: بهتر است که سرم روی دوشم (روی تنه ام) باشد
اگر کسی اهل سعدی باشد هیچ کسی را پاکبازتر از سعدی نمی یابد انگار این موجود (که نه انسانش می توان خواند و نه فرشته و نه هیچ چیز دیگر. فقط می شود او را سعدی گفت) هیچ وجود و اختیاری از خود نداشته است و در کمتر غزلی است که این معنا نیامده باشد
لطفا بیت اول را برای من یه نفر معنی کنه
بود رسم ادب ای بلبل دهر
اگر سعدی سخن گوید تو خاموش