گنجور

بخش ۱۴ - حکایت

یکی مال مردم به تلبیس خورد
چو برخاست لعنت بر ابلیس کرد
چنین گفتش ابلیس اندر رهی
که هرگز ندیدم چنین ابلهی
تو را با من است ای فلان، آشتی
به جنگم چرا گردن افراشتی؟
دریغ است فرمودهٔ دیو زشت
که دست ملک بر تو خواهد نبشت
روا داری از جهل و ناباکیت
که پاکان نویسند ناپاکیت
طریقی به دست آر و صلحی بجوی
شفیعی برانگیز و عذری بگوی
که یک لحظه صورت نبندد امان
چو پیمانه پر شد به دور زمان
وگر دست قدرت نداری به کار
چو بیچارگان دست زاری بر آر
گرت رفت از اندازه بیرون بدی
چو گفتی که بد رفت نیک آمدی
فرا شو چو بینی ره صلح باز
که ناگه در توبه گردد فراز
مرو زیر بار گنه ای پسر
که حمال عاجز بود در سفر
پی نیک‌مردان بباید شتافت
که هر کاین سعادت طلب کرد یافت
ولیکن تو دنبال دیو خسی
ندانم که در صالحان چون رسی؟
پیمبر کسی را شفاعتگر است
که بر جادهٔ شرع پیغمبر است
ره راست رو تا به منزل رسی
تو بر ره نه ای زین قبل واپسی
چو گاوی که عصار چشمش ببست
دوان تا به شب، شب همانجا که هست
گل آلوده‌ای راه مسجد گرفت
ز بخت نگون بود اندر شگفت
یکی زجر کردش که تبت یداک
مرو دامن آلوده بر جای پاک
مرا رقتی در دل آمد بر این
که پاک است و خرم بهشت برین
در آن جای پاکان امیدوار
گل آلودهٔ معصیت را چه کار؟
بهشت آن ستاند که طاعت برد
کرا نقد باید بضاعت برد
مکن، دامن از گرد زلت بشوی
که ناگه ز بالا ببندند جوی
مگو مرغ دولت ز قیدم بجست
هنوزش سر رشته داری به دست
وگر دیر شد گرم رو باش و چست
ز دیر آمدن غم ندارد درست
هنوزت اجل دست خواهش نبست
بر آور به درگاه دادار دست
مخسب ای گنه کار خوش خفته، خیز
به عذر گناه آب چشمی بریز
چو حکم ضرورت بود کآبروی
بریزند باری بر این خاک کوی
ور آبت نماند شفیع آر پیش
کسی را که هست آبروی از تو بیش
به قهر ار براند خدای از درم
روان بزرگان شفیع آورم

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی مال مردم به تلبیس خورد
چو برخاست لعنت بر ابلیس کرد
هوش مصنوعی: شخصی مال دیگری را به طور پنهانی و با حقه‌بازی به دست آورد، اما هنگامی که به خود آمد، به شیطان نفرین کرد.
چنین گفتش ابلیس اندر رهی
که هرگز ندیدم چنین ابلهی
هوش مصنوعی: ابلیس در مسیری به کسی گفت: "هرگز شخصی به این نادانی ندیده‌ام."
تو را با من است ای فلان، آشتی
به جنگم چرا گردن افراشتی؟
هوش مصنوعی: تو با من هستی، اما چرا در این جنگ و تنش، سر خود را بالا می‌کنی و ابراز قدرت می‌کنی؟
دریغ است فرمودهٔ دیو زشت
که دست ملک بر تو خواهد نبشت
هوش مصنوعی: متأسفانه، سخن ناپسند و زشت دیو باعث می‌شود که آنچه که متعلق به فرشتگان و ملکوت است، بر تو نوشته شود.
روا داری از جهل و ناباکیت
که پاکان نویسند ناپاکیت
هوش مصنوعی: این بیت بیان می‌کند که تو به دلیل جهل و ناپاکی‌ات، باعث می‌شوی که پاکان و انسان‌های درستکار، از تو دوری کنند و ناپاکی‌های تو را به‌عنوان واقعیت بشناسند. به عبارتی، ناپاکی و نادانی تو بر چهره‌ی پاکان تأثیر منفی می‌گذارد.
طریقی به دست آر و صلحی بجوی
شفیعی برانگیز و عذری بگوی
هوش مصنوعی: راهی پیدا کن و به صلح و آرامش بپرداز، وساطتی انجام ده و عذری بیاور.
که یک لحظه صورت نبندد امان
چو پیمانه پر شد به دور زمان
هوش مصنوعی: وقتی که پیمانه پر شد، اجازه نده که لحظه‌ای صورت بگیرد یا دچار تعلل شود، در دور زمان.
وگر دست قدرت نداری به کار
چو بیچارگان دست زاری بر آر
هوش مصنوعی: اگر به قدرت و توانایی لازم دسترسی نداری، مانند بیچارگان یاری و درخواست کمک کن.
گرت رفت از اندازه بیرون بدی
چو گفتی که بد رفت نیک آمدی
هوش مصنوعی: اگر از حد خود خارج شوی، وقتی که بگویی بد عمل کردی، بدان که در واقع در مسیر بهتری قرار گرفته‌ای.
فرا شو چو بینی ره صلح باز
که ناگه در توبه گردد فراز
هوش مصنوعی: اگر راه صلح را دیدی، به سمت آن برو و تلاش کن. زیرا ممکن است در یک لحظه، حالتی نو و مثبت به تو دست دهد.
مرو زیر بار گنه ای پسر
که حمال عاجز بود در سفر
هوش مصنوعی: به زیر بار گناه نرو، پسر؛ زیرا که مانند باربری ناتوان در سفر خواهی بود.
پی نیک‌مردان بباید شتافت
که هر کاین سعادت طلب کرد یافت
هوش مصنوعی: باید به دنبال انسان‌های نیکو رفت، زیرا هر کسی که به دنبال خوشبختی و سعادت باشد، آن را پیدا خواهد کرد.
ولیکن تو دنبال دیو خسی
ندانم که در صالحان چون رسی؟
هوش مصنوعی: اما تو در جستجوی دیو فاسدی هستی که نمی‌دانم وقتی به نیکوکاران می‌رسی، چه می‌کنی؟
پیمبر کسی را شفاعتگر است
که بر جادهٔ شرع پیغمبر است
هوش مصنوعی: پیامبر تنها کسانی را شفاعت می‌کند که در مسیر قوانین و دستورات او حرکت می‌کنند.
ره راست رو تا به منزل رسی
تو بر ره نه ای زین قبل واپسی
هوش مصنوعی: تا به مقصد خود برسی، در مسیر مستقیم حرکت کن و عقب‌گرد نکن.
چو گاوی که عصار چشمش ببست
دوان تا به شب، شب همانجا که هست
هوش مصنوعی: مانند گوساله‌ای که چشمانش را بسته‌اند، بی‌هدف و شتابان در طول روز حرکت می‌کند تا رسیدن به شب، در حالی که شب همان‌جایی است که او در آنجا قرار دارد.
گل آلوده‌ای راه مسجد گرفت
ز بخت نگون بود اندر شگفت
هوش مصنوعی: گلی که به خاک و گل آغشته شده بود، به سمت مسجد می‌رفت، اما چون بختش بد بود، او را به حیرت واداشت.
یکی زجر کردش که تبت یداک
مرو دامن آلوده بر جای پاک
هوش مصنوعی: کسی او را آزار می‌دهد و به او می‌گوید: دست‌های تو به خاطر آلوده‌گی‌ات دچار عذاب می‌شوند، پس دامن خود را به مکان پاک نزن.
مرا رقتی در دل آمد بر این
که پاک است و خرم بهشت برین
هوش مصنوعی: احساس خاصی در دل من به وجود آمده است از اینکه بهشت خالص و زیباست.
در آن جای پاکان امیدوار
گل آلودهٔ معصیت را چه کار؟
هوش مصنوعی: در مکان نیکوکاران، گناهکاری و آلودگی به معصیت جایی ندارد.
بهشت آن ستاند که طاعت برد
کرا نقد باید بضاعت برد
هوش مصنوعی: بهشت به کسی تعلق می‌گیرد که از خدا پیروی کند. برای به دست آوردن این نعمت، باید خلوص نیت و آمادگی لازم را داشته باشد.
مکن، دامن از گرد زلت بشوی
که ناگه ز بالا ببندند جوی
هوش مصنوعی: هرگز دامن خود را از خاک ذلت پاک نکن، زیرا ممکن است در یک لحظه، نعمت‌ها و امکانات از بالای سر تو سرازیر شوند.
مگو مرغ دولت ز قیدم بجست
هنوزش سر رشته داری به دست
هوش مصنوعی: نگو که مرغ خوشبختی از چنگ من پرواز کرده، هنوز هم تو رشته‌های ارتباط را در دستانت داری.
وگر دیر شد گرم رو باش و چست
ز دیر آمدن غم ندارد درست
هوش مصنوعی: اگر دیر به جایی رسیدی، نگران نباش و با انرژی و شجاعت ادامه بده. تأخیر در آمدن، نباید باعث ناراحتی تو شود.
هنوزت اجل دست خواهش نبست
بر آور به درگاه دادار دست
هوش مصنوعی: هنوز مرگ به تو نزدیک نشده است؛ پس به درگاه خداوند دست نیاز دراز کن.
مخسب ای گنه کار خوش خفته، خیز
به عذر گناه آب چشمی بریز
هوش مصنوعی: ای گنهکار خواب‌آلوده، بیدار شو و برای گناهانت عذرخواهی کن و اشکی بریز.
چو حکم ضرورت بود کآبروی
بریزند باری بر این خاک کوی
هوش مصنوعی: وقتی ضرورت ایجاب کند که آبرو را زیر پا بگذارند، دیگر نمی‌توان به این خاک و این مکان اهمیت داد.
ور آبت نماند شفیع آر پیش
کسی را که هست آبروی از تو بیش
هوش مصنوعی: اگر آب و نان تو تمام شود، برای کمک به کسی نرو که به خاطر اعتبار تو به او احتیاج دارد.
به قهر ار براند خدای از درم
روان بزرگان شفیع آورم
هوش مصنوعی: اگر خدایی با خشم از در من براند، بزرگان را به شفاعت می‌آورم.

خوانش ها

بخش ۱۴ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۴ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۱۴ - حکایت به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1391/10/14 13:01
سعید

بیت سوم به جای آتشی باید (آشتی) بیاید.

1392/08/07 23:11
هادی

منظور جناب سعدی از "ور آبت نماند شفیع آر پیش ..الی آخر" احتمالا یا وجیها عند الله بوده.نیست؟

1399/10/06 03:01
شیوا

واقعا خسته نباشید...و جای سپاس فراوان هست از این همه زحمات شما و این حجم شعرایی که میزارید‌‌‌‌‌...مخصوصا تصاویرو آهنگ های مرتبط....امیدوارم سایتتون همیشه پابرجا باشه