گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۷

ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
خلق را بیدار باید بود از آب چشم من
وین عجب کان وقت می‌گریم که کس بیدار نیست
نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد
قصّهٔ دل می‌نویسد حاجت گفتار نیست
بی‌دلان را عیب کردم لاجرم بی‌دل شدم
آن گنه را این عقوبت همچنان بسیار نیست
ای نسیم صبح اگر باز اتفاقی افتدت
آفرین گویی بر آن حضرت که ما را بار نیست
بارها روی از پریشانی به دیوار آورم
ور غم دل با کسی گویم به از دیوار نیست
ما زبان اندرکشیدیم از حدیث خلق و روی
گر حدیثی هست با یارست و با اغیار نیست
قادری بر هر چه می‌خواهی مگر آزار من
زان که گر شمشیر بر فرقم نهی آزار نیست
احتمال نیش کردن واجبست از بهر نوش
حمل کوه بیستون بر یاد شیرین بار نیست
سرو را مانی ولیکن سرو را رفتار نه
ماه را مانی ولیکن ماه را گفتار نیست
گر دلم در عشق تو دیوانه شد عیبش مکن
بدر بی‌نقصان و زر بی‌عیب و گل بی‌خار نیست
لوحش الله از قد و بالای آن سرو سهی
زان که همتایش به زیر گنبد دوار نیست
دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن
من گلی را دوست می‌دارم که در گلزار نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
 ای کسی که گفتی هیچ دردی و مشکلی سخت‌تر از جداییِ یار نیست، کاملاً درست گفتی ولی اگر همچنان امید به وصال باشد، آن‌قدرها هم تحمل آن دشوار نخواهد بود. [ همچنان: قید است به معنی همانا، به درستی و یقینا می باشد / تضاد: فراق، وصل ]
خلق را بیدار باید بود از آب چشم من
وین عجب کان وقت می‌گریم که کس بیدار نیست
هم اکنون مردم باید از شدت گریه‌ها و سیل اشک‌های من بیدار باشند، اما عجیب است که من در زمانی گریه می‌کنم که همه خوابند و کسی بیدار نیست. [ آب: اشک /آرایهٔ تکرار: بیدار ]
نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد
قصّهٔ دل می‌نویسد حاجت گفتار نیست
نوک مژه‌هایم با رنگ سرخ (به دلیل گریستن) بر چهره زردم (به دلیل ضعف و رنجوری) حکایت دل را می‌نویسند و نیازی به سخن گفتن نیست. [ سرخی: مرکبی سرخ که بدان نویسند. / بیاض: کتابچه و دفتر سفید نانوشته /استعارهٔ مکنیه: نوک مژگان ( نوک قلم مژگان ) به قرینهٔ دانستن / تشبیه: روی به بیاض ( اضافهٔ تشبیهی ) / تناسب: سرخی، زرد / ایهام تناسب: بین " بیاض " در معنای غیر منظورش که "سفید " باشد با " سرخی و زرد ".]
بی‌دلان را عیب کردم لاجرم بی‌دل شدم
آن گنه را این عقوبت همچنان بسیار نیست
از کسانی که عاشق و شیدا بودند ایراد میگرفتم، تا اینکه خودم نیز عاشق شدم. این مجازات در مقابل ایراد گرفتن‌های من از عاشقان کم و ناچیز است.
ای نسیم صبح اگر باز اتفاقی افتدت
آفرین گویی بر آن حضرت که ما را بار نیست
ای نسیم صبحگاهی! اگر برای تو میسر بود (از جانب ما) بر آن آستان سلام و درود بفرست؛ چرا که ما اجازه حضور در آن درگاه را نداریم.
بارها روی از پریشانی به دیوار آورم
ور غم دل با کسی گویم به از دیوار نیست
بارها بخاطر غم و اندوه به صحبت کردن با دیوار روی آوردم، چرا که شرح پریشانی و غم دل را به کسی بهتر از دیوار نمی‌توانستم بگویم. [ کنایه: روی به دیوار آوردن ( خلوت گزیدن، تنها شدن، منزوی گشتن ) ]
ما زبان اندرکشیدیم از حدیث خلق و روی
گر حدیثی هست با یارست و با اغیار نیست
ما از صحبت در مورد مردم و کارهای آن‌ها خودداری کردیم و اگر بخواهیم از چیزی صحبت کنیم، فقط با یار در مورد آن صحبت خواهیم کرد و کاری به دیگران نداریم. [ حدیث: صحبت و گفتگو / اغیار: جمع غیر، بیگانگان / کنایه: زبان اندر کشیدن ( خاموش شدن ) روی اندر کشیدن ( روی بر گردانیدن ) /جناس زاید: یار، اغیار / تضاد: هست، نیست.] 
قادری بر هر چه می‌خواهی مگر آزار من
زان که گر شمشیر بر فرقم نهی آزار نیست
ای محبوب من! هر کاری که بخواهی می‌توانی انجام دهی، جز اینکه مرا آزار بدهی؛ زیرا حتی اگر شمشیر بر فرق سرم بگذاری، این کار تو آزار محسوب نمی‌شود. [ استثنای منقطع: استثنا کردن " آزارمن" از توانایی انجام هر کار  برای افزودن نکتهٔ لطیفی است که در مصراع دوم آورده است. ]
احتمال نیش کردن واجبست از بهر نوش
حمل کوه بیستون بر یاد شیرین بار نیست
برای رسیدن به خوشی و لذت تحمل سختی واجب است. حمل کردن کوه بیستون با یاد شیرین دشواری ندارد. { تحمل نیش زنبور عسل برای بر گرفتن عسل از کندوی او واجب است و نیز با یاد عشق شیرین حمل کردن کوه بیستون سخت به نظر نمی آید. [ احتمال: تحمل و پایداری / نوش: شهد و عسل، هر چیز شیرین / بیستون: کوهی در حدود ۴۰ کیلومتری کرمانشاه کنار جاده ء همدان، فرهاد در عشق شیرین رقیب خسرو پرویز بود. خسرو عهد کرد که اگر فرهاد کوه بیستون را بکند، شیرین را به او واگذارد. فرهاد در آرزوی وصال شیرین به کندن کوه می پردازد، از این رو، فرهاد به کوهکن مشهور است. / شیرین: شاهزادهٔ ارمنی و معشوقه ء خسرو پرویز است. /جناس اشتقاق: احتمال، حمل / جناس لاحق و تضاد: نیش، نوش / ایهام تناسب: بین " شیرین " در معنای غیر منظورش با " نوش " / تلمیح: اشاره به داستان فرهاد و شیرین .] - منبع: شرح غزلهای سعدی }
سرو را مانی ولیکن سرو را رفتار نه
ماه را مانی ولیکن ماه را گفتار نیست
قامتت به سرو می‌ماند اما سرو که راه نمی‌رود! رویت به ماه می‌ماند اما ماه که حرف نمی‌زند! [ مانی: از مصدر مانستن، شباهت داری / رفتار: حرکت و خرامیدن./ تشبیه تفضیلی: تشبیه معشوق به سرو و ماه و برتری یار بر آن دو / آرایهٔ تکرار: سرو، ماه ]
گر دلم در عشق تو دیوانه شد عیبش مکن
بدر بی‌نقصان و زر بی‌عیب و گل بی‌خار نیست
اگر دلم به خاطر عشق تو دیوانه شد، آن را سرزنش نکن. چون هیچ چیز در این دنیا بی‌نقص و بدون عیب نیست، حتی ماه و طلا و گل نیز عیوب خاص خود را دارند. { اگر کار دلم در راه عشق تو به جنون کشیده است، این را عیب او مدان، زیرا این عیب و نقصان در همه چیز هست همچنانکه ماه  تمام می کاهد و کم نور می شود و زر ناخالصی و غش دارد و در کنار گل خار دیده می شود. [ بدر: ماه تمام، ماه شب چهارده / عیب داشتن زر: ناخالصی و ناسرگی در طلا ] - منبع: شرح غزلهای سعدی }
لوحش الله از قد و بالای آن سرو سهی
زان که همتایش به زیر گنبد دوار نیست
در این بیت به زیبایی و عظمت یک شخص اشاره شده است که همچون سرو بلند و راست قامت است. خداوند او را به گونه‌ای خلق کرده که هیچ‌کس نمی‌تواند همتای او باشد، زیرا هیچ عظمت و جمالی در زیر آسمان گردان به پای او نمی‌رسد. [ لَوحَشَ الله: جملهٔ دعایی، در اصل لا اَو حَشَهُ الله، خدا وحشت ندهد او را، در مقام تحسین و تعجب می آید / بالا : قامت / سرو سهی بیت ۱۴ غزل ۱۳ / دوّار: بسیار گردنده /کنایه: گنبد دوار ( آسمان) / استعارهٔ مصرحه: سرو ( معشوق ) ]
دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن
من گلی را دوست می‌دارم که در گلزار نیست
دوستانم به من می‌گویند: سعدی، (برای اینکه حالت خوش شود و به لذت برسی) به گلزار برو. اما من گلی را دوست دارم (معشوق) که در گلزار وجود ندارد. [ خیمه زدن: اقامت کردن / جناس زاید: گل، گلزار /"استعارهٔ مصرحه: گل ( معشوق ) ]

خوانش ها

غزل ۱۱۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۱۷ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۱۱۷ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۱۷ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۱۷ به خوانش پزی ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۱۷ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۱۷ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۱۷ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1394/04/07 23:07
کسرا

ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
فقط میتونم بگم عالی بود...

1394/09/04 18:12
نقوی

بدر بن نقصان و زر بی عیب و گل بی خار نیست
بسیار عالیست و تعبیر گل بی خار گجاست را به زیبایی بیان کرده ومتذکر شده که به نبال مدینه فاضله نباشیم هیچ ادم بی عیب وکامل را نمیتوان پیدا کرد بلکه از هر کس اندازه معرفت او از عالم باید انتظار داشت

1396/10/06 10:01
پژمان رضوی

دوستان اگر موافق باشند میخواهم بدعتی بگذارم که نظر دوستان را در مورد شاه بیت هر یک از غزلهای سعدی جویا شوم . به سلیقۀ بنده شاه بیت این غزل
این بیت است : - بی‌دلان را عیب کردم لاجرم بی‌دل شدم - آن گنه را این عقوبت همچنان بسیار نیست

1397/07/08 16:10
احمد

در مصرع سوم با تایپ کردن "از آب " در خوانش افراد به صورت مجزا هر دو را ادا می کنند که اشتباه است . درست آن است که بخوانیم " زآب چشم من "

1397/12/20 23:02
چکاد سرامی

قادری بر هر چه فرمایی مگر آزار من، رواتر می باشد.
فرمان، اعمال قدرت را ایجاب می کند.
سپاس

1398/08/12 07:11
..

ای نسیم صبح اگر باز اتفاقیت اوفتد..

1399/05/27 08:07
سید حسین مجرد از رشت

بعضی از غزلیات را نمی توان شاه بیت انتخاب کرد چون حداقل چند بیت بسیار زیباست همانند این غزل بسیار زیبا، اما ابیات 11 و 12 بسیار زیبا و نکته علمی دارند.
در بیت 11 و مصراع دوم (بدر بی نقصان ، زر بی عیب و گل بی خار) ، دانشمندان امریکایی در سال 1371 کشف کردند که خالص ترین طلای موجود در جهان ناخالصی دارد که بیش از 700 سال پیش حضرت سعدی به این موضوع اشاره داشتند.

1399/08/29 02:10
Polestar

بیت هفتم حدیث خُلق یعنی اخلاق
در فایل صوتی غلط خونده شده

1399/08/29 07:10

@احمد: «از آب» مطابق چاپ تصحیح فروغی است و از لحاظ وزنی با وصل الف «از» هیچ مشکلی ندارد. اولین نسخهٔ خطی که تصویر آن زیر شعر قرار دارد ( کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در 934 هجری قمری شیراز) هم «از» نوشته. «ز» هم با توجه به تفاوت نسخه‌ها می‌تواند صحیح بوده باشد با این حال متن مطابق چاپ فروغی است.

1399/08/29 07:10

@Polestar:
خلق به فتح خ به معنی مردم صحیح است. برای اطلاعات بیشتر مراجعه بفرمایید به «شرح غزلیات سعدی» از استاد فرح نیازکار، نشر هرمس، چاپ اول سال 1390، صفحهٔ 437 شرح غزل 117.

1400/03/07 02:06
خاتون

به به... بر دل نشست ✨ 

دوستان گویند: سعدی، خیمه در گلزار زن

 

من گلی را دوست میدارم که در گلزار نیست...

 

🌿🌷🌹🌷🌿

1400/07/01 07:10
مهرداد

سلام، ایا برای رعایت وزن در بیت دوم "از آب" نباید به "زاب" تغییر کند

1400/08/13 12:11
امین مهدی جدیدی

استاد محمودی خوانساری نیز در قالب برنامه نوایی از موسیقی ایرانی 104 در دستگاه سه گاه این غزل رو به شیوه بسیار ماهرانه که سبک خاص خوانش خود ایشان می باشد (ولاغیر) خوانده اند.

1401/02/22 11:04
رها

سلام

من معنی مصرع اول این بیت رو متوجه نمیشم، اگر کسی میدونه راهنمایی بفرمایید:

لوحش الله از قد و بالای آن سرو سهی

زان که همتایش به زیر گنبد دوار نیست

 

 

1401/05/07 23:08
خ م

شعر هم آهنگ از فصیحی

 

باد قاصد ساعتی آید که کس بیدار نیست

ماه داند شام را محتاج هر گفتار نیست

پیوند به وبگاه بیرونی

1401/07/29 22:09
فاطمه زندی

وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات 

معنی بیت اول 

۱ _ ای کسی که دوری از یار را مشکل ترین دشواری ها می دانستی ، بدان که اگر امید رسیدن به یار وجود داشته باشد ،تحمل جدایی او اصلا سخت نیست .

[ همچنان : قید است به معنی همانا ، به درستی و یقینا می باشد / تضاد : فراق ، وصل ]

معنی بیت دوم 

۲ _ مردم باید بیدار  باشند تا از سیل اشک چشم من بگریزند ، اما شگفتا من وقتی می گریم که هیچ کس بیدار نیست تا سیل اشک مرا ببیند و بگریزد !

[ آب : اشک /آرایه ء تکرار : بیدار ]

معنی بیت سوم 

۳ _ نوک قلم مژگان با سرخی خون دیدگانم بر چهره ام که به صفحه ای سفید می ماند ، حدیث دلم را می نگارد ، یعنی حال زارم از چهره ام پیداست و نیاز به بیان حال نیست .

[ سرخی : مرکبی سرخ که بدآن نویسند /بیاض : کتابچه و دفتر سفید نانوشته ، /استعاره ء مکنیه : نوک مژگان ( نوک قلم مژگان ) به قرینه ء دانستن / تشبیه : روی به بیاض ( اضافه ء تشبیهی ) /تناسب  : سرخی ، زرد / ایهام تناسب : بین " بیاض " در معنای غیر منظورش که "سفید " باشد با " سرخی و زرد " 

معنی بیت چهارم 

۴ _ از عاشقان عیب جویی کردم ، ناگزیر خود عاشق شدم . آری ، برای عقوبت گناه عیب جویی عشاق این عقوبتی که بدآن دچار آمده ام ( عاشق شدن ) عقوبت سختی نیست .

[ لاجرم : به ناچار ، ناگزیر / عقوبت : کیفر و عذاب /کنایه : بیدل ( بی قرار و شیدا و عاشق )]

معنی بیت پنجم 

۵  _ ای باد سحر گاهی ، اگر بر سر کوی یار ، که ما اجازه ء شرفیابی بدآن را نیافته ایم گذری کردی ، از جانب ما بر آستان او درود فرست .

اتفاق افتادن : پیش آمدن / حضرت : درگاه ، پیشگاه / بار : اجازه و رخصت .]

معنی بیت ششم 

۶  _ بارها در اثر بی سر و سامانی و شیفتگی روی به دیوار کرده ام و از مردم گریخته ام ، زیرا اگر اندوه دل با آنان در میان نهم ، فرقی با دیوار بی روح ندارند و حال مرا در نمی یابند .

[ کنایه : روی به دیوار آوردن ( خلوت گزیدن ، تنها شدن ، منزوی گشتن ) ]

معنی بیت هفتم 

۷  _ ما از مردم روی بر می گردانیم و با آنان سخن نمی گوییم ، زیرا اگر سخن گفتن ضرورتی داشته باشد ، فقط آن را با یار در میان می نهیم نه با بیگانگان .

[ حدیث : صحبت و گفتگو / اغیار : جمع غیر ، بیگانگان / کنایه : زبان اندر کشیدن ( خاموش شدن ) روی اندر کشیدن ( روی بر گردانیدن ) /جناس زاید : یار ، اغیار / تضاد : هست ، نیست .] 

معنی بیت هشتم 

۸_ تو بر کاری توانایی ، الا بر آزار من ، زیرا اگر تیغ تیزت را هم فرود آوری ، در نظرم آزار نیست ، بلکه لطف است .

[ استثنای منقطع : استثنا کردن " آزارمن " از توانایی انجام هر کار  برای افزودن نکته ء لطیفی است که در مصراع دوم آورده است ]

معنی بیت نهم 

۹ _ تحمل نیش زنبور عسل برای بر گرفتن عسل از کندوی او واجب است و نیز با یاد عشق شیرین حمل کردن کوه بیستون سخت به نظر نمی آید .

[ احتمال : تحمل و پایداری / نوش : شهد و عسل ، هر جیز شیرین / بیستون : کوهی در حدود ۴۰ کیلومتری کرمانشاه کنار جاده ء همدان ، فرهاد در عشق شیرین رقیب خسرو پرویز بود.خسرو عهد کرد که اگر فرهاد کوه بیستون را بکند ، شیرین را به او واگذارد . فرهاد در آرزوی وصال شیرین به کندن کوه می پردازد ، از این رو ، فرهاد به کوهکن مشهور است / شیرین : شاهزاده ء ارمنی و معشوقه ء خسرو پرویز است /جناس اشتقاق : احتمال ، حمل / جناس لاحق و تضاد : نیش ، نوش / ایهام تناسب : بین " شیرین " در معنای غیر منظورش .با " نوش " / تلمیح : اشاره به دایتان فرهاد و شیرین .]

معنی بیت دهم 

۱۰  _ تو به سرو شباهت داری ، اما از این روی که سرو نمی خرامد ، تو از او زیباتری و نیز به ماه می مانی ، اما چون ماه توان گفتن ندارد ، به پای تو نمی رسد .

[ مانی : از مصدر مانستن ، شباهت داری / رفتار : حرکت و خرامیدن ./ تشبیه تفضیلی : تشبیه معشوق به سرو و ماه و برتری یار بر آن دو / آرایه ء تکرار : سرو ، ماه ]

معنی بیت یازدهم 

۱۱ _ اگر کار دلم در راه عشق تو به جنون کشیده است ، این را عیب او مدان ، زیرا این عیب و نقصان در همه چیز هست   همچنانکه ماه  تمام می کاهد و کم نور می شود و زر ناخالصی و غش دارد و در کنار گل خار دیده می شود .

[ بدر : ماه تمام، ماه شب چهارده  / عیب داشتن زر : ناخالصی و ناسرگی در طلا ]

معنی بیت دوازدهم 

۱۲  _ لَوحَشَ الله : جمله ء دعایی ، در اصل لا اَو حَشَهُ الله ، خدا وحشت ندهد او را ، در مقام تحسین و تعجب می آید / بالا : قامت / سرو سهی بیت ۱۴ غزل ۱۳ / دوّار : بسیار گردنده /کنایه : گنبد دوار ( آسمان) استعاره ء مصرحه : سرو ( معشوق ) ]

معنی بیت سیزدهم 

۱۳ _ دوستانم به من می گویند : ای سعدی ، برای تفرج و گشایش خاطر به گلزار آی و در آنجا مقیم شو ، اما من گلی ( معشوقی ) را دوست دارم که جایش در گلزارنیست .

[ خیمه زدن : اقامت کردن / جناس زاید : گل ، گلزار /"استعاره ء مصرحه : گل ( معشوق ) ]

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ من بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

1401/12/27 11:02
روح و ریحان

با احترام، همیشه از حاشیه های شما ذیل اشعار سعدی لذت میبرم، ولی بیتی که در آخر میارید باید این باشه:

به چه کار آیدت ز گل طبقی

از گلستان من ببر ورقی

1401/07/22 20:10
Pou Yan

چطور خدا، انسان را به نازِ مِی کُشَد

1401/12/27 11:02
روح و ریحان

شاید بهترین غزل سعدی، لذت بردم

1402/02/21 01:04
معصومه آگهی

بانو فرح هم در آواز ای کبوتر  در مایه ابوعطا این ابیات رو خونده و بانو دلکش هم در آواز برنامه نیم ساعته بنده عشق هم در دستگاه شور اجرا کردن

1403/09/20 02:12
جلال ارغوانی

 

سعدیا هرکس نگیرد در دلش اشعارتو

در صف آدم نباشد لایق انکار نیست