گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۴

دلم دل از هوس یار بر نمی‌گیرد
طریق مردم هشیار بر نمی‌گیرد
بلای عشق خدایا ز جان ما برگیر
که جان من دل از این کار بر نمی‌گیرد
همی‌گدازم و می‌سازم و شکیباییست
که پرده از سر اسرار بر نمی‌گیرد
وجود خسته من زیر بار جور فلک
جفای یار به سربار بر نمی‌گیرد
رواست گر نکند یار دعوی یاری
چو بار غم ز دل یار بر نمی‌گیرد
چه باشد ار به وفا دست گیردم یک بار
گرم ز دست به یک بار بر نمی‌گیرد
بسوخت سعدی در دوزخ فراق و هنوز
طمع ز وعده دیدار بر نمی‌گیرد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم دل از هوس یار بر نمی‌گیرد
طریق مردم هشیار بر نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: دل من نمی‌تواند به راحتی از شوق و اشتیاق یار دست بکشد و از راه کسانی که هوشیار و عاقل هستند پیروی کند.
بلای عشق خدایا ز جان ما برگیر
که جان من دل از این کار بر نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: ای خدا، بلا و مشقت عشق را از جان من دور کن، چرا که جانم دیگر طاقت و تواناییش را برای تحمل این درد ندارد.
همی‌گدازم و می‌سازم و شکیباییست
که پرده از سر اسرار بر نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: من به شدت در حال دگرگونی و تلاش برای ساختن خودم هستم، و تنها صبر و شکیبایی است که اجازه نمی‌دهد رازها و حقیقت‌ها برایم آشکار شوند.
وجود خسته من زیر بار جور فلک
جفای یار به سربار بر نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: وجود خسته‌ام زیر فشار سختی‌های زندگی و بی‌محلی محبوب نمی‌تواند طاقت بیاورد.
رواست گر نکند یار دعوی یاری
چو بار غم ز دل یار بر نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: اگر محبوب به ما کمک نکند، اشکالی ندارد، چرا که مانند باری که از دل محبوب برداریم، دیگر نمی‌توانیم بار غم را از دل او بر داریم.
چه باشد ار به وفا دست گیردم یک بار
گرم ز دست به یک بار بر نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: اگر یک بار از محبت و وفا به سوی من دست دراز کند، دیگر نمی‌تواند از این محبت دوری کند و برنگردد.
بسوخت سعدی در دوزخ فراق و هنوز
طمع ز وعده دیدار بر نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: سعدی در آتش جدایی بسیار رنج می‌کشد و همچنان از امید به دیدار دوباره دست برنمی‌دارد.

خوانش ها

غزل ۱۸۴ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۸۴ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۸۴ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۸۴ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۸۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۸۴ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۸۴ به خوانش نازنین بازیان

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"بی سپر"
با صدای رشید رضایی (آلبوم بی سپر)

حاشیه ها

1393/08/05 00:11
مهدی پزوهنده

در مصراع واپسین برای رعایت وزن "از" باید به "ز" بدل شود: طمع ز وعده ی دیدار ...

1394/02/26 18:04
کاظم ایاصوفی

آخرین مصراع بجای از باید ز نوشته شود

1395/04/12 13:07
ارش

سلام دوستانصاحب نظر لطفا این بیت رو معنی کنید
چه باشد ار به وفا دست گیردم یک بار
گرم ز دست به یک بار بر نمی‌گیرد

1395/04/13 08:07
۷

چه باشد ار به وفا دست گیردم یک بار
گرم ز دست به یک بار بر نمی‌گیرد
اگر خواهان این نمی باشد که ناگاه من را از سر را بردارد چه میشود برای یک بار و از روی وفادار دستم را بگیرد

1395/04/13 08:07
۷

اگر خواهان این نمی باشد که ناگاه من را از سر راه بردارد چه میشود برای یک بار و از روی وفاداری دستم را بگیرد

1395/04/13 08:07
۷

همی‌گدازم و می‌سازم و شکیباییست
که پرده از سر اسرار بر نمی‌گیرد
همی‌گدازم و می‌سازم و
شکیبایی است که باعث میشود
که پرده از سر اسرار بر نمی‌گیرد=که پرده از روی رازهای درونم برنداشته نشود=رسوا نشوم

1396/02/09 06:05
فرخ مردان

@آرش: "چه باشد ار به وفا دست گیردم یک بار
گرم ز دست به یک بار بر نمی‌گیرد"
زدست بر گرفتن (دهخدا)=کشتن، نابود کردن

1401/02/16 09:05
فاطمه زندی

رواست گر نکند یار دعوی یاری 

چو بارِ غم ز دل یار بر نمی گیرد 

شایسته است که دوست و یاری که بارِ غم و اندوه یار خود را بر دوش نمی کشد ..ادعای دوستی نکند..

1401/06/11 16:09
فاطمه زندی

غزل ۱۸۴ سعدی 

وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن 

معنی بیت اول _دلم از عشق یار دست بر نمی دارد و شیوهء مردمان هشیار را در پیش نمی گیرد 

[هوس : میل و آرزو ، عشق ‌

کنایه : دل از چیزی بر گرفتن ( چشم پوشی و صرف نظر کردن از چیزی ) /استعاره ء مکنیه : دل ( به قرینه ء رفتار مردمی ).

[معنی بیت دوم _ خدایا ، تو خود عشق را که بلای جان ما شده است ، از جان ما قطع کن ، زیرا جان قادر نیست که از عشق دل بر دارد.]

۲_ [بر گرفتن : برداشتن .]

معنی بیت سوم _ لحظه به لحظه آب می شوم و با این حال می سوزم و اگر پرده از روی کارم بر نمی افتد ، به دلیل صبر و شکیبایی است .

[ گداختن : ذوب شدن و سوختن / ساختن : تحمل و مدارا کردن 

کنایه : پرده از سر اسرار بر گرفتن ( اسرار را فاش کردن ) 

۴_معنی بیت چهارم _ جسم مجروحم ستم چرخ رامثل باری بر دوش دارد و دیگر نمی تواند جفای یار را افزون بر بار جفای فلک است تحمل نماید .

[خسته : مجروح و آزرده و فرسوده /،سربار : باری که بر سرِ بار بسیار افزایند .

تشبیه : جور به بار "اضافهء تشبیهی"/

۵_معنی بیت پنجم _ وقتی که دوست بار غم را ازدل یار خویش بر نمی دارد ،شایسته است که دعوی یاری نکند .

[تشبیه : غم به بار / آرایه ء تکرار : یار ]

۶_معنی بیت ششم _ اکنون که یار یکسره از من دست بر نمی دارد و ترکم نمی کند ، چه می شود اگر از سر مهر ورزی یکبار به حمایتم بر خیزد و از من دستگیری نماید ؟ 

[وفا : وعده به جا آوردن و به سر بردن دوستی و عهد و پیمان ، ثبات در قول و سخن / گرم ز دست به یکبار بر نمی گیرد : اگر مرا یکباره رها نمی کند و از من دست نمی کشد ./کنایه : دست گرفتن (یاری و کمک کردن )]

۷_معنی بیت هفتم _سعدی در جهنم جدایی سوخت ، ولی با وجود این هنوز از وعدهء دیدار یار دل بر نمی گیرد و نا امید نیست .

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

1403/10/25 00:12
جلال ارغوانی

زشعر تر سعدی عجب ز ابر خزان

که غم زدیده غم بار بر نمی گیرد