گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴

امشب سبکتر می‌زنند این طبل بی‌هنگام را
یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را
یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را
هم تازه‌رویم هم خجل هم شادمان هم تنگ‌دل
کز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را
گر پای بر فرقم نهی تشریف قربت می‌دهی
جز سر نمی‌دانم نهادن عذر این اقدام را
چون بخت نیک‌انجام را با ما به کلی صلح شد
بگذار تا جان می‌دهد بدگوی بدفرجام را
سعدی عَلَم شد در جهان صوفی و عامی گو بدان
ما بت پرستی می‌کنیم آن گه چنین اصنام را

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل ۱۴ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۴ به خوانش محسن رحمتیان
غزل ۱۴ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۴ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۴ به خوانش سهیل قاسمی
غزل ۱۴ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل ۱۴ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۴ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۴ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۱۴ به خوانش امیر اثنی عشری

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"بی‌گاه"
با صدای تریوله با همراهی روزبه اسفندارمز (آلبوم بی‌گاه)

حاشیه ها

1388/07/18 19:10

یکی از زیباترین سروده های استاد سخن، سعدی
ارزش وقت رو بدونیم، قدر چیزهایی رو که داریم بدونیم، و امیدوارم که "بخت نیک انجام" با همه همراه باشه

1389/03/15 13:06
محمد

شنیدن این شعر با صدای محکم شهید چمران چقدر جالبه ...!!!

1389/06/13 23:09
زهرا

منم با محمد موافقم. صدای شهید چمران واقعا به این شعر یه حال و هوای جالبی میتونه بده....

1400/09/14 12:12
ahmad TNT

شهید چمران کو؟

من صدایش را پیدا نکردم

1390/11/05 11:02

اما من با صدای احمد شاملو دوستدارم بشنوم

1393/02/15 04:05
ایران

دوستان دربیت دوم گشتاخیه سعدی رو باز هم میشه دید که این سخنان نشان دهنده این است که سعدی استاد سخن اما عامی است و عارفی واصل نیست که این سخنان شایسته عارف نیست اماچمران این بیت کز عهده بیرون امدن رو در موضوعی متفاوت به کار میبره جالبه سعدی سرودش حال انکه زمینی به کارش برده و جمران استفاده بهتری ازش کرده/میگن بد به حال کسی که مالی رابه حرام جمع کنه و خوشا به حاله کسی که اون ماله حرام به دستش برسه و در راه رضای خدا خرجش کنه

1400/09/14 11:12
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

عارف یعنی چه؟ یعنی این که یکی را با سیاست بالا ببرند و عارف بخوانند؟

شما سخن سعدی را مال حرام می دانید؟ مال حرام یا از دزدی است یا از رونوشت برداری بی حساب از دیگران

اگر مال حرامی هم باشد از آن کسی است که سخن بزرگی را برمی دارد و به نفع خود تغییر و تصرف در آن انجام می دهد.

تاریخ بشر سخن سرایی به شیرینی و شیوایی سعدی را به خود نخواهد دید

لطفا اگر حرف زدن بلد نیستید حداقل حرف نزدن را تمرین کنید

1393/02/15 09:05
امین کیخا

ایران بانو شما عارف رادر برابر عامی می دانید حال اینکه گروهی خردمند و سواد دار را برابر و ضد عامی می دانند . رویهمرفته بیشتر بزرگان سراغ آن کار دیگر رفته اند ولی از نوشتن آن سر باز زده اند . از پیامبر و شیوه مبارک ازدواج کردنش بگیر تا ابن عربی و مولانا . قرار نیست انسان از دنیا سراسر روی بگرداند بلکه باید خودش را نیالاید و آگاهی به دست بیاورد . سعدی البته عارف یا بینشور نیست ولی عامی خواندن سعدی درست نیست . آیا من میتوانم بروم در انگلستان زبان انگلیسی درس بدهم ؟ یا در عراق عربی ؟ سعدی دست کم در دمشق عربی درس می داده است و دست کم کتابی از نویسنده ای فرانسوی دیده ام من که نامش این بود
les effects de sadi sur la literature francaise !
یعنی کارسازی و اثر سعدی بر ادبیات فرانسه ! و ادبسار فرانسه ادبی سست و بیمایه نیست اگر همدل باشید .

1393/05/25 02:07
محمد

سلام بنده بعضی از غزلیات سعدی را خوانده ام ممکنه بعضی بگن سعدی عارف نبوده ولی به نظر من بعضی از غزلیات سعدی در اوج عرفانه اگر با نگاه عارفانه بهش نگاه بشه بر فرض هم نباشه استاد سخن و غزل که هست بقول بزرگی شاعر اگر سعدی شیرازی است -گفته های من و تو بازی است

1393/09/04 19:12
پوریا

ایران عزیز، بیت:
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
شاهدی است بر عرفان سعدی.طبیعی است که شاعر همیشه یک حال ندارد و گاه اشعار عاشقانه گاه عارفانه و گاهی اشعار تعلیمی می سراید و با یک بیت نمی توان راجع به شاعر قضاوت کرد.
در این شعر هم اگر حال شاعر را حال خوش بعد از کشف و شهود و عبادت شبانه بدانیم می توان شعر را عرفانی تفسیر کرد.

1394/01/05 19:04
روفیا

سلام ایران گرامی
دو جور بی ادبی داریم .
یک بی ادبی پیش از مستی دو بی ادبی پس از مستی !
مثلا فرض کنید شما با اینشتین اشنایی ندارید .
یکباره او را که دیدید بزنید پشتش بگویید سلام رفیق چطوری ؟
این بی ادبی پیش از مستیست .
ولی اگر با او همدم و همفکر باشید داستان بکلی عوض می شود و دیگر بی ادبی به حساب نمی اید .
شیخ شبستر در این باره می گوید :
ولی تا با خودی زنهار زنهار
عبارات شریعت را نگه‌دار
یعنی وقتی بی خود شدی در ان مقام می توانی ناگفتنی ها را بگویی .
تو را گر نیست احوال مواجید
مشو کافر ز نادانی به تقلید

1394/03/05 07:06
علیرضا

مهم نیست سعدی عرف باشد یا نباشد مهم این است که ما از ادبیات غنی ایرانی چه بهره ای می گیریم. با خودمان بازی نکنیم .کمی عاقلانه تر فکر کنیم ما با این نوع جدل ها خودمان را از واقعیت ها دور میکنیم و همیشه حالت توهم داریم . برای همین است که ما بشتر احساسی هستیم و با احساسات ما بازی می شود ، ایرانی با قدمت تمدنی نباید الان در این جایگاه فرهنگی در دنیا باشد.

1394/04/27 22:06
شایق

با سلا م خدمت همه ذوستان عرض این فقیر اینست که همه انسانهای کامل نقطه اوج و شب قدری ذارنذ و در ان اوج چیزهابی را دیده اند که ما هرگز تصورش را هم نمی توانیم بکنیم و وقتی میخواهند برای ما از ان کشف و مشاهده نقل کنند ناچارا انرا در عباراتی میریزند که برای ما اشنا باشد و اگر بخواهند ان واقعیات را بطور شفاف بیان کنند مثل حلاج سرشان بالای دار میرود بقول حافظ ان یار کزو گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد لذا سعدی انرا به شبی تشبیح کرده که لب بر لب یار خویش نهاده و چه لذتها که نبرده است حافظ چنین شبی را اینطور بیان میکند زلف اشفته و خوی کرده وخندان لب و مست بیرهن چاک و غزل خوان صراحی در دست نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان نیم شب دوش به بالین من امد بنشست....خلاصه اینکه چنین مقامی و شبی شب فناست شب وصل یار است شبی است که عارف کوس انا الحق میزند وجز او چیزی نمیبیند در معراج است و با دوست در اغوش و دیگر از خود خبری نیست

1394/04/28 16:06
روفیا

در تایید فرمایشات آقای امین کیخای گرامی
فیلسوف آمریکایی قرن نوزدهم هنری دیوید تورو که بیشتر شهرتش به خاطر کتاب والدن می باشد و مقاله معروف نافرمانی مدنی او مهاتما گاندی و مارتین لوتر کینگ و لیون تولستوی را تحت تاثیر قرار داده است ، اندیشه های خود را بسیار نزدیک به سعدی میداند و میگوید که من همان سعدی هستم که بعد از چند صد سال دوباره آمده ام .

1394/08/25 20:10
احمد

دوستی که سعدی رو به خاطر بیت دوم و احتمالا مصرع " لب بر لب" گستاخ خطاب کرده؛ اصلا معنی بیت رو متوجه نشده:
منظور از لب بر لب، لب بالای سعدی هست که بر لب پایین قرار دارد و در واقع بسته بودن دهان رو نشان میده. اگر غیر از این بود که سعدی به کامش رسیده بود.
در ضمن، اگر شما حافظ و مولانا و ... رو عارف حساب میکنید، به چنین اشعاری از اونها بر نخوردید؟
حافظ میگه: سه بوسه کز دولبت کرده ای وظیفه من
اگر ادا نکنی وامدار من باشی
و بسیاری نمونه های دیگه
پس بهتره به استاد سخن سعدی، لقب " عامی" ندیم.

1394/11/28 15:01
افشین

با سلام ایران عزیز از شما میپرسم در تمام جهان ایران را به سعدی اش میشناسند یا به چمران؟ با کدام طرز فکر و نگاهی نادره گفتار شیراز را عامی خواند ه ای ؟ آیا میتوانی بیتی همچون سعدی بیاوری؟ شاید بتوانی ولی با این شرط که بقیه عمرت را بنویسی و پاک کنی.

1394/11/30 12:01
عباس مشرف رضوی

تفاوت در ضبط:
یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را
به
یک لحظه بود آن یا شبی کز عمر ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لب و برنا گرفته کام را ("برنا" جوان)
گر پای بر فرقم نهی تشریف قربت می‌دهی
به
گر پای بر فرقم نهی تشریف قربم می‌دهی (قرب: ارزش؛ قربت: نزدیکی؛ بلحاظ معنی هر دو نادرست نیستند؛ اما دومی یا بند اول مصراع سازگاری بیشتری دارد)

1397/02/18 04:05
مولانا لاور

الحق که شنیدن این مصرع ها و ابیات با گرمی صدای شهید بزرگوار مصطفی جمران شور و شعف خاصی رو ایجاد میکنه توصیه میکنم حتما بشنوید

1397/02/18 04:05
حضرن عشق

به نظر من بعضی از دوستان دارن کم لطفی میکنن اصلا شهید چمران و سعدی زمینه تخصصشون یکی نیست که بعضی از دوستان مقابل هم قرار میدن بله قطعا بزرگ بودن سعدی بر کسی پوشیده نیست ولی این رو هم در نظر داشته باشید افراد مثل شهید چمران هم بسیار کم اند و اصلا این دو فرد رابطه شون طولی هست نه عرضی اگر خود شهید چمران عزیز سعدی رو قبول نداشتن شعرشون رو نمیخوندن لطف زاویه دید ها را کلی تر قرار بدیم ممنون از همه ی بزرگواران اهل ادب

1399/09/18 02:12
محبوبه صحرایی

لطفا بیت گر پای ..
و بیت بعدی اش
بخت نیک فرجام
را معنی میکنید؟

1399/09/18 02:12
nabavar

گرامی محبوبه
گر پای بر فرقم نهی تشریف قربت می‌دهی
جز سر نمی‌دانم نهادن عذر این اقدام را
چون بخت نیک انجام را با ما به کلی صلح شد
بگذار تا جان می‌دهد بدگوی بدفرجام را
1/ امروزه می گویند: قدم شما روی چشم ما اگر تشریف بیاورید
2/ مقدور من سری ست که در پایت افکنم
3/ تا ما به عشرت سر خوشیم اقبال با ما همره است
4/ باشد که دشمن خون خورد، گو تا بمیرد از حسد

1399/12/08 18:03
F.Gh

دوستان میشه بیت دوم رو معنی کنید
اللخصوص مصراع دوم رو

1400/02/22 10:04
AbadIran

چطور میشه با شما ارتباط برقرار کرد ؟

1400/02/22 20:04
زهره حکیم

سلام. امکان به اشتراک گذاشتن خوانش خودمون از این شعر توی سایت وجود داره؟

1400/10/13 11:01
قطره

مفهوم بیت دوم: گذر عمر را نشان می دهد. یعنی به قدر لحظه ای گذشت و ما همچنان زبان بسته و ناکام مانده ایم. و به آرزوهای دور و دراز خود نرسیده ایم. شاید به گونه ای فرا رسیدن مرگ را بیان می کند و بی ارزشی دنیا را. 

1401/06/03 13:09
فاطمه زندی

وزن : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن

بیت اول 

امشب سبکتر می زنند این طبلِ بی هنگام را 

یا وقتِ بیداری غلط بوده ست مرغ بام را ؟

امشب این طبلِ نا به هنگام را تندتر می نوازند یا خروس در تشخیص وقت دچار خطا شده است ؟ [ سبکتر زدن = شتابان و زودتر زدن ( لغت نامه ) / بام = صبح ، بامداد ]

بیت دوم

یک لحظه بود این یا شبی کز عمرِ ما تاراج شد ؟

ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را

این بخش از عُمر که به غارت رفت ، لحظه ای بود یا شبی که ما لب بر لب معشوق نهادیم و مجال برگرفتن کام نیافتیم ؟ ( هر چه بود شبی کوتاه و زودگذر بود ) . [ تاراج شدن = به غارت رفتن / همچنان = هنوز ، سعدی در اینجا شبِ وصل را که بسیار زود گذر است ، توصیف می کند / کام = مراد ، آرزو ]

 بیت سوم

هم تازه رویم هم خجل ، هم شادمان هم تنگدل 

از عهده بیرون آمدن نتوانم این اِنعام را

هم گشاده روی و هم شرمسارم ، هم خوش دل و هم اندوهگین ، و به دلیل این تناقض عاشقانه نمی توانم از عهدۀ این همه لطف و بخشش بدر آیم . [ تازه رو = خوش رو و گشاده رو / از عهده چیزی بیرون آمدن = تاوان دادن ، کاری را بر حسب دلخواه انجام دادن ، بر انجام دادن کاری توانا شدن / انعام = نعمت دادن ]

 بیت چهارم

گر پای بر فرقم نهی ، تشریفِ قربت می دهی 

جز سَر نمی دانم نهادن عذرِ این اقدام را

اگر گام هایت را بر سرم نهی ، با این کار به من شرافت و افتخار خواهی بخشید و من برای تلافی و عذر خواهی از این لطف جز سر نهادن به پایت کاری نمی توانم کرد . [ تشریف = در زبان فارسی به معنی خلعت است که امرا و سلاطین به کسی دهند برای بزرگ گردانیدن او ( لغت نامه ) / تشریف دادن = مشرف کردن ، افتخار دادن ، تعبیری برای رفتن بزرگتر به خانه کهتر ( فرهنگ نامه شعری ) / دانستن = توانستن / اقدام = جمع قدم به معنی گام ها ]

 بیت پنجم

چون بختِ نیک انجام را با ما به کلّی صلح شد

بگذار تا جان می دهد بَدگویِ بَدفرجام را

از آنجا که بختِ خوش پایان ، با ما یکسره از درِ صلح درآمده است . بگذار بدگویِ بدسرانجام در این درد بمیرد .

بیت ششم

سعدی عَلَم شد در جهان ، صوفی و عامی گو بدان 

ما بت پرستی می کنیم آنگه چنین اَصنام را

سعدی انگشت نمای جهانیان شد . بگذار صوفی و مردم عوام بدانند که او بت پرست است و چنین بت هایی را می پرستد . [ علم شدن = مشهور و معروف شدن ، انگشت نما گشتن / عامی = جاهل و بی سواد (لغت نامه) / اصنام = جمع صنم به معنی بتها ]

صوفی = پیرو طریقت تصوّف ، در معنی این کلمه و چگونگی انتساب و اشتقاق آن ، اقوال ، مختلف ، و عقاید ، متفاوت است . عده ای آن را از صفا و عده ای از صوف ( = پشم ) به مناسبت پشمینه پوشی و عده ای سوفیای یونانی به معنی حکمت و عده ای از صفه و اصحاب صفه می دانند . ( فرهنگ اشعار حافظ )

مراد از صوفیان ، واصلان و کاملانند که در کلام مجید عبارت از ایشان به مقربان و سابقان کند . نه جماعتی که به مجردِ رسمی و مطلقِ اسمی از دیگران متمیّز و مخصوص باشند . چه هر که به درجۀ مقرّبانِ حضرت جلال و سابقان صفِ کمال رسید ، اکابر طریقت و ارباب حقیقت او را صوفی خوانند . خواه مترسّم بود به رسمِ صوفیه و خواه نه . و مشهور و معروف در میان مردم آن است که اسمِ صوفی بر کسی اطلاق کنند که مترسّم بود به رسمِ صوفیان ، و متلبّس به زیّ ایشان اگر اهلِ حقیقت بود و اگر نبود . ( مصباح الهدایه ، ج 4 ، به نقل از شرح اصطلاحات تصوّف )

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .