غزل شمارهٔ ۱۱۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل ۱۱۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۱۵ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۱۱۵ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۱۱۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل ۱۱۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۱۵ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۱۵ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۱۱۵ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
سلام
درمصرع اول و چهارم غلط املایی (کس) مشاهده می شود
ضمناًبنده غزلی هم قافیه با این غزل شیخ اجل شروع کرده ام که امیدوارم به خوبی به پایان برسانم با این مطلع:
دیشب صدای پای تو از خاطرم گذشت
@آذرین
این غلط املایی نیست بلکه منظور از "کش" "که او را" است.
مثلا در مصرع نخست یعنی کسی که سر پیوند تو در خاطر او نیست
عماد فقهی، خواجو، حافظ از این غزل استقبال کرده اند.
هر شبی روزی و هر روز زوالی دارد
شب وصل من و معشوق مرا آخر نیست
سلام
در بیت ((گر من از چشم همه خلق بیفتم سهلست
تو مپندار که مخذول تو را ناصر نیست))
کلمه مپندار اصلاً با معنی بیت هماهنگی ندارد کلمه مینداز مناسب این بیت است البته بنده به نسخه ای دست رسی ندارم
در بیت دهم مپندار غلط و مینداز صحیح است
بله جناب وحید مینداز صحیح است .
به زبان سعدی نزدیک ترست و معنی بیت:
من اگر از چشم خلق بیفتم و رسوا و بی اعتبار شوم اهمیتی ندارد
ولی تو از چشم من را نینداز که از چشم افتاده تو (بی اعتبار _خوار_بی ارزش) را یار و یاوری نیست که نیست.
وزن : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان
معنی بیت اول
۱ _ کیست آن که اندیشه ء پیوستن به تو را در ذهن نمی پروراند یا به تو نمی نگرد ؟ بی تردید چنین کسی توان نگریستن ندارد .
[ خاطر : فکر و اندیشه ، دل / نظر : نگاه ، توجه و عنایت / مگر : قید تاکید است ، همانا ، یقینا / ناظر : چشم / کنایه : سر چیزی یا کاری داشتن ( قصد و توجه به امری داشتن ) / جناس اشتقاق : نظر ، ناظر ]
معنی بیت دوم
۲ _ حلال نیست که هر کس چهره ء تو را ببیند ، بلکه برای کسی که چشمی پاک ندارد ، این مشاهده حرام است .
[ دیدار : چهره و صورت / نظر : نگاه ، چشم / تضاد : حلال ، حرام / ایهام تناسب : بین " دیدار " در معنای غیر منظورش ، یعنی اسم مصدر از دیدن با" بیند " ]
معنی بیت سوم
۳ _ بی تردید همه چنین ذوق و سلیقه ای را که من دارم ، ندارند ، زیرا چیزی که من توان دیدن آن را دارم ، بر دیگری آشکار نمی گردد.
[ مگر : قید تاکید است ، همانا به تحقیق / ذوق : نشاط و شادی / ظاهر : معلوم و آشکار / جناس ناقص و لاحق : مگر ، نگر ، دگر ]
معنی بیت چهارم
هر شبی به روز می رسد و روز هم پایان می پذیرد ، اما شبی که در آن من به وصال معشوق نایل آیم ، پایان ناپذیر است .
[ زوال : نقصان و نابودی ، و در اصطلاح نجومی متمایل شدن آفتاب از وسط آسمان به سوی مغرب ./ تضاد : شب ، روز ]
معنی ببت پنجم
۵ _ آن کس که با ناز و کرشمه ء زیبا رویان معاملتی دارد ، اگر نتواند داغ جفای آنان را تاب آورد بی وفاست .
[ غمزه : ناز و عشوه ، اشاره به چشم و ابرو / خوبان : جمع خوب ، زیبا رویان / تشبیه : جفا به داغ ( اضافه تشبیهی )]
معنی بیت ششم
۶ _ هر کسی که سر پنجهء حنا بسته ء تو را بنگرد ، با خود خواهد گفت که اگر کسی به خاطر این دست ها جان بازد یا با این دستها کشته شود ، عجیب نیست .
[ مخضوب : خضاب شده و رنگین ،و خضاب رنگ کردن با حنا و گلگونه است ]
معنی بیت هفتم
۷ _ به من اندکی توجه داشته باش ، زیرا من در تمام وجود خویش حتی سر مویی را هم نمی شناسم که به ذکر تو مشغول نباشد .
[ دانستن : شناختن / ذاکر بودن : به یاد بودن ، دعاگو بودن ./ کنایه : سر مو ( چیز بسیار اندک ) / جناس تام : سر مو ( اندکی ) ، سر مو ( در معنای حقیقی ) ]
معنی بیت هشتم
۸ _همه می دانند که عاشق دل از کف داده چاره ای جز شکیبایی ندارد ، اما چه می تواند کرد که توان شکیبایی ندارد ؟
[ کنایه : سودا زده ( شیفته و دیوانه و عاشق ) دلشده ( مضطرب و سرگردان ، عاشق و گرفتار )]
معنی بیت نهم
۹ _ با خود می گفتم که مدتی غم دل را با تو در میان نهم ، اما دلم به این کار رضایت نمی دهد و یا بی حضور دل ممکن نیست ، پس تا چه حدی می توانم شکوه هایم را بیان کنم ؟ چون می دانم این گلایه ها زبانی است و از صمیم قلب نیست .
[ جناس اشتقاق : گفته بودم ، بگویم / جناس زاید : چندی ، چند / تضاد معنوی : به زبان ، دل / ایهام : دلم حاضر نیست ۱_ دلم راضی نمی شود ۲ _ دلم حضور ندارد]
معنی بیت دهم
۱۰ _ اگر تمام مردم به من بی توجه باشند و مرا خوار کنند ، تحمل آن برایم آسان است .تو مرا از نظر دور مدار ، زیرا کسی را که تو خوار کنی یار دیگری ندارد .
[ سهل : آسان و ساده / مخذول : اسم مفعول از خذلان ، خوار کرده شده / ناصر : یاری کننده / کنایه : از چشم افتادن ( بی مقدار و خوار شدن )]
معنی بیت یازدهم
۱۱ _ سعدی از تمام دنیا تو را بر گزیده و به تو توجه دارد .آری ، اراده ای که در راه رسیدن به تو به کار گرفته شود ،نارسا نیست .
[ التفات : توجه / همت : در لغت به معنی بلند نظری و در نزد صوفیان ،قصد و کوشش دل است به جمیع قوای روحانی به جانب حق برای حصول کمال خود و یاد دیگری / مصروف : صرف شده و به کار رفته / قاصر : نارسا و ناقص ]
منبع : شرح غزلهای سعدی
دکتر محمدرضا برزگر خالقی
دکتر تورج عقدایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .