گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۵

از همه باشد به حقیقت گزیر
وز تو نباشد که نداری نظیر
مشرب شیرین نبود بی زحام
دعوت منعم نبود بی فقیر
آن عرق است از بدنت یا گلاب
آن نفس است از دهنت یا عبیر
بذل تو کردم تن و هوش و روان
وقف تو کردم دل و چشم و ضمیر
دل چه بود جان که بدو زنده‌ام
گو بده ای دوست که گویم بگیر
راحت جان باشد از آن قبضه تیغ
مرهم دل باشد از آن جعبه تیر
درد نهانی به که گویم که نیست
باخبر از درد من الا خبیر
عیب کنندم که چه دیدی در او
کور نداند که چه بیند بصیر
چون نرود در پی صاحب کمند
آهوی بیچاره به گردن اسیر
هر که دل شیفته دارد چو من
بس که بگوید سخن دلپذیر
ناله سعدی به چه دانی خوش است
بوی خوش آید چو بسوزد عبیر

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از همه باشد به حقیقت گزیر
وز تو نباشد که نداری نظیر
هوش مصنوعی: از همه چیزها به راستی دوری کن و بدان که هیچ‌کس مانند تو نیست.
مشرب شیرین نبود بی زحام
دعوت منعم نبود بی فقیر
هوش مصنوعی: زندگی شیرینی‌های خود را ندارد مگر با تلاش و زحمت، و میهمانی بزرگ هم بدون حضور افراد نیازمند معنا پیدا نمی‌کند.
آن عرق است از بدنت یا گلاب
آن نفس است از دهنت یا عبیر
هوش مصنوعی: این عرقی که از بدنت می‌آید، یا بوی گلابی که از دهانت جاری است، یا عطر خوشی که از تو به مشام می‌رسد، نشان‌دهنده‌ی حالت روحی و احساسات توست.
بذل تو کردم تن و هوش و روان
وقف تو کردم دل و چشم و ضمیر
هوش مصنوعی: من جان و تنم را برای تو بخشیدم و قلب و چشمم را نیز به تو اختصاص دادم.
دل چه بود جان که بدو زنده‌ام
گو بده ای دوست که گویم بگیر
هوش مصنوعی: دل چه ارتباطی با جان دارد وقتی که به واسطهٔ او زنده‌ام؟ ای دوست، بفرما تا بگویم و بگیر.
راحت جان باشد از آن قبضه تیغ
مرهم دل باشد از آن جعبه تیر
هوش مصنوعی: روح انسان از ضربه‌های زندگی می‌آید و آرامش آن در وجود تکانه‌ها و چالش‌ها نهفته است. در واقع، آسیب‌ها و موانع می‌توانند به بخشودن و healing منجر شوند.
درد نهانی به که گویم که نیست
باخبر از درد من الا خبیر
هوش مصنوعی: بهتر است که از بیان درد سری به دیگران پرهیز کنم، زیرا جز خداوند هیچ‌کس از درد من آگاه نیست.
عیب کنندم که چه دیدی در او
کور نداند که چه بیند بصیر
هوش مصنوعی: نقد و عیب‌جویی می‌کنند که چه چیزی در او دیده‌ای، اما کسی که کور است نمی‌داند چه چیزهایی را بینا می‌بیند.
چون نرود در پی صاحب کمند
آهوی بیچاره به گردن اسیر
هوش مصنوعی: هرگاه که آهو به دنباله‌ی کسی که او را به دام انداخته نرود، نشان می‌دهد که او در واقع به چیزی که او را اسیر کرده، تعلق خاطر ندارد. به عبارت دیگر، وقتی که کسی در جستجوی آزادیش نباشد، به حالت اسارتش ادامه می‌دهد.
هر که دل شیفته دارد چو من
بس که بگوید سخن دلپذیر
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند من دلی شیدا و عاشق دارد، چقدر می‌تواند از گفتن سخنان دلنشین لذت ببرد.
ناله سعدی به چه دانی خوش است
بوی خوش آید چو بسوزد عبیر
هوش مصنوعی: ناله سعدی به زیبایی‌ای مشابه بوی خوشی است که از سوزاندن عطر به مشام می‌رسد. در واقع، وقتی او از دل درد و غم صحبت می‌کند، حس خوبی به همراه دارد، مانند عطری که در فضا پخش می‌شود.

خوانش ها

غزل ۳۰۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۰۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۳۰۵ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۳۰۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۰۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۰۵ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۰۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۰۵ به خوانش افسر آریا

حاشیه ها

1396/05/17 22:08
هاشمی

دو مورد را در نسخه دیگری (اکنون فراموش کرده ام) متفاوت دیدم:
آهوی بیچاره ی گردن اسیر
ناله سعدی ز چه دانی خوش است

1403/08/27 02:10
جلال ارغوانی

 

از ره دل گشت چوسعدی اسیر

در سخن عشق بگشتا امیر