گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۲

هر که سودای تو دارد، چه غم از هر که جهانش؟
نگران تو، چه اندیشه و بیم از دگرانش؟
آن پی مهر تو گیرد، که نگیرد پی خویشش
وان سر وصل تو دارد، که ندارد غم جانش
هر که از یار، تحمل نکند، یار مگویش
وان که در عشق، ملامت نکشد، مرد مخوانش
چون دل از دست به در شد، مثَل کُرهٔ توسن
نتوان باز گرفتن، به همه شهر عنانش
به جفایی و قفایی، نرود عاشق صادق
مژه بر هم نزند، گر بزنی تیر و سنانش
خفته خاک لحد را، که تو ناگه به سَر آیی
عجب ار باز نیاید، به تن مرده‌روانش
شرم دارد چمن از قامت زیبای بلندت
که همه عمر نبوده‌ست چنین سروِ روانش
گفتم «از ورطه عشقت، به صبوری به درآیم»
باز می‌بینم و دریا، نه پدید است کرانش
عهد ما با تو نه عهدی، که تغیّر بپذیرد
بوستانی‌ست که هرگز نزند باد خزانش
چه گنه کردم و دیدی، که تعلق ببریدی؟
بنده بی‌جرم و خطایی، نه صواب است، مرانش
نرسد ناله سعدی، به کسی در همه عالم
که نه تصدیق کند، کز سر دردی‌ست فغانش
گر فلاطون به حکیمی، مرض عشق بپوشد
عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که سودای تو دارد، چه غم از هر که جهانش؟
نگران تو، چه اندیشه و بیم از دگرانش؟
هرکس که دیوانه از عشق تو است دیگر به دنیا و هرکس که در آن است فکری نمی‌کند. و آنکس که دائم به تو می‌نگرد و عاشق توست دیگر ترسی از آنچه دیگران درباره او فکر می‌کنند ندارد.
آن پی مهر تو گیرد، که نگیرد پی خویشش
وان سر وصل تو دارد، که ندارد غم جانش
کسی که به دنبال محبت توست، به خود و نیازهایش فکر نمی‌کند. او کسی است که برای رسیدن به تو حاضر است که از جان خود نیز بگذرد. 
هر که از یار، تحمل نکند، یار مگویش
وان که در عشق، ملامت نکشد، مرد مخوانش
آنکسی را که تحمل نازکشیدن و عشوه‌گری‌های معشوق را ندارد، نام او را عاشق مگذار. و به آنکس که تحمل مرارت‌ها و رنجش‌های عشق را ندارد،مرد نگو 
چون دل از دست به در شد، مثَل کُرهٔ توسن
نتوان باز گرفتن، به همه شهر عنانش
زمانی که دچار عشقی شد، مانند کره اسب تندرویی می‌شود که نمی‌توان آن را در هیچ جایگاهی کنترل کرد.
به جفایی و قفایی، نرود عاشق صادق
مژه بر هم نزند، گر بزنی تیر و سنانش
عاشق واقعی آن است که با ناز کردن‌ها و پشت‌‌ کردنهای معشوق به او دست از عشقش نمی‌کشد، حتی معشوق اگر با شمشیر و نیزه او را بزند او خم به ابرو نمی‌آورد
خفته خاک لحد را، که تو ناگه به سَر آیی
عجب ار باز نیاید، به تن مرده‌روانش
ای معشوق تو اگر ناگهان بر سر مزار عاشق خود بیایی ، اگر او زنده شود تعجب مکن.  
شرم دارد چمن از قامت زیبای بلندت
که همه عمر نبوده‌ست چنین سروِ روانش
هوش مصنوعی: چمن به خاطر قامت زیبا و بلندی تو شرمنده است، زیرا در تمام عمرش هیچ وقت چنین سرو خوش‌قامت و آب‌دار ندیده است.
گفتم «از ورطه عشقت، به صبوری به درآیم»
باز می‌بینم و دریا، نه پدید است کرانش
هوش مصنوعی: گفتم با صبر و تحمل از مشکل عشق تو بیرون می‌آیم، ولی باز می‌بینم که دریا بی‌کران و بی‌پایان است.
عهد ما با تو نه عهدی، که تغیّر بپذیرد
بوستانی‌ست که هرگز نزند باد خزانش
هوش مصنوعی: عهد ما با تو مانند عهدی نیست که دستخوش تغییر شود؛ مثل باغی است که هیچ وقت وزش باد پاییزی به آن آسیب نمی‌زند.
چه گنه کردم و دیدی، که تعلق ببریدی؟
بنده بی‌جرم و خطایی، نه صواب است، مرانش
هوش مصنوعی: چرا باید من را طرد کنی در حالی که هیچ گناهی نکرده‌ام؟ این کار نادرست است و شایسته نیست که کسی را بدون دلیل و بی‌گناه از خود دور کنی.
نرسد ناله سعدی، به کسی در همه عالم
که نه تصدیق کند، کز سر دردی‌ست فغانش
هوش مصنوعی: سعدی از عمق درد و رنج خود فریاد می‌زند، اما هیچ‌کس در جهان نیست که صدایش را بشنود و درک نکند که این ناله‌ها ناشی از غم و اندوه اوست.
گر فلاطون به حکیمی، مرض عشق بپوشد
عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش
هوش مصنوعی: اگر حکیم بزرگ تاریخ، یعنی افلاطون، به عشق دچار شود، در نهایت رازهای پنهان او برملا خواهد شد.

خوانش ها

غزل ۳۳۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۳۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۳۳۲ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۳۳۲ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۳۳۲ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۳۲ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۳۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۳۲ به خوانش کیوان عاروان
غزل شمارهٔ ۳۳۲ به خوانش تناز پیراسته
غزل شمارهٔ ۳۳۲ به خوانش محمدرضاکاکائی

حاشیه ها

1387/09/16 13:12
میرمهدی

مصراع اول؛ "چه غم از هر دو جهانش" صحیح است.
---
پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما «هر که جهانش» با «هر دو جهانش» جایگزین شد.

1388/10/28 11:12

راجع به مصرع اول باید بگم که در بعضی جاها از " هر که جهانش " استفاده شده ، حتی در کتاب غزلیات سعدی.
---
پاسخ: با تشکر، با استناد به تحقیق شما صورت اول را بازگرداندیم.

1403/04/26 04:06
پدرام پارسا

به نظر «هر دو» جهانش درست‌تر هست! «هر که» جهانش کمی بی معناست خصوصاً در مقابل «هر دو» جهان که هم بسیار با معناست و هم بارها سعدی شیرین‌سخن پیش از این آورده‌اند! در جایی دیگر شیخ اجل میفرمایند:

آن کس که دلی دارد آراسته‌ی معنی
گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد

در سبک شناسی هم شیوه شعر گفتن سعدی رو ««سهل ممتنع»» میگویند چون در عین «آسانی» بسیار «سخت» است که کسی بتواند همچون او شعر سراید! برای همین هم بعد از هشتصد سال همچون سخن گفتن امروز ما سهل و روان و خواناست!

1389/09/07 23:12
محمدرضا

خیر دوستان. از نظر معنایی تنها دو جهان به این شعر میخورد. که جهان هیچگونه مفهومی ندارد. درست است که در بعضی از تصحیحات از که استفاده شده است ولی نقدهای زیادی نیز بر این تصحیح ها وارد است.

1389/10/06 01:01
هومن

استاد شجریان هم در کنسرت همنوا با بم مصرع اول رو "دو جهانش" می خوانند

1390/10/07 22:01
اسحاق

عزیزان، در مصرع اول "هر که جهانش" بسیار بیشتر دیده شده در متون تا "هر دو جهانش". اگه اینطور معنیش کنید راحت تر میتونید بپذیرید که میتونه درست باشه. یعنی: هرکه سودای تو دارد، چه غمی دارد از دیگر کسانیکه سودای جهان را دارند؟

1390/12/15 15:03
شبنم

(هر که جهانش) معنی نمی دهد اگر چه بعضی این گونه نوشته شده. لطفا در عوض (که) (دو) بگذارید. با سپاس

1391/03/22 09:05

سلام
در نسخه های معتبر "هرکه جهانش" دیده میشود
اسحاق عزیز معنی خوبی برای آن نوشته اند... همچنین میتوان اینگونه معنی کرد که : هرکه سودای تو دارد چه غم از کسی دارد که جهانش باشد(جهان از آن او باشد)
در واقع حذف "باشد" در انتهای مصرع به قرینه ی معنوی صورت گرفته
هومن عزیز... استاد شجریان هم از "هرکه جهانش" استفاده کردند
بهرحال بنده هم با دوستان موافقم که شاید "هر دو جهانش" جالب تر باشد
یقینا اگر شیخ اجل هم دوره ما بودند من هم این پیشنهاد رو بهشون میدادم
:-)
با سپاس، حسین

1391/03/22 09:05

بنده یک سوال هم از دوستان دارم
در بیت آخر عنوان میشه که ظاهرا افلاطون سعی کرده بصورت علمی سعی کرده "عاشقی" رو درمان کنه...
ولی عاقبت معلوم شده که مثلا خودش هم "عاشق" بوده یا یک همچین رازی !
میخواستم بدونم چه حکایتی پشت این بیت هست؟
اگر کسی از دوستان میدونه خوشحال میشم راهنمایی کنه
با سپاس، حسین

1391/03/25 05:05
رسته

افلاطون در ادبیات فارسی به چند معنی آمده است : جکیم ( به معنی فیلسوف) ، حکیم جدلی ( دیالکتیسنین) ، پزشک . در این بیت به معنی پزشک آمده است .

1392/08/02 09:11

باسلام این شعر در 2 تصنیف با صدای استاد شجریان شنیدنی و لطیف است شعر ناب و آوای نااب و...

1392/09/10 13:12
بردیا

اگر "هرکه جهانش" در نظر بگیریم، به هیچ وجه قرینه‌ای براش وجود نداره، طبق این ترکیب، معنا اینطور میشه:
هرکه سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش دارد؟
که معنیِ غلطیه و به ضرس قاطع می‌شه گفت که از زبان فاخر و صحیحِ شیخ اجل به دوره؛ مخصوصاً وقتی در مصرع اوّل یک شعر اومده طبیعتاً معنای مشخصی براش متصوّر بوده شاعر.
پیشنهاد می‌کنم همان "هردو جهانش" منظور بشه.
سپاس.

1392/10/31 13:12
رضا

من برای مصرع اول بیت اول (هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش) از جناب دکتر مهدی نوریان،استاد دانشکده ی ادبیات اصفهان پرسیدم و ایشون چنین جواب دادند:
یکی از ویژگی های بارز شعر سعدی حذف است. یعنی گاهی کلمه ای یا عبارتی را بکلی حذف می کند، اما کلام آن قدر بلیغ است که خللی در معنی ایجاد نمی شود.
مثلا: شب چو عقد نماز بر بندم/(در این فکر فرو می روم که) چه خورد بامداد فرزندم.
تمام آنچه در پرانتز آمده، حذف شده است.در مورد سؤال شما، ش ضمیر جابه جا شده: چه غمش از (هر که در) جهان (است).
حذف ها را می بینید؟ این کار سعدیست. بی دلیل که کسی افصح المتکلمین نمی شود.

1392/10/11 13:01
مسیب شاپوری

در مصراع اول بنظر بنده هر دو جهانش بهتر و پر معنی تر میباشد
چون کسی که عاشق باشد خواه عشق مجازی خواه عشق الهی تمام این دنیا و آخرتش را در مقابل معشوق خود ناچیز میداند بقول حافظ شیرازی جهان و فانی و باقی فدای شاهد ساقی /که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم
یا در غزلی به محتوای / نه ارزبهشت می خواهم نه از آتش جهنم می ترسم را می گوید
ضمنا واصلان به حقیقت ،عبادات و رعایت احکام الهی را بخاطر مزد و بهشت نمی کنند بلکه رضای خدا (معشوق ازلی ) انجام میدهند

1392/10/12 09:01
مجتبی

در بیت یکی مانده به آخر در بعضی نسخ به جای تصدیق تقریر نوشته شده البته به نظر من تصدیق به کعنا نزدیک تر و تقریر ادیبانه تره
نرسد ناله سعدی به کسی در همه عالم
که نه تقریر کند کز سر دردیست فغانش

1393/01/23 08:03
محمد حسن

همیشه فکر میکردم استاد شجریان در کنسرت همنوا با بم این بیت را اینطور میخوانند:
گفتم از ورطه عشقت به سبوئی بدر آیم باز میبینم ودریا نه پدید است کرانش

1393/06/21 16:09
محسن حسینعلی زاده

البته استاد شجریان جای دو بیت آخر را جا به جا می خوانند. یعنی ابتدا بیت «گر فلاطون به حکیمی ...» را می خوانند و در آخر بیت «نرسد ناله سعدی به کسی ...»
کدام درست است؟

1394/01/27 13:03
هادی

به نظر بنده حذف عبارت به قرینه لفظی است بدین معنا:
هر که سودای تو دارد چه غم از هر که سودای جهانش باشد.
پس همان "هر که" صحیح است.

1394/04/12 08:07
هادی

استاد شفیعی کدکنی در کتاب "شعر و موسیقی"بر ابیات "هر که سودای تو دارد.." و
"ز هر چه هست گزیرست و ناگزیر از دوست/به قول هر که جهان مهر برمگیر از دوست"
نقد لطیفی نوشته اند. بر اساس نظر ایشون عبارت "هر که جهان" با عبارت "هر دو جهان" تفاوت معنایی شاذی دارد، به طوری که "هرکه جهان" اعم و اکمل است نسبت به "هر دو جهان". به این ترتیب سعدی با استفاده از عبارت "هرکه جهان" غور معنایی خویش را به رخ میکشد. بنابراین "هرکه جهان" به معنای هر جهانی است که وجود داشته باشد (اعم از دنیا و عقبی) که میتواند شامل هر جهان قابل تصور دیگری نیز باشد.

1394/04/12 08:07
هادی عدلو

در مورد "هر که جهان" اشعار زیر از سعدی را ببینید:
"طمع وصل تو می‌دارم و اندیشه هجر / دیگر از هر چه جهانم نه امیدست و نه بیم"
" اگر چه هر چه جهانت به دل خریدارند / منت به جان بخرم تا کسی نیفزاید"
"آن دم که خبر بودم از او تا تو نگویی / کز خویشتن و هر که جهانم خبری بود"
"عشق روی تو حرامست مگر سعدی را / که به سودای تو از هر که جهان بازآمد "
"چون مرا عشق تو از هر چه جهان بازاستد / چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد "
با توجه به ابیات بالا به نظر میرسد استفاده از "هر که جهان" و "هرچه جهان" در شعر سعدی معمول است. نظر بالا را به این صورت تکمیل میکنم که هر که جهان و هر چه جهان " به معنای (جهان و هر چه / که در او هست) می باشد. به نظر می رسد نظرهایی که در بالا داده شده و گفته شده "هر دو جهان صحیح است" بیشتر به خاطر شهرت شعر و آواز استاد محمد رضا شجریان در راست پنجگاه است که در آن "هر دو جهان" خوانده شده است (شاید به خاطر سهل بودن فهم شعر).
به هر حالا با توجه به (برخی شکسته دانند برخی نشته خوانند / چون نیست خواجه حافظ معذور دار مارا) این نظر و تفسیر تنها بر پایه صحیح بودن معنایی شعر نوشته شده و هیچ ربطی به دلالت سند و گفته اصلی سعدی ندارد.

1394/05/31 17:07
فرهاد

در شرح غزل شماره96و332ازکتاب دکتر خطیب رهبر عبارت هرکه جهانش به معنی هرکسی که در جهان باشد آمده است.معنی بیت این گونه آمده:هرکس که عشق تو را در سر پرورد،وی را پروایی از هرکه در گیتی باشد نیست.(نگرانی و ترسی از اغیار ندارد)

1394/10/31 19:12
سید مهدی افضلی

هرکه جهانش بخوانیم یا هرچه جهانش یا هر دو جهانش؟
دکتر شفیعی کدکنی برآنند که در بسیاری از تفاوت خوانش ابیات این طبع خوانندگان فارسی زبان است که به تغییر و گزینش واژه ها ،دست می زند. همچنان که در مصرع معروف ( کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران ) در اصل (ناله آید ) بوده است . استاد می گوید: " این تصرف هنرمندانه ی ذوق جامعه بوده که صورت ( کز سنگ ناله خیزد ) را جانشین سخن سعدی کرده است " ( رستاخیز کلمات.ص 395. انتشارات سخن.1391 )
پس بر اساس این دیدگاه ( هر دو جهانش ) موافق طبع خوانندگان فارسی زبان است و چاره ای جز پذیرش آن نیست.

1394/12/28 11:02
غلام

سلام دوستان نظر همه شما محترم است ولی در عرفان اساس بر این است که هرکه عشق آن محبوب در دلش افتاد به هر دو دنیا پشت پا می زند و نمی شود عاشق بود و میل به دنیا یا آخرت داشت. از آنجا که عشاق فقط غم معشوق را می خورند شاید درست نباشد که بگوییم سعدی گفته است هرکه عاشق تو شد نسبت به کسی که از دنیا بهره مند است بی تفاوت است و غم صاحبان دنیا را نمی خورد. چون در نظر عاشقان دنیا بی ارزش است و ارزش واقعی، معشوق است. کسیکه معشوق را داشته باشد خود به خود دنیا را هم دارد ولی کسیکه عاشق دنیا باشد نمی تواند بر غیری عاشق باشد چون در دیدگاه عرفا در یک دل دو عشق نمی گنجد. پس از مصرع اول می توان این طور نتیجه گرفت که عاشق تو نسبت به همه چیز بی تفاوت است.

1394/12/02 08:03
مهدی

با توجه به سابقه سعدی در اشعارش، هر که جهانش درست است . سعدی رندتر از آن است که به جمله هر دو جهانش اکتفا کند.
با توجه به دو کلمه اندیشه و بیم در مصرع دوم ، در مصرع اول باید مخاطبش دیگران باشد نه تعریف از خودش .
می گوید هر که سودای تو را در سر دارد چه غمی دارد که دیگران چه می کنند و چه در سر دارند و سودای چه دارند ، و نگران تو چه بیم و اندیشه ای از دیگران دارد.
کلمه دیگران چون در مصرع دوم هست پس در مصرع اول هم باید باشد که همان هرکه هست.

1395/03/03 21:06
حسام

بیت پنجم مصراع اول :
به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق
به جفایی و قفایی نرود عاشق (( ساعی ))
ساعی صحیح است

1395/07/07 13:10
مجتبی

با سلام خدمت بزرگواران،
تازه شما سر هر دو جهان یا هرکه جهان مصرع اول بحث میکنید و بنده میگم حتی ترک جهانش هم میتونه باشه.
"هرکه سودای تو دارد چه غم از ترک جهانش"
یعنی به زبان عامیانه؛ میمیرم برات

1395/07/18 18:10
انوشه

با سلام به نظر میرسه این غزل شرحی عارفانه است به این فراز مکرر قرآنی که آن دسته از مردم که ایمان دارند و کار درست پیشه میکنند
"لا خوف علیهم و لا هم تحزنون" (غم و بیم ندارند)
نگاه کنید به سوره بقره آیه 62 و چندین مثال مشابه

1395/11/11 17:02
وفایی

درسی که از این غزل سعدی می گیریم :
یکی از راه های امتحان کردن عاشق این است که یک پس گردنی ( قفا ) به عاشق بزنید ، اگر همینطوری وایستاد و نگاه کرد یعنی عاشق است . اما اگر بهش برخورد و گذاشت رفت ، یعنی دروغ می گوید و عاشق نیست .

1396/03/04 01:06
۷

هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش
نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش
195
چون مرا عشق تو از هر چه جهان بازاستد
چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد

1396/11/18 22:02
سعید

با عرض سلام و تشکر
ظاهرا در بیت زیر به جای واژه ی "است" به اشتباه "لست" تایپ شده است.
چه گنه کردم و دیدی که تعلق ببریدی
بنده بی جرم و خطایی نه صواب لست مرانش
اگر چنین است لطفا اصلاح فرمایید.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1397/01/10 02:04
علی

اسحاق جان ممنون بابت معنایی که برای مصرع اول نوشتید. واقعا مفید بود. این نکته رو هم اضافه کنم که در صورتیکه این معنی رو فرض بگیریم کاملا با مصراع دوم همون بیت مطابقت معنایی پیدا میکنه.

1397/04/08 02:07
غلامرضا شرفی‌زاده

درود
دوستان درباره مصرع اول نظرات خوبی داشتن. ضمن سپاسگزاری، باید عرض کنم (هر که جهانش) ممکنه دارای معنای کامل و بلندی باشه، اما با سلاست زبان عالیجناب سعدی و سهل بودن زبان ایشون هماهنگی و هم‌خوانی نداره.
شاد و فیروز باشید

1397/06/03 17:09
ایرانی

به به لذت بردم. چه شیرین سخنی سعدیا.

1397/08/04 01:11
مهدی

به نظر بنده "هر که جهانش" میتواند به معنی "هر که جهان او راست" یعنی "هر که جهان از آن اوست" باشد.
البته با نظر هادی هم موافقم، یعنی مبتواند به معنی "هر که در جهان است" باشد که در این صورت "ش" می شود ضمیر شخصی متصل و یا مضاف الیه برای "غم".
البته این بدان معنا نیست که بقیه معانی مطروحه مطرودند. این از غنای یک شعر است که بتوان سناریوهای معنایی مختلفی برای آن در نظر گرفت.

1397/08/08 17:11
۷

هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش
نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش
هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش سوداست.(جهانپرست است)
هر که جهان و (جانش) تویی از جهان و جهانیان او را چه باک?

1397/08/08 17:11
۷

گو همه شهر به جنگم به درآیند و خلاف
من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست
به خدا و به سراپای تو کز دوستیت
خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست
سعدیا نامتناسب حیوانی باشد
هر که گوید که دلم هست و دلارامم نیست

1397/08/08 17:11
۷

یا چشم نمی‌بیند یا راه نمی‌داند
هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی
امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی

پخش

1398/01/25 01:03
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

سلام و عرض تبریک سال 98
هر که سودای تو دارد چه غم از «هر که جهانش»
نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش
در بیت اول اگر به این شکل که در گنجور عزیز وارد شده است «هر که جهانش» بخوانیم می شود با توجیه و تفسیر آن را پذیرفت ولی چه دلیلی دارد که سعدی بگوید هرکس که سودای تو دارد از افرادی که دنبال دنیا هستند یا دنیا دار هستند غمی ندارد.
روانی سخن سعدی را مُکدّر نکنیم. درست است که سعدی گاه حذفیات زیبایی دارد ولی حذفی که خود به خود، بخش حذف شده را در ذهن خواننده القاء می کند و نیاز نیست دیگران شرح و توصیفش کنند.
در مثالی که دوست عزیزمان فرموده اند:
شب چو عقد نماز می‌بندم
چه خورد بامداد فرزندم
دقیقا در ابیات قبل، بخش حذف شده این بیت را بیان کرده است. سری به این بخش بزنید.
اما اگر «هر دو جهانش» بگیریم هم معنا واضح تر و سعدیانه تر است و هم مفهوم بهتری دارد.
هرکسی که سودای تو را دارد غم دو جهان را ندارد. اینجا بحث معامله است نه ترس و خوف از کسی.
یعنی کسی که به دنبال توست غم هر دو جهان را ندارد، هر دو جهان در این سودا از دست برود غمی نیست دقیقا معادل کلمه رند که حافظ استفاده می کند و در این معانی از ابداعات شخص لسان الغیب است.
چند نمونه در همین معنا را از جناب خداوندگار کلام، سعدی بزرگ مرور می کنیم:
دنیا به چه کار آید و فردوس چه باشد
از بارخدا به ز تو حاجت نتوان خواست
از دل برون شو ای غم دنیا و آخرت
یا خانه جای رخت بود یا مجال دوست
هر کس غم دین دارد و هر کس غم دنیا
بعد از غم رویت غم بیهوده خورانند
گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
دل از محبت دنیا و آخرت کندم
وفای یار به دنیا و دین مده سعدی
دریغ باشد یوسف به هر چه بفروشی

ایام عزت مستدام

1398/05/22 23:08
گویان

دوستان لطفا ”ش”جهانش را به هر
که سودای تو دارد منتسب کنید
و جهاندن را در نظر بگیرید
با توجه به اینکه جهاندن معنای
به زور ستاندن هم میدهد
شاید معنای متفاوتی بدست بدهد
چه اینکه در سودا این اتفاق می افتد
مصرع بعدی هم در. همین راستاست

1399/04/05 03:07
سروش رزمی

از آنجا که در مصرع دوم بیت اول به بیتوجهی عاشق نسبت به دیگران اشاره شده درنظرم جالب نیست در مصرع اول هم به نوعی به این موضوع اشاره شده باشد که عاشق نسبت به دیگران یعنی افرادی که جهان (یا سودای جهان) را دارند بی توجه و در نتیجه بی غم است. از این رو (هر دو جهانش) را مناسب تر میبینم. با سپاس

1399/06/22 09:08
سامان

دوستان عزیزی که به اجرای استاد شجریان در کنسرت همنوا با بم ارجاع دادند اگر با دقت بیشتری گوش بدهند متوجه خواهند شد که استاد هر دو صورت رو میخونن در این اجرا؛
بار اول "هر دو جهان" و بلافاصله در ادامه و با تکرار بیت، "هر که جهان" رو میخونن.

1399/06/23 13:08

کسی نمی‌تونه مطمئن باشه که نسخه اصلی چی بوده. ولی بنده اگر به جای سعدی و شما بودم مصرع اول رو به شکل زیر می‌نوشتم که بسیار معنی هم می‌ده.
هر که سودای تو دارد چه غم از ترک جهانش
حتی به نظر من ممکنه کاتب نسخ قدیمی با شنیدن این بیت از زبان کسی "ترک جهانش" رو "هرکه جهانش" شنیده باشه و با توجه به این‌که در بیشتر نسخ معتبر به این شکل نوشته شده این احتمال زیاد هست.
به نظر من "هرکه جهانش" بسیار بی معنی است و در شرایطی که لا‌اقل دو جایگزین بسیار فصیح‌تر به ذهن من و شما می‌رسه از سعدی واقعا بعید هست که گزینه بدتر رو انتخاب کنه.

1399/06/31 09:08
سروش محمدی فارسانی

"ترک جهانش" صحیح می باشد.

1399/07/10 16:10
آرش

با درود
در مصرع اول بیت اول «هرکه جهانش»صحیح است.
با توجه به مصرع دوم که در آن «دگرانش» آمده و همچنین با توجه به ابتدای بیت که با «هر که»شروع میشود
این معنی را میتوان از مصرع اول برداشت کرد: هرکسی خواهان تو(معشوق) است از دیگرانی که در جهان سودای همان معشوق را در سر دارند(به عنوان رغیب) هیچ غمی ندارد

1399/08/09 21:11
علی

جناب آقای محمود ادیب آیا به محمدرضا شفیعی کَدْکَنی باور دارند؟ بله مرحوم شجریان ادیب نبود اما در خواندن درست اشعار از یزرگان شعر کمک می گرفت. احتمالا آدرس شما رو نداشت.

1399/10/17 15:01
بابک سلیمانی

اولین مصرع چه غم از هر دو جهانش

1399/12/09 22:03
احمد

سلام همان «هر که جهانش» صحیحتر هست. هر که جهانش هر کسی که او را بجهاند (براند و دور کند) در مصرع دوم هم داره «نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش» یعنی هر کسی که سودای تو دارد از راندنش ترسی ندارد

1400/01/19 22:04
هادی

سلام.
دوستان و اساتید لطفا شعر رو ترجمه ساده کنید تا من و امثال من بفهمیم معنی شعر را. حتی یک نفر هم شعر را معنی نکرده...

1400/09/04 23:12
علیرضا دباغ (باران)

به نظر من مصرع نخست 

چنین صحیح و با معنا است:

هر که سودای تو دارد  چه غم از  هردو جهانش

و میبایست در هنگام خواندن این مصرع تاکید را بر "تو " قرار دهیم 

تا  احوالی که از چنان عاشقی گفته شده است بهتر درک شود   

1401/11/14 00:02
حامد سلطانی

هر که سودای تو دارد چه غم از ترک جهانش .....ترک کردن یعنی رها کردن چیزی که قبلا برای فرد ارزشمند بوده

1401/12/17 10:03
مهیار

توسن: اسب، باره

1402/02/08 22:05
پویان ساعدی

درود. باتوجه به نظمِ آوایی، ایهام و پرمحتوا بودنِ اشعارِ سعدی، مصرعِ یکم‌ بیشتر احتمال می‌ره که بصورت «هرکه سودای تو دارد چه غم از هرکه جهانش» باشه.

از لحاظ آوایی: هرکه ..... هرکه

ایهام: هرکه جهانش دو معنی می‌تونه داشته باشه؛ ۱- هرکسی که جهان از آنِ او باشد ۲- هرکسی که او را بجهانی و طرد کنی.

در کل هرکدام از عبارات فوق را استفاده کنیم، چیزی زیبایی‌های این شعر عوض نمی‌شه.

1402/10/19 07:01
احسان ن

کساییکه میگن چه غم از هر دو جهانش درسته یا معنی غم رو نمیدونن یا کاربرد از رو یا مفهوم جهان رو. اصلا غم از هر دو جهان یعنی چی؟ که اینقدر اصرار دارید اینطور شیواتره. کجاش زیبا و شیوا ست؟ غم رو اگه بمعنی ناراحتی گرفتین که باید با حرف اضافه در بیاد اگه بمعنای ترسه که جمله اینطور بیمعنی میشه کی از دنیاها میترسه که عاشق مورد نظر سعدی ازش ترسی نداره. کی تا حالا گفته من از جهان میترسم که حالا عاشق شعر سعدی گفته من نمیترسم. چرا فقط بصرف اینکه دو جهان به گوش شماها آشناتره میخواین زورچپون شعر شاعر بکنید. چه غم از هر دو جهانش کلا غلط و بی معنیه. گنجور گرامی لطفا متن غلط رو وارد نکنین این ربطی به تفاوت نسخ نداره. غلط معناییه و باید تصحیح بشه. اینجا نوشتم چون معمولا وقتی ویرایش میزنی یه پاسخ کلیشه ای میاد که نسخه ما اینجوری بوده.

1403/10/06 08:01
جلال ارغوانی

سعدی چو روان دید  چو آن سرو روان

از رخش آب روان گشت وبود طبع روانش