غزل شمارهٔ ۱۰۹
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل ۱۰۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۰۹ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۱۰۹ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۱۰۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۰۹ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۰۹ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۰۹ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۱۰۹ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۱۰۹ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
این شعر فقط با صدای زیبای همایون شجریان شنیدن داره
سلام
به نظر می رسه مصرع اول بیت سوم "توانگران را عیبی نباشد ار وقتی" از وزن افتاده.
به متن صحیح دسترسی ندارم که بررسی کنم اصلش چی هست.
سلام اینجا اختیار وزنی داره وگرنه وزن شعر درسته
اختیار وزنی هم ابدال (تسکین )هست
این دوست " با سواد" گل گفتن.. از شنیدن این آهنگ سیر نمی شوم..
آقای علی ت.:
وزنِ غزل این است:
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعْلن
تمامِ مصرعها، از جمله «توانگران را عیبی نباشد ار وقتی» در هماین وزن سروده شدهاند.
بسیار زیبا
مخصوصا که با نوای همایون شجریان شنیده بشه ...
این شعر را با صدای استاد عبدالوهاب شهیدی باید شنید.
این شعر فقط با صدای پسر استاد شجریان شنیدن داره ...
با درود، در بیت سوم مصرع اول
توانگران را چه باشد عیبی،ار وقتی ،،،صحیح است
آواز:حضرت محمودی خوانساری
ویلن:حبیب الله بدیعی
شعر:سعدی
دستگاه:شور
بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست....
دوستان عزیز..این آواز در برنامه گلها موجود هست اما کیفیت زیاد خوبی نداشت..تا اینکه نسخه با کیفیتش به دستم رسید که به علاقه مندان تقدیم میکنم..استاد محمودی خوانساری این اواز را در نهایت سوز وگداز اجرا میکنند وابیات رو به قدری زیبا ادا میکنند انگار که سعدی این شعر رو مخصوص صدای ناب وپاک خواسناری سروده..شعر شناسی ونوع ادای آن از ویژگی های بسیار شاخص محمودی بزرگ هست..ویلن بدیعی هم مثل همیشه بسیار لطیف وتوانمند به گوش میرسه
پیوند به وبگاه بیرونی
امید خان متشکرم... بسیار زیبا بود
به جان دوست که در اعتقاد سعدی نیست
که در جهان بجز از کوی دوست جایی هست
یادآور غزل معروف با مطلع:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
محمودی خوانساری با این شعر بی نظیر چها که نکرده!
این شعر با صدای بانو دلکش شندیدن داره
لطفا بیت هفتم رو معنی کنید. ماخولیا ؟؟
1-به دود آتش ماخولیا دماغ بسوخت
2-هنوز جهل مصور که کیمیایی هست
1=از بس با خودم فکر کردم و کلنجار رفتم مغزم آتش گرفته است.(دود از مخم بلند شد)
2=هنوز نادانم و تصور میکنم چاره ای دارم و درست میشود.
لطفا دوستان در مورد بیت چهارم توضیح دهید، «کسی نماند که بر درد من نبخشاید»،استنباط شما چیست؟
بیت پنجم:
کسی نمانده که مرا با این همه درد دیده باشد و دلش نسوخته باشد.
کسی هم نگفت که درد تو چاره ای دگر دارد
[همگان میدانند دوای درد من تویی تو]
رنجور عشق دوست چنانم که هر که دید
رحمت کند مگر دل نامهربان دوست
خیلی شعر زیبایی هست . من خودم عاشق شعر های سعدی هستم .
سلام ودرود ای کاش بزرگواری خط به خط ان را به فارسی روان مینوشتند که من حقیر معنی این غزل ها را میفهمیدم
به نطر من موسیقی تلفیقی همایون شجریان خیلی زیباست.اما بهترین جای شعر به نظرمن تاکید دوباره "بیا" ست.
چون اگه میگفت بیا ک مرا باتو ماجرایست زیبایی خودشو از دست میداد.
تاکید دوم بیا واقعا معرکه ست
خانم الهام فغانی مهر،
به نظر می رسد حق با آقای علی ت باشد:
درست است که وزن غزل مَفا عِلُن فَعِلا تُن مَفا عِلُن فَع لُن است، اما در مصرع اول بیت سوم این وزن تبدیل شده به:
مَفا عِلُن فَع لا تُن مَفا عِلُن فَع لُن.
در واقع تمامیِِ مصرع های این غزل را با وزن اصلی که شما تاکید کرده اید می توان خواند، اما مصرع مورد نظر را نمی توان، چون «را» هجای بلند است، ولی «ع» در فَعِلاتُن هجای کوتاه است، و این دو انطباق وزنی ندارند.
البته در مصرع اول بیت آخر هم اگر بخواهیم مته به خشخاش بگذاریم, واژه ی «دوست» کمی با وزن منطبق نیست، چرا که «نِ دوس» باید منطبق بر ٔ«عِلُن» شود، در حالی که «لُن» هجای بلند است، اما «دوس» هجای کشیده.
با احترام.
واقعا یکی از نعمات بهشت برین هم شعر ارزشمند و موسیقی زیبا هست و بس... مگر می شود همین تصنیف همایون که دوستان هم تاکید کردن یا محمودی خوانساری رو که محبت نمودن و به اشتراک گذاشتن رو با دل و جان گوش سپرد و متحول و شوریده حال نگشت... به یاد پروردگار بی همتا و زیبایی های آفریده به دست توانگرش هم چو خود عشق نیفتاد... به خالق زیبایی ها سوگند که نمی شود...
«توانگران را عیبی نباشد ار وقتی» خلاف رای حضرات از وزن خارج نیست، حاوی اختیار شاعری و از حیث عروضی صحیح است.
وزن غزل «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن» است که در این مصراع خاص به جای «فعلاتن»، «مفعولن» آمده، به عبارت دیگر دو هجای کوتاه جای خود را به یک هجای بلند دادهاند و چنانکه گفته شد این از جمله اختیارات شاعری و منطق بر قواعد عروضی است.
دوستان عزیز، در بسیاری از اشعار قدما از این دست به ظاهر اشکال در وزن ، دیده می شود و در واقع می توان گاهی هجای کوتاه را به بلند و یا عکس آن در یک مصرع به کار برد و اشکال ندارد. در ضمن وزن مصرع مورد مناقشه هم کاملن درسته. در صورت علاقه به مطالب بیشتر در این خصوص ، می توان به کتاب دکتر سیروس شمیسا و یا به کتاب زحافات رایج در شعر فارسی مراجعه کرد. پیروز باشید.
از توضیحات روشنگرانۀ سروران «نقطه» و «حمیدرضا جلالی» ممنونم.
در مورد نظر بنده (در تأیید نظر آقای «علی ت»، و مخالفت با نظر خانم «الهام فغانیمهر») حق با شماست. میپذیرم که همۀ ابیات شعر، و به طور خاص بیت سوم و بیت آخر که بنده به آنها اشاره کردهام، سلیس و روانند، و جزئینگری بنده که در واقع بیشتر بر ضربآهنگ تکرارشوندۀ ایقاعی بوده، در عروض مطرح نیست، و طبق فرمایش شما بزرگواران، در قواعد عروضی انجام این جابجاییهای کوچک مجاز است.
البته در ایقاع (وزن موسیقی) هم هر گونه جابجایی آزاد است، با علم به این که در این صورت، دانسته از یک وزن به وزن دیگر انتقال صورت میگیرد؛ یعنی ایقاع، این دو وزن را دو وزن متفاوت میشناسد، و آنها را اصطلاحاً یک دور (دور: معادل «بحر» در عروض) نمیداند، و در دو دور جداگانه دستهبندی میکند.
با آواز زیبای دلکش بزرگ و بزرگوار عاشق این شعر شدم
وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان
معنی بیت اول
۱ _ اکنون که بین من و تو گله گزاری و گفتگویی هست ، اگر گناهی از من سر زده و یا مرتکب خطایی شده ام ، آن را تذکر بده .
[ ماجرا : مرکب از "ما" و " جری " صیغهء ماضی است ، به معنی سرگذشت ، قصه و واقعه به کار می برند ،سرگذشت و اتفاق و آنچه گذشته باشد ، گله و شکایت ./ آرایه ء تکرار : بیا / جناس زاید : اگر ،گر ]
معنی بیت دوم
۲ _ آیا شایسته است بدین گونه بی حد و حساب مردم را شیفته ء خویش سازی ؟ چنین مکن ، زیرا برای این دادخواهی مردم جزا و عقوبتی وجود دارد.
[ مظلمه : ظلم و ستم / کنایه : دل بردن ( شیفته و بی قرار کردن )
معنی بیت سوم
۳ _ اگر توانگران گاهی از سر لطف به گدایان کوی خود نظری بیفکنند ، برای آنان عیبی به شمار نمی آید .
[ نظر کردن نگاه کردن ، توجه و عنایت نمودن / تضاد : توانگر ، گدا ]
معنی بیت چهارم
۴ _ روزگار چند روزی آن گونه سپری شد که دشمن آرزو می کرد و در این مدت از دوستان هم نشنیدم که بگویند این آشنای ماست که دشمن کام گشته است .
[ کام : مراد و آرزو /تضاد : دشمن و دوست ، بیگانه و آشنا ]
معنی بیت پنجم
۵ _ کسی باقی نماند که در این غم دلش بر من نسوزد و به رحم نیاید ، اما کسی هم جز تحمل درد و رنج درمانی برایم تشخیص نداد .
[ بیرون از : جز از ، غیر از / تضاد : درد ، دوا ]
معنی بیت ششم
۶ _ اگر هزار بار ذهن و خاطر مرا آشفته سازی و مرا مضطرب نمایی ،از جانب من نسبت به تو همچنان صفا و صمیمیت وجود دارد .
[ خاطر : فکر و اندیشه ،دل / همچنان : قید است ، هنوز / کنایه : خاطر کسی شوراندن ( آشفته و پریشان کردن کسی ) ]
معنی بیت هفتم
۷ _ مغزم با دودی که از آتش خیال و سودا بر می خاست سوخت و ازمیان رفت ،ولی هنوز هم از روی نادانی می پندارم که برای این بیماری دارویی معجزه آسا همانند کیمیا یافت می شود.
[ دماغ : مغز ، خاطر و اندیشه / جهل مصور : نادانی و جهالتی که بر دل و لوح ضمیر نقش بسته شده است
کیمیا -->بیت ۱۰ غزل ۴۸ / کنایه : دماغ سوختن ( از میان رفتن و رنج بردن ) تشبیه : ماخولیا به آتش ( اضافه تشبیهی )]
معنی بیت هشتم
۸ _ آرزوی دل ما بر آورده نشدو جان ما برای به در رفتن از تن به حلق رسیده است ، ولی اگر این جان به میانه ء دهان هم برسد ، با وجود اینکه میان کام و لب فاصله ای نیست ، ما هنوز هم برای رسیدن به او امیدواریم .
[ کام : آرزو ،مراد / همچنان : قید است ،هنوز/ رجا: امید / کنایه : جان به حلق رسیدن ( بی تاب و بی قرار شدن ، مشرف به مرگ بودن ) ایهام تناسب : بین " کام " ( اول ) در معنای " سقف دهان " که در اینجا منظور نیست با "حلق " / تناسب : حلق ،کام / جناس اشتقاق : نرسیدیم ، رسید ، رسد ]
معنی بیت نهم
۹ _ سوگند به جان دوست که سعدی اصلا باور ندارد که درگیتی جز کوی دوست جاییوجود داشته باشد
[نوعی رد الصدر علی العجز : دوست / تضاد : نیست ،هست ]
منبع : شرح غزلهای سعدی
دکتر محمدرضا برزگر خالقی
دکتر تورج عقدایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .
سلام و عرض خسته نباشید ، بنده هم در حیطه خوانش اشعار شاعران میتوانم همکاری کنم؟