گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۴

آمد گه آن که بوی گلزار
منسوخ کند گلاب عطار
خواب از سر خفتگان به دربرد
بیداری بلبلان اسحار
ما کلبه زهد برگرفتیم
سجاده که می‌برد به خمار
یک رنگ شویم تا نباشد
این خرقه سترپوش زنار
برخیز که چشم‌های مستت
خفته‌ست و هزار فتنه بیدار
وقتی صنمی دلی ربودی
تو خلق ربوده‌ای به یک بار
یا خاطر خویشتن به ما ده
یا خاطر ما ز دست بگذار
نه راه شدن نه روی بودن
معشوقه ملول و ما گرفتار
هم زخم تو بِهْ چو می‌خورم زخم
هم بار تو به چو می‌کشم بار
من پیش نهاده‌ام که در خون
برگردم و برنگردم از یار
گر دنیی و آخرت بیاری
کاین هر دو بگیر و دوست بگذار
ما یوسف خود نمی‌فروشیم
تو سیم سیاه خود نگه دار

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آمد گه آن که بوی گلزار
منسوخ کند گلاب عطار
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده است که عطر گلستان دیگر قدیمی شود و گلاب عطار به پایان برسد.
خواب از سر خفتگان به دربرد
بیداری بلبلان اسحار
هوش مصنوعی: بلبلان در سحرگاهان با آوازهای دل‌نواز خود، خواب را از سر کسانی که خواب‌آلود هستند، می‌ربایند و آنها را به بیداری دعوت می‌کنند.
ما کلبه زهد برگرفتیم
سجاده که می‌برد به خمار
هوش مصنوعی: ما زندگی ساده و زاهدانه‌ای انتخاب کرده‌ایم که در آن، فرش عبادت به دمی از شادی و خوشحالی می‌انجامد.
یک رنگ شویم تا نباشد
این خرقه سترپوش زنار
هوش مصنوعی: بیا یکسان و هماهنگ شویم تا این پوشش و ظاهر فریبنده باعث فاصله‌مان از هم نشود.
برخیز که چشم‌های مستت
خفته‌ست و هزار فتنه بیدار
هوش مصنوعی: بیدار شو، زیرا چشمان بی‌خبر تو بسته‌اند و هزاران مشکل و فتنه در حال بیدار شدن هستند.
وقتی صنمی دلی ربودی
تو خلق ربوده‌ای به یک بار
هوش مصنوعی: وقتی که تو دل کسی را به خود مشغول کردی، انگار که همه مردم را در یک لحظه تحت تأثیر قرار دادی.
یا خاطر خویشتن به ما ده
یا خاطر ما ز دست بگذار
هوش مصنوعی: یا اینکه دل و فکر خود را به ما بسپار، یا اینکه دل ما را از خود برهان.
نه راه شدن نه روی بودن
معشوقه ملول و ما گرفتار
هوش مصنوعی: هیچ راهی برای رسیدن به محبوب وجود ندارد و خود او نیز از ما خسته و مأیوس است، در حالی که ما همچنان در این وضعیت گرفتار مانده‌ایم.
هم زخم تو بِهْ چو می‌خورم زخم
هم بار تو به چو می‌کشم بار
هوش مصنوعی: من زخم‌های تو را می‌پذیرم و دردهایی که به من می‌زنی را تحمل می‌کنم، و بار سنگین عشق تو را هم بر دوش خود حس می‌کنم.
من پیش نهاده‌ام که در خون
برگردم و برنگردم از یار
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفته‌ام که حتی اگر جانم به خطر بیفتد، از عشق و دلبستم دور نشوم.
گر دنیی و آخرت بیاری
کاین هر دو بگیر و دوست بگذار
هوش مصنوعی: اگر دنیای خوب و آخرت نیکو را به من بدهی، هر دو را می‌پذیرم و دوستت را کنار می‌گذارم.
ما یوسف خود نمی‌فروشیم
تو سیم سیاه خود نگه دار
هوش مصنوعی: ما به هیچ قیمتی ارزش خود را نمی‌فروشیم، تو هم از دارایی‌های خود محافظت کن.

خوانش ها

غزل ۲۹۴ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۹۴ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۲۹۴ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۲۹۴ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۹۴ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۹۴ به خوانش تناز پیراسته
غزل شمارهٔ ۲۹۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۹۴ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1390/09/15 00:12
حسین

استاد سخن در دو بیت اخر بطور فوق العاده ای از صنعت التفات استفاده کره.حیفم اومد دوستان از درکش لذت نبرن

1396/11/18 15:02
بیژن

این شعر بیشتر به ترجیع یا ترکیب‌بند شبیه است. آیا امکان دارد قسمتی از یک ترکیب یا ترجیع‌بند ناتمام باشد؟؟؟

1396/11/18 16:02
nabavar

بیژن جان
این شعر نه ترجیع و نه ترکیب بند است
غزل است .
زنده باشی

1396/11/18 19:02
بیژن

سلام حسین عزیز، درست می‌فرمایید، البته این سوال ازآنجا به ذهن من خطور کرد که ترجیعاتی با این آهنگ و وزن داریم و هم اینکه در آخر غزل نشانی از تخلص سعدی نیست، و ابیات آخر، مانند بسیاری از ترجیع‌بندها، به نوعی به هم مرتبط هستند (شاید بتوان گفت موقوف‌المعانی). [البته رشته تحصیلی بنده ادبیات نیست و همیشه از نظر عزیزان در حاشیه اشعار بهره میبرم.] باتشکر از عزیزان گنجور.

1396/11/18 22:02
nabavar

بیژن جان
تَرجیع‌بَند از قالب‌های شعر فارسی است که از غزل‌های چند بیتی که هم وزن هستند تشکیل شده و برای اتصال این غزل‌ها به یکدیگر از یک بیت تکراری استفاده می‌نماید. بیت ترجیع با قافیه‌ای ویژه و لفظ و معنی یکتا تکرار می‌گردد
از ویکی پدیا
و اما ترکیب بند بیت تکراری ندارد، ابیات اتصال مستقل است
یک قسمت از ترکیب بند ” نیا “ را می آورم
::
یک عمر چو دل در دل این خانه تپیدی
صد نقش محبت ز سر مهر کشیدی
تاآتش عشق تودرین سینه گل انداخت
ناگاه چو پروانه ازین بام پریدی
من چشم به راه تو چنین زار، کجایی؟
....
رفتی که بمانم من و اندوه نهانی
ای یار که درسینه ی من جان جهانی
خاموش شد آن نغمه ی بلبل به سر دار
آنگه که گرفتم ز تو ای دوست نشانی
ای سایه ی سرو تو به گلزار، کجایی؟
زنده باشی

1403/08/22 00:10
جلال ارغوانی

هر کو نشود مرید سعدی

فرقش چه بود زنقش دیوار؟

1403/09/14 06:12
جلال ارغوانی

سعدی دل عالمی ربودی

از گفته دل کش شکر بار