گنجور

بخش ۱ - سر آغاز

شبی زیت فکرت همی سوختم
چراغ بلاغت می افروختم
پراکنده گویی حدیثم شنید
جز احسنت گفتن طریقی ندید
هم از خبث نوعی در آن درج کرد
که ناچار فریاد خیزد ز درد
که فکرش بلیغ است و رایش بلند
در این شیوهٔ زهد و طامات و پند
نه در خشت و کوپال و گرز گران
که این شیوه ختم است بر دیگران
نداند که ما را سر جنگ نیست
وگر نه مجال سخن تنگ نیست
توانم که تیغ زبان بر کشم
جهانی سخن را قلم در کشم
بیا تا در این شیوه چالش کنیم
سر خصم را سنگ، بالش کنیم
سعادت به بخشایش داورست
نه در چنگ و بازوی زور آورست
چو دولت نبخشد سپهر بلند
نیاید به مردانگی در کمند
نه سختی رسید از ضعیفی به مور
نه شیران به سرپنجه خوردند و زور
چو نتوان بر افلاک دست آختن
ضروری است با گردشش ساختن
گرت زندگانی نبشته‌ست دیر
نه مارت گزاید نه شمشیر و شیر
وگر در حیاتت نمانده‌ست بهر
چنانت کشد نوشدارو که زهر
نه رستم چو پایان روزی بخورد
شغاد از نهادش برآورد گرد؟

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی زیت فکرت همی سوختم
چراغ بلاغت می افروختم
هوش مصنوعی: شبی در حال فکر کردن سوختم و مشغول روشن‌کردن چراغ بلاغت بودم.
پراکنده گویی حدیثم شنید
جز احسنت گفتن طریقی ندید
هوش مصنوعی: او چیزی را که گفت، پراکنده و نامنظم بود و وقتی دیگران آن را شنیدند، تنها توانستند بگویند عالی است و راه دیگری برای واکنش نشان دادن پیدا نکردند.
هم از خبث نوعی در آن درج کرد
که ناچار فریاد خیزد ز درد
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی بدی و زشتی اشاره شده که در وجود انسان نهفته است و این نقص و رنجی که از آن ناشی می‌شود، باعث می‌شود انسان به صدا درآید و ناله کند.
که فکرش بلیغ است و رایش بلند
در این شیوهٔ زهد و طامات و پند
هوش مصنوعی: فردی که اندیشه‌اش عمیق و نظرش برتر است در این روش پرهیزکاری و پیچیدگی‌ها و نصیحت‌ها.
نه در خشت و کوپال و گرز گران
که این شیوه ختم است بر دیگران
هوش مصنوعی: نه در خاک و ملات و تجهیزات سنگین، که این روش به پایان دیگران منتهی می‌شود.
نداند که ما را سر جنگ نیست
وگر نه مجال سخن تنگ نیست
هوش مصنوعی: ما به دنبال جنگ نیستیم، اما اگر بخواهیم، وقت و فضایی برای صحبت کردن کم نداریم.
توانم که تیغ زبان بر کشم
جهانی سخن را قلم در کشم
هوش مصنوعی: من می‌توانم با قدرت سخن بگویم و از زبانم بر افراشته حرف بزنم، طوری که تمام جهان را تحت تأثیر قرار دهم.
بیا تا در این شیوه چالش کنیم
سر خصم را سنگ، بالش کنیم
هوش مصنوعی: بیا تا با هم در این راه به مبارزه بپردازیم و سر دشمن را مانند بالش نرم کنیم.
سعادت به بخشایش داورست
نه در چنگ و بازوی زور آورست
هوش مصنوعی: سعادت و خوشبختی در بخشش و رحمت خداوند است، نه در قدرت و زور بازو.
چو دولت نبخشد سپهر بلند
نیاید به مردانگی در کمند
هوش مصنوعی: اگر تقدیر و روزگار بر انسان رحم نکند، هیچ‌گاه نمی‌تواند به شجاعت و مردانگی دست یابد و در تنگناها گرفتار خواهد شد.
نه سختی رسید از ضعیفی به مور
نه شیران به سرپنجه خوردند و زور
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این نکته اشاره دارد که نه مور به خاطر ضعف خود دچار سختی شده و نه شیران به خاطر قدرتشان تحت فشار قرار گرفته‌اند. به طور کلی، هیچ‌یک از این موجودات به دلیل وضعیت خود دچار مشکل نمی‌شوند.
چو نتوان بر افلاک دست آختن
ضروری است با گردشش ساختن
هوش مصنوعی: اگر نتوانی به آسمان دسترسی پیدا کنی، لازم است که با چرخش و تغییرات آن سازگار شوی.
گرت زندگانی نبشته‌ست دیر
نه مارت گزاید نه شمشیر و شیر
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت تو طول عمر را رقم زده باشد، نه مار به تو آسیبی می‌زند و نه شمشیر و شیر.
وگر در حیاتت نمانده‌ست بهر
چنانت کشد نوشدارو که زهر
هوش مصنوعی: اگر در زندگی‌ات چیزی نمانده باشد، به خاطر او دلتنگی و درد می‌کشد که داروی شفابخش همانند زهر می‌نماید.
نه رستم چو پایان روزی بخورد
شغاد از نهادش برآورد گرد؟
هوش مصنوعی: چرا رستم در پایان روز، از طعمه شغاد به ستوه آمد و خشمش فرو نشست؟

خوانش ها

بخش ۱ - سر آغاز به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱ - سر آغاز به خوانش عندلیب
بخش ۱ - سر آغاز به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1387/04/15 21:07
ava

بیت دوم:
پراکنده گویی حدیثم شنید.
پراگنده گو نوشته شده که در جستجو اشکال ایجاد میکند.
---
پاسخ: احتمالاً نقل نسخه‌ی چاپی همین بوده باشد (پراگنده به جای پراکنده) که در این صورت جایگزینی آن با صورت امروزی این کلمه صحیح نیست.

1392/08/30 17:10
صدرا

در بیت پنجم مقدمه باب :
نه در خشت و کوپال و گرز گران به نظر صحیح تر مصراع:(( نه در خود و کوپال و گرز گران)) هست که مراعات نظیر و هم وزن درونی را به مراتب مورد تفقد قرار می دهد.
جالب هست بدانیم که پراکنده گو سعدی را با فردوسی قیاس کرده است و این اتهام را بر وی وارد کرده که در حماسه سرایی زبردست نیست و افصح المتکلمین شیخ اجل بلافاصله در ابیات بعد با زبان فردوسی به سراییدن می پردازد:
نداند که ما را سر جنگ نیست
وگر نه مجال سخن تنگ نیست
بیا تا در این شیوه چالش کنیم
سر خصم را سنگ بالش کنیم!
ادبیات غنایی روی به ادبیات حماسی می آورد و این اوج بلاغت سعدی را تاکید می کند
البته که در ادامه می فرمایند :
سعادت به بخشایش داور است
نه در زور و بازوی جنگاور است
از نظر شیخ اجل، با تقدیر افلاک نمی توان دست آهیخت.
در صورتی که فردوسی تقدیر را هم بر هم می زند:
که گوید برو دست رستم ببند
نبندد مرا دست چرخ بلند
که گر چرخ گوید مرا کاین نیوش
به گرز گرانش بمالم دو گوش
و همچنین حکایت بعدی که قابل قیاس با حماسه سرایی فردوسی نیست
در شعر سه تن پیمبرانند
هر چند که لا نبی بعدی
اوصاف و قصیده و غزل را
فردوسی و انوری و سعدی

1397/11/21 08:01
آصف

اینکه جناب صدرا این قسمت از بوستان را از نقاط قوت و سخن آوری حضرت شیخ اجل(علی الرحمه) دانسته اند بایستی عرض کنم که به عکس بسیاری خرده گرفته اند بر جناب ایشان و چنانچه نیک بنگریم هم اشکالات موجهی است و الحق که این شیوه ختم است بر حکیم طوس
پس از این ابیات شروع باب پنجم چنین است که : مرا در سپاهان یکی یار بود
در همین نخستین بیت شیخ از کلمه یار استفاده کرده اند که با ادبیات حماسی سنخیتی نداردو اگر گفته شود در شاهنامه هم کلمه یار آمده البته که معنی یار در زمان حکیم طوس با زمان شیخ اجل متفاوت بوده است و همچنین که دوست عزیزمان جناب صدرا اشارت درستی فرمودند این باب از بوستان که یکی از نغز ترین و پر مغز ترین ابواب بوستان است در رضا به تقدیر و خواست حضرت حق است که در حماسه معمولا قهرمانان حماسه به دنبال درافتادن و درپیچیدن با تصمیم آسمانی هستند و رستم هم در ادامه همان بیت مذکور ادامه میدهد که اگر آسمان هم بخواهد من او را به گرز گرام گوشمالی میدهم
لیکن در اینکه حضرت شیخ جل افصح المتکلمین هست شکی نیست و در سبک خود در ستیغ قله سخن ایستاده است

1399/08/23 09:10
محمدرضا

شاید اصطلاح ،،«ذهن سوختن »فعلی از همین زیت سوختن آمده باشد !؟ روغن زیتون را میتوان سوخت اما ذهن را خیر!