بخش ۱ - سر آغاز
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۱ - سر آغاز به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱ - سر آغاز به خوانش عندلیب
بخش ۱ - سر آغاز به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
بیت دوم:
پراکنده گویی حدیثم شنید.
پراگنده گو نوشته شده که در جستجو اشکال ایجاد میکند.
---
پاسخ: احتمالاً نقل نسخهی چاپی همین بوده باشد (پراگنده به جای پراکنده) که در این صورت جایگزینی آن با صورت امروزی این کلمه صحیح نیست.
در بیت پنجم مقدمه باب :
نه در خشت و کوپال و گرز گران به نظر صحیح تر مصراع:(( نه در خود و کوپال و گرز گران)) هست که مراعات نظیر و هم وزن درونی را به مراتب مورد تفقد قرار می دهد.
جالب هست بدانیم که پراکنده گو سعدی را با فردوسی قیاس کرده است و این اتهام را بر وی وارد کرده که در حماسه سرایی زبردست نیست و افصح المتکلمین شیخ اجل بلافاصله در ابیات بعد با زبان فردوسی به سراییدن می پردازد:
نداند که ما را سر جنگ نیست
وگر نه مجال سخن تنگ نیست
بیا تا در این شیوه چالش کنیم
سر خصم را سنگ بالش کنیم!
ادبیات غنایی روی به ادبیات حماسی می آورد و این اوج بلاغت سعدی را تاکید می کند
البته که در ادامه می فرمایند :
سعادت به بخشایش داور است
نه در زور و بازوی جنگاور است
از نظر شیخ اجل، با تقدیر افلاک نمی توان دست آهیخت.
در صورتی که فردوسی تقدیر را هم بر هم می زند:
که گوید برو دست رستم ببند
نبندد مرا دست چرخ بلند
که گر چرخ گوید مرا کاین نیوش
به گرز گرانش بمالم دو گوش
و همچنین حکایت بعدی که قابل قیاس با حماسه سرایی فردوسی نیست
در شعر سه تن پیمبرانند
هر چند که لا نبی بعدی
اوصاف و قصیده و غزل را
فردوسی و انوری و سعدی
اینکه جناب صدرا این قسمت از بوستان را از نقاط قوت و سخن آوری حضرت شیخ اجل(علی الرحمه) دانسته اند بایستی عرض کنم که به عکس بسیاری خرده گرفته اند بر جناب ایشان و چنانچه نیک بنگریم هم اشکالات موجهی است و الحق که این شیوه ختم است بر حکیم طوس
پس از این ابیات شروع باب پنجم چنین است که : مرا در سپاهان یکی یار بود
در همین نخستین بیت شیخ از کلمه یار استفاده کرده اند که با ادبیات حماسی سنخیتی نداردو اگر گفته شود در شاهنامه هم کلمه یار آمده البته که معنی یار در زمان حکیم طوس با زمان شیخ اجل متفاوت بوده است و همچنین که دوست عزیزمان جناب صدرا اشارت درستی فرمودند این باب از بوستان که یکی از نغز ترین و پر مغز ترین ابواب بوستان است در رضا به تقدیر و خواست حضرت حق است که در حماسه معمولا قهرمانان حماسه به دنبال درافتادن و درپیچیدن با تصمیم آسمانی هستند و رستم هم در ادامه همان بیت مذکور ادامه میدهد که اگر آسمان هم بخواهد من او را به گرز گرام گوشمالی میدهم
لیکن در اینکه حضرت شیخ جل افصح المتکلمین هست شکی نیست و در سبک خود در ستیغ قله سخن ایستاده است
شاید اصطلاح ،،«ذهن سوختن »فعلی از همین زیت سوختن آمده باشد !؟ روغن زیتون را میتوان سوخت اما ذهن را خیر!