گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۵

هر که را باغچه‌ای هست به بستان نرود
هر که مجموع نشسته‌ست پریشان نرود
آن که در دامنش آویخته باشد خاری
هرگزش گوشه‌ی خاطر به گلستان نرود
سفر قبله دراز‌ست و مجاور با دوست
روی در قبلهٔ معنی به بیابان نرود
گر بیارند کلیدِ همه درهای بهشت
جانِ عاشق به تماشاگه رضوان نرود
گر سرت مست کند بوی حقیقت روزی
اندرونت به گل و لاله و ریحان نرود
هر که دانست که منزلگه معشوق کجاست
مدّعی باشد اگر بر سرِ پیکان نرود
صفتِ عاشقِ صادق به درستی آنست
که گرش سر برود از سر پیمان نرود
به نصیحت‌ْگرِ دل‌شیفته می‌باید گفت
برو ای خواجه که این درد به درمان نرود
به ملامت نبرند از دلِ ما صورتِ عشق
نقش بر سنگ نبشته‌ست به طوفان نرود
عشق را عقل نمی‌خواست که بیند لیکن
هیچ عیٌار نباشد که به زندان نرود
سعدیا گر همه‌شب شرح غمش خواهی گفت
شب به پایان رَوَد و شرح به پایان نرود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که را باغچه‌ای هست به بستان نرود
هر که مجموع نشسته‌ست پریشان نرود
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی‌اش چیزی دارد و در وضعیت خوبی به سر می‌برد، نیازی به ترک آن ندارد. و همین‌طور، کسی که با مشکلات و ناامیدی‌ها دست و پنجه نرم می‌کند، نبایستی به دنبال امید و خوشی‌های دور باشد.
آن که در دامنش آویخته باشد خاری
هرگزش گوشه‌ی خاطر به گلستان نرود
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی‌اش مشکلات و سختی‌ها را دارد، هرگز نمی‌تواند به آرامش و زیبایی واقعی دست یابد.
سفر قبله دراز‌ست و مجاور با دوست
روی در قبلهٔ معنی به بیابان نرود
هوش مصنوعی: سفر به سمت محبوب طولانی است و کسی که در کنار دوست باشد، نمی‌تواند به راحتی از مسیر اصلی منحرف شود.
گر بیارند کلیدِ همه درهای بهشت
جانِ عاشق به تماشاگه رضوان نرود
هوش مصنوعی: اگر همه درهای بهشت را به رویش بگشایند، جان عاشق هرگز به تماشای جایی که رضوان در آن است، نخواهد رفت.
گر سرت مست کند بوی حقیقت روزی
اندرونت به گل و لاله و ریحان نرود
هوش مصنوعی: اگر وقتی سر تو شوری و حال خوشی ایجاد کند، بوی حقیقت روزی در دل تو نمی‌گذارد که در عشق گل و لاله و ریحان غرق شوی.
هر که دانست که منزلگه معشوق کجاست
مدّعی باشد اگر بر سرِ پیکان نرود
هوش مصنوعی: هر کسی که بداند جایگاه معشوق کجاست، باید ادعا کند که به آنجا می‌رسد، حتی اگر بر سر پیکان نرود.
صفتِ عاشقِ صادق به درستی آنست
که گرش سر برود از سر پیمان نرود
هوش مصنوعی: عاشق راستین کسی است که حتی اگر جانش را هم فدای عشق کند، از وعده و قولی که داده است، دست نمی‌کشد.
به نصیحت‌ْگرِ دل‌شیفته می‌باید گفت
برو ای خواجه که این درد به درمان نرود
هوش مصنوعی: به فردی که نصیحت می‌کند و دلش درگیر عشق است، باید گفت که برو، چون این مشکل هیچ راه حلی ندارد و به درمان نمی‌رسد.
به ملامت نبرند از دلِ ما صورتِ عشق
نقش بر سنگ نبشته‌ست به طوفان نرود
هوش مصنوعی: محبت و عشق حقیقی در دل ما جاودانه است و هیچ‌کس نمی‌تواند به ما انتقاد کند. این عشق همانند نقشی است که بر سنگ حک شده و هیچ طوفانی نمی‌تواند آن را محو کند.
عشق را عقل نمی‌خواست که بیند لیکن
هیچ عیٌار نباشد که به زندان نرود
هوش مصنوعی: عشق نیازی به خرد و عقل ندارد که خود را بدان نشان دهد، اما هیچ انسانی نیست که بی‌دلیلی به قید و بند نرود.
سعدیا گر همه‌شب شرح غمش خواهی گفت
شب به پایان رَوَد و شرح به پایان نرود
هوش مصنوعی: ای سعدی، اگر بخواهی هر شب درباره درد و غم‌هایش صحبت کنی، شب به پایان می‌رسد اما داستان غم‌ها هیچ‌گاه تمام نخواهد شد.

خوانش ها

غزل ۲۶۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۲۶۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۲۶۵ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۲۶۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۶۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۶۵ به خوانش تناز پیراسته
غزل شمارهٔ ۲۶۵ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۲۶۵ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۶۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۶۵ به خوانش افسر آریا

حاشیه ها

1395/06/14 16:09
پویا

بیت آخر بسیار زیبا و دلنشین بود

1396/09/11 07:12
نادر..

گر سرت مست کند بوی حقیقت روزی،
اندرونت به گل و لاله و ریحان نرود..

1398/05/17 13:08
ایرانی

گر بیارند کلید همه درهای بهشت
جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود.

1399/11/03 20:02
Polestar

این بیت که گر بیارند همه درهای بهشت...
ادعائی باطل و صرفا یه اغراق شاعرانه است.

1403/11/30 08:01
پگاه ،

مخاطب این شعر تو نیستی 

1403/10/28 23:12
جلال ارغوانی

این گلستان که تو داری به سخن  ای سعدی

خاطر هیچ کسی سوی گلستان نرود