اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شنیدم ز پیران شیرین سخن
که بود اندر این شهر پیری کهن
هوش مصنوعی: شنیدهام از افراد با تجربه و با کلام دلنشین که در این شهر، مردی سالخورده و دانا وجود دارد.
بسی دیده شاهان و دوران و امر
سرآورده عمری ز تاریخ عمرو
هوش مصنوعی: بسیاری از پادشاهان و دورانها را دیدهام و امور مختلفی را تجربه کردهام که مدتها در تاریخ باقی ماندهاند.
درخت کهن میوهای تازه داشت
که شهر از نکویی پرآوازه داشت
هوش مصنوعی: درخت قدیمی میوهای نو و تازه داشت و شهری به خاطر خوبیهایش مشهور و معروف بود.
عجب در زنخدان آن دل فریب
که هرگز نبودهست بر سرو سیب
هوش مصنوعی: عجب است در آن زیبایی که در زنخدان (فک) او وجود دارد، چرا که هیچگاه بر درخت سیب (نماد زیبایی و جذابیت) نمیروید.
ز شوخی و مردم خراشیدنش
فرج دید در سر تراشیدنش
هوش مصنوعی: با بازیگوشی و شوخی کردن با مردم، به آرامش و فرجی در زندگیاش رسید که نتیجهاش را در سرش حس کرد.
به موسی، کهن عمر کوته امید
سرش کرد چون دست موسی سپید
هوش مصنوعی: به موسی، که عمرش طولانی است، امید کوتاهی نشان دادند، زیرا دست موسی سفید شده بود.
ز سر تیزی آن آهنین دل که بود
به عیب پریرخ زبان برگشود
هوش مصنوعی: از شدت تندی آن دل آهنی، زبانش به عیبجویی چهره زیبا باز شد.
به مویی که کرد از نکوییش کم
نهادند حالی سرش در شکم
هوش مصنوعی: با یک مو، از زیباییاش کم کردند و اکنون حال او در دلش پنهان است.
چو چنگ از خجالت سر خوبروی
نگونسار و در پیشش افتاده موی
هوش مصنوعی: چون چنگی که از شرم خود نمیتواند به جلو بیاید، موهایش در جلوی چهره زیبای کسی که رو به پایین است، افتاده است.
یکی را که خاطر در او رفته بود
چو چشمان دلبندش آشفته بود
هوش مصنوعی: مردی که دلش در عشق کسی گم شده بود، وقتی چشمان معشوقش را میدید، دچار آشفتگی میشد.
کسی گفت جور آزمودی و درد
دگر گرد سودای باطل مگرد
هوش مصنوعی: کسی گفت تو دقت کردی و تجربه اندوختی، حالا دیگر به اشتباهات و خیالات بیفایده نپرداز.
ز مهرش بگردان چو پروانه پشت
که مقراض، شمع جمالش بکشت
هوش مصنوعی: به خاطر محبتش مانند پروانه از او دور شو، زیرا که قیچی، شمع زیباییاش را خاموش میکند.
برآمد خروش از هوادار چست
که تردامنان را بود عهد سست
هوش مصنوعی: صدای بلندی از حامی پرشور برخاست، چرا که کسانی که ناپایدار بودند، وفای به عهد نداشتند.
پسر خوش منش باید و خوبروی
پدر گو به جهلش بینداز موی
هوش مصنوعی: فرزند باید دارای اخلاق نیکو و چهره زیبا باشد، اما اگر پدر او در جهل به سر ببرد، باید موهای او را به نادانی بیفکند.
مرا جان به مهرش برآمیختهست
نه خاطر به مویی در آویختهست
هوش مصنوعی: محبت و عشق من به او به عمیقترین جای وجودم رسیده و این احساس به اندازهای قوی است که نمیتوانم آن را با چیزهای سطحی و بیاهمیت بچهگانه، مثل یک موی آویزان شده، مقایسه کنم.
چو روی نکو داری انده مخور
که موی ار بیفتد بروید دگر
هوش مصنوعی: اگر چهره زیبایی داری، نگران نباش؛ حتی اگر موهایت بریزد، دوباره در خواهند آمد.
نه پیوسته رز خوشهٔ تر دهد
گهی برگ ریزد، گهی بر دهد
هوش مصنوعی: درختان گل همیشه شکوفه نمیدهند؛ گاهی برگها میریزند و گاهی هم شکوفه میزنند.
بزرگان چو خور در حجاب اوفتند
حسودان چو اخگر در آب اوفتند
هوش مصنوعی: بزرگان و شخصیتهای مهم وقتی در سایه و پنهانی قرار میگیرند، حسودان و بدخواهان مانند آتش در آب خاموش میشوند و نمیتوانند به آنان آسیب برسانند.
برون آید از زیر ابر آفتاب
به تدریج و اخگر بمیرد در آب
هوش مصنوعی: آفتاب به آرامی از پشت ابرها بیرون میآید و در عین حال، شعلۀ آتش در آب خاموش میشود.
ز ظلمت مترس ای پسندیده دوست
که ممکن بود کاب حیوان در اوست
هوش مصنوعی: از تاریکی نترس، ای دوست عزیز، چون ممکن است که در این تاریکی، نشانههای حیوانیت وجود داشته باشد.
نه گیتی پس از جنبش آرام یافت؟
نه سعدی سفر کرد تا کام یافت؟
هوش مصنوعی: آیا جهان بعد از تحرک و تغییر، آرامش پیدا کرد؟ آیا سعدی به سفر نرفت تا به خواستهاش برسد؟
دل از بی مرادی به فکرت مسوز
شب آبستن است ای برادر به روز
هوش مصنوعی: به دلیل ناامیدی و بینتیجه بودن، دل خود را با فکر و اندیشههای منفی نرنجان. شب دنیای ما پر از امید و تولد تازهای است که در روز به بار خواهد نشسته.
حاشیه ها
مقراض به معنی شی قطع کننده است(قیچی)وهنوز در لری کاربرد دارد
1392/02/15 11:05
امین کیخا
فارسی ان دوکارد بوده است
برام جالب بود که لرها هنوز از کلمه ی عربی مقراض به جای قیچی استفاده می کنند! البته حافظ هم در اون غزل معروفش با ردیف "چو شمع" از همین کلمه مقراض استفاده کرده: "رشته ی صبرم به مقراض غمت ببریده شد // همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع"
1397/10/09 19:01
کامران جوهری
در بیت "به موسی، کهن عمر کوته امید/ سرش کرد چو دست موسی سپید" واژه "موسی" دو بار تکرار شده، بار اول در معنای "موتراش" و بار دوم در معنای "حضرت موسا". جالب است که واژه "موس" اول حتی در فرهنگ بزرگ سخن (انوری) هم نیامده. این واژه در زبان کُردی کاملاً رایج بوده و در معنای "چاقوی تیز موتراش" کاربرد دارد.
1401/10/06 19:01
جهن یزداد
موس عربی هست در همه جای ایران کمابیش موس میگویند بویژه کهن سالان - به تیغ سر تراشی موس گویند که واژه ابست عربی - پارسی ان ( کردی دری بلوچی پشتو ) تیغ گویزان استره و گرّا است
ز اهن همی زاید این هر دو چیز
یکی تیغ هندی دگر استره
1397/10/09 19:01
کامران جوهری
کامران: موضوع این شعر مشخصا در رابطه با "عشق و شور و مستی" است، در واقع می بایست در "باب سوم" بوستان گنجانده می شد و ارتباطی با باب ششم (در قناعت) ندارد.
معنی این بیت چیست؟
بزرگان چو خور در حجاب اوفتند
حسودان چو اخگر در آب اوفتند
1401/04/06 16:07
جواد خسروی
بیت بزرگان چو خور در حجاب اولاند در بیت بعدی معنی شده. یعنی آدمهای بزرگوار ممکن است مانند خورشید گاهی در حجاب بیفتند اما این امر دایمی نیست و بالاخره از حجاب بیرون میآیند اما آدم حسود مانند واره آتش است که در آب میافتد و خاموش میشود