غزل شمارهٔ ۱۲۹
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۱۲۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۱۲۹ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۱۲۹ به خوانش پزی ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۲۹ به خوانش سهیل قاسمی
غزل ۱۲۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۲۹ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۱۲۹ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۲۹ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۱۲۹ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۱۲۹ به خوانش الیزا زندی
حاشیه ها
قلبم تیر کشید و گلوم سوخت وقتی این غزلو خوندم....درود بر سعدی گرامی.
به نقل از دکتر فرح نیازکار، در ضبط یغمایی و یوسفی، به جای واژه «قد» در مصرع دوم بیت هشتم، واژه «رخ» آمده است و منطقی است که ماه ختن توصیفی برای رخ معشوق باشد نه قد او.
دوستان اگر موافق باشند میخواهم بدعتی بگذارم که نظر دوستان را در مورد شاه بیت هر یک از غزلهای سعدی جویا شوم . به سلیقۀ بنده شاه بیت این غزل
این بیت است : - همه عالم صنم از چین به حکایت گویند - صنم ماست که در هر خم زلفش چینی ست .
شاه بیت این غزل به نظر بنده بیت زیر است:
بنده خویشتنم خوان که به شاهی برسم
مگسی را که تو پرواز دهی شاهینیست
درود به روان پاک سعدی
گر من اش دوست ندارم همه کس دارد دوست
تا چه ویسی ست که در هر طرفش رامینیست
من اینطور به نظرم میاد که در مصرع اول کلمه "ندارم"باید "ندارد "بشه
گر من اش دوست ندارد ،همه کس دارد دوست
درود
گر من اش دوست ندارم همه کس دارد دوست
تا چه ویسی ست که در هر طرفش رامینیست
سعدی می خواهد بگوید او ارزش ذاتی دارد و نیازی به دوست داشتن من نیست.
حتی (فرض گرفته فرض محال) اگر من او را دوست ندارم ولی همه او را دوست دارند و نیازمند به دوستی من نیست
ش در منش مفعول است (من او را)
اگر بگوییم گر منش دوست ندارد اصلا فعل با فاعل و مفعول جور در نمیاد و بی معناست (اگر من او را دوست ندارد؟؟ یعنی چه)
غزل ۱۲۹ سعدی
وزن : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان
۱.خسرو و شیرین : خسرو پرویز ،شاه ایران از سلسله ساسانیان ،در زمانش ایران به شکوه و جلال رسید ،داستان عشق او با شیرین ،زبانزد شاعران و نویسندگان است .( ۴ بیت /غزل ۳۸)/ صحبت : مصاحبت و همنشینی / حور العین : زنان سیاه چشم بهشتی (بیت ۱۰ / غزل ۱۳).
تناسب تلمیحی : خسرو ، شیرین .
معنی : عاشق کامگار کسی است که معشوق خویش را در کنار داشته باشد؛ همانند خسرو پرویز که هم صحبتی چون شیرین داشت.چنین کسی گویی که در بهشت است و همخوابهء حوران بهشتی است.
۲. دولت : سعادت و اقبال ، نیک بختی و سعادت آن است که با فراغ بال و آسودگی همراه باشد ، وگرنه تکیه بر اریکهء قدرت بدون دوست ارزش چندانی ندارد.
۳.صنم (اول) : بت / به حکایت گفتن : به افسانه و داستان گفتن / خم : پیچ و تاب استعاره ء مصرّحه : صنم (دوم) ( معشوق زیبا رو که عاشق او را چون بت تا حدّ پرستش می پرستد ) / جناس تام : بین دو " صنم " و دو " چین " (دوم ) ۱_ شکنج زلف
۲_ کشور چین.
معنی : تمام مردم دنیا از بت چینی حکایتها می گویند ؛ اما این معشوق ماست که در هر خم زلفش چینی،؛ (پیچ و تاب یا کشور چین ) را پنهان کرده است .
پروین : ثرّیا ( بیت ۷ / غزل ۳).
بیت دارای لفّ و نشر مرتب است.روی،و حلقه ماه و پروین / ایهام تناسب : بین " روی" در معنی" فلز معروف " با "سیمین "/ تناسب : روی و گوش ، ماه و پروین .
معنی : اگر معشوق زیبا روی ما چهره بگشاید ، در حالی که حلقه ای از سیم در گوش دارد،همه خواهند گفت که این (روی) مثل آن ماه و آن (حلقهء سیمین ) همانند خوشهء پروین است.
۵.ویس و رامین : " از داستانهای کهن ایرانی که در قرن پنجم به وسیلهء فخرالدین اسعد گرگانی منظوم شد .بر طبق این اثر ،ویس نخست همسر برادر خود به نام ویرو می شود و سپس با پادشاهی به نام موبد ازدواج می کند؛ اما دل به عشق برادر شوهر خود موسوم به رامین می بندد .و باعث این کار دایهء ویس بود که زنی چاپلوس و مکّار بود و نقش دلّاله دلشت.کار آنان به رسوایی می کشد، امّا هیچ کدام دست از عشق ننگین خود بر نمی دارند ؛ سرانجام پس از مرگ شاه موبد با یکدیگر ازدواج می کنند.در این داستان از جدایی های موقت ویس و رامین ،تامه نوشتن آنها به هم،جنگ شاه موبد با برادر ،ازدواج رامین جهت فراموش کردن ویس، رسیدن نامهء ویس به رامین و دوباره به سوی ویس رفتن به سبب آن نامهء پرسوز و گداز و ماجراهای دیگر سخن می رود ." ( فرهنگ تلمیحات )
تلمیح : به داستان ویس و رامین / آرایه ء تکرار: دوست / واج آرایی : تکرار حرف "س" / جناس اشتقاق : ندارم ، دارم / جناس لاحق : در ،هر .
معنی: اگر من هم به او عشق،نورزم کسان دیگر او را دوست خواهند داشت . نمی دانم او چه معشوقی است که در اطرافش عاشقان بسیاری دیده می شوند؟!
۶.نظر : نگاه ،توجه و عنایت / کرم : لطف و بخشش / مسکین : درویش و آن که هیچ ندارد، حقیر و ضعیف .
کنایه : سر مو ( چیز بسیار اندک ،ذره ) تضاد : سر ،بن .
معنی : ای محبوبی که در هر تار زلف خویش دل بیچاره ای را اسیر کرده ای ، از روی کرم اندکی هم به ما نظری بیفکن .
۷.دیدار: چهره و صورت/ با هر که در جهانم : مرا با هر که در جهان هست .
جناس اشتقاق : دیدار ، دیده / تضاد : مهر ، کین.
معنی: دیدگانم جز برای دیدار تو گشوده نمی شود ؛ گویی در اثر مهر ورزی با تو ، با هرکس در جهان وجود دارد ، کینه می ورزم .
۸. ختن : (بیت ۴/ غزل ۸۰) َشهری در ترکستان چین، که به داشتن آهوی مُشک معروف است ./صورت بین : ظاهر بین .
تشبیه مضمر ، جمع و تفضیلی : تشبیه معشوق به ماه ختن و سرو روان و برتری او بر آن دو.
معنی: هر کس که تو را به زیبا رویان ترک و سرو خوش حرکات مانند کند ،هنوز به ژرفای زیبایی ات پی نبرده و ظاهر بینی بیش نیست .
۹. شاهین : پرنده ای است شکاری بسیار جسور و باشهامت که بدان شکار کنند.
تضاد : بنده ، شاه / جناس شبه اشتقاق : شاهی ، شاهینی.
معنی : مرا بنده خویش بدان تا خود را چونان شاهی بلند مرتبه احساس کنم ، زیرا هر مگسی که به دست تو پرورش یابد ،مثل شاهین خواهد بود.
۱۰. شاهد بازی: معشوقه بازی / ملّت : آیین و روش ،دین / تحسین : نیکو کاری و آراستن ، آفرین .
معنی: نام سعدی در عشق بازی مشهورشده است، اما ما این را برای خود عیبی نمی شماریم ؛ زیرا عشق بازی در آیین ما نیک است و موجب آراستگی .
۱۱. کنایه : به سر خود بودن ( به اختیار خود بودن )/ جناس زاید و اشتقاق : کافر ،کفر .
معنی : بی ایمان با کفر ورزیدن و مسلمان با نماز گزاردن ملازمت دارند .و من هم با عشق ورزیدن سر خوشم ،آری هر کسی را که مشاهده می کنی، به اختیار خویش روشی را بر گزیده است .
منبع : شرح غزلهای سعدی
دکتر محمدرضا برزگر خالقی
دکتر تورج عقدایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید ..
سپاس🙏💐
سلام
به نظر من سعدی تو این غزلش به زیبایی و ظرافت زیبایی گفته که شاهد باز نیست و اگهبقیه فکر می کنن شاهد باز هست براش اصلا اهمیتی نداره
برای مثال از لفظ حورا لعین استفاده یا معشوقه خودش رو به ویس تشبیه کرده
باتشکر
می کشی سعدی شیرین سخن مداحت
این چه دین است که داری وعجب آیینی ست