گنجور

بخش ۴ - حکایت

شنیدم که مستی ز تاب نبید
به مقصورهٔ مسجدی در دوید
بنالید بر آستان کرم
که یارب به فردوس اعلی برم
مؤذن گریبان گرفتش که هین
سگ و مسجد! ای فارغ از عقل و دین
چه شایسته کردی که خواهی بهشت؟
نمی‌زیبدت ناز با روی زشت
بگفت این سخن پیر و بگریست مست
که مستم بدار از من ای خواجه دست
عجب داری از لطف پروردگار
که باشد گنهکاری امیدوار؟
تو را می‌نگویم که عذرم پذیر
در توبه باز است و حق دستگیر
همی شرم دارم ز لطف کریم
که خوانم گنه پیش عفوش عظیم
کسی را که پیری در آرد ز پای
چو دستش نگیری نخیزد ز جای
من آنم ز پای اندر افتاده پیر
خدایا به فضل خودم دست گیر
نگویم بزرگی و جاهم ببخش
فروماندگی و گناهم ببخش
اگر یاری اندک زلل داندم
به نابخردی شهره گرداندم
تو بینا و ما خائف از یکدگر
که تو پرده پوشی و ما پرده در
برآورده مردم ز بیرون خروش
تو با بنده در پرده و پرده پوش
به نادانی ار بندگان سرکشند
خداوندگاران قلم در کشند
اگر جرم بخشی به مقدار جود
نماند گنهکاری اندر وجود
وگر خشم گیری به قدر گناه
به دوزخ فرست و ترازو مخواه
گرم دست گیری به جایی رسم
وگر بفکنی بر نگیرد کسم
که زور آورد گر تو یاری دهی؟
که گیرد چو تو رستگاری دهی؟
دو خواهند بودن به محشر فریق
ندانم کدامین دهندم طریق
عجب گر بود راهم از دست راست
که از دست من جز کجی برنخاست
دلم می‌دهد وقت وقت این امید
که حق شرم دارد ز موی سپید
عجب دارم ار شرم دارد ز من
که شرمم نمی‌آید از خویشتن
نه یوسف که چندان بلا دید و بند
چو حکمش روان گشت و قدرش بلند
گنه عفو کرد آل یعقوب را؟
که معنی بود صورت خوب را
به کردار بدشان مقید نکرد
بضاعات مزجاتشان رد نکرد
ز لطفت همین چشم داریم نیز
بر این بی‌بضاعت ببخش ای عزیز
کس از من سیه نامه تر دیده نیست
که هیچم فعال پسندیده نیست
جز این کاعتمادم به یاری تست
امیدم به آمرزگاری تست
بضاعت نیاوردم الا امید
خدایا ز عفوم مکن ناامید

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدم که مستی ز تاب نبید
به مقصورهٔ مسجدی در دوید
هوش مصنوعی: شنیدم که فردی به خاطر شوق و سرمستی ناشی از نوشیدنی، به سرعت به سمت فضای مخصوصی در مسجد رفت.
بنالید بر آستان کرم
که یارب به فردوس اعلی برم
هوش مصنوعی: در درگاه پروردگار با دل‌تنگی ناله کنید، زیرا امیدوارم که به بهشت برین برسم.
مؤذن گریبان گرفتش که هین
سگ و مسجد! ای فارغ از عقل و دین
هوش مصنوعی: مؤذن به او گفت: مراقب باش، تو که هم عقل و دین را رها کرده‌ای، چه جای سگ در مسجد است!
چه شایسته کردی که خواهی بهشت؟
نمی‌زیبدت ناز با روی زشت
هوش مصنوعی: به چه دلیل احساس می‌کنی که بهشت را بر تو مناسب می‌دانند؟ زیبایی و ناز تو با آن چهره زشت نمی‌سازد.
بگفت این سخن پیر و بگریست مست
که مستم بدار از من ای خواجه دست
هوش مصنوعی: پیر سخنی را بیان کرد و به خاطر حالتی که داشت، اشک ریخت و گفت: من به خاطر مستی‌ام به دست تو نیاز دارم، ای آقا!
عجب داری از لطف پروردگار
که باشد گنهکاری امیدوار؟
هوش مصنوعی: عجیب است که از رحمت و لطف خداوند تعجب کنی در حالی که گناهکاری هنوز امید دارد.
تو را می‌نگویم که عذرم پذیر
در توبه باز است و حق دستگیر
هوش مصنوعی: من تو را خطاب قرار می‌دهم و می‌گویم که اگر بخواهی، همیشه فرصتی برای بخشش و بازگشت به راه درست وجود دارد و خداوند همیشه در کنار توست و به تو کمک می‌کند.
همی شرم دارم ز لطف کریم
که خوانم گنه پیش عفوش عظیم
هوش مصنوعی: من از خوبی و مهربانی خداوند بسیار خجالت می‌کشم که در برابر عفو و بخشش بزرگ او، گناهانم را مطرح کنم.
کسی را که پیری در آرد ز پای
چو دستش نگیری نخیزد ز جای
هوش مصنوعی: اگر کسی به پیری دچار شود و شما به او کمک نکنید، او نمی‌تواند به تنهایی بلند شود و حرکت کند.
من آنم ز پای اندر افتاده پیر
خدایا به فضل خودم دست گیر
هوش مصنوعی: من فردی هستم که در زندگی دچار مشکل شده‌ام. ای خدا، از لطف خود به من کمک کن.
نگویم بزرگی و جاهم ببخش
فروماندگی و گناهم ببخش
هوش مصنوعی: به من نگو بزرگ و قدرتمند هستی، بلکه از اشتباهات و ضعف‌هایم مرا ببخش.
اگر یاری اندک زلل داندم
به نابخردی شهره گرداندم
هوش مصنوعی: اگر از دوستان اندکی کمک بگیرم، به خاطر نادانی‌ام در عیان کردن آن‌ها مشهور می‌شوم.
تو بینا و ما خائف از یکدگر
که تو پرده پوشی و ما پرده در
هوش مصنوعی: تو بینا هستی و ما از همدیگر ترسانیم؛ چرا که تو اسرار را پنهان می‌کنی و ما آن‌ها را افشا می‌کنیم.
برآورده مردم ز بیرون خروش
تو با بنده در پرده و پرده پوش
هوش مصنوعی: مردم در بیرون از خانه به صدای تو پاسخ می‌دهند، در حالی که تو با بنده‌ات به طور پنهانی و بدون پرده‌ای صحبت می‌کنی.
به نادانی ار بندگان سرکشند
خداوندگاران قلم در کشند
هوش مصنوعی: اگر بندگان نادان و سرکش شوند، خداوندگاران قدرت خود را نشان می‌دهند و آن‌ها را به سزای اعمالشان می‌رسانند.
اگر جرم بخشی به مقدار جود
نماند گنهکاری اندر وجود
هوش مصنوعی: اگر بخشی از نیکی و generosity از کسی باقی نماند، در حقیقت، آن شخص در وجود خود گناهکار است.
وگر خشم گیری به قدر گناه
به دوزخ فرست و ترازو مخواه
هوش مصنوعی: اگر به اندازه گناه عصبانی شوی، به جهنم خواهی رفت و از عدالت و ترازوی انصاف نپرس.
گرم دست گیری به جایی رسم
وگر بفکنی بر نگیرد کسم
هوش مصنوعی: اگر دستی به کمک به من دراز کنی، به جایی می‌رسم وگرنه هیچ کس دردی از من نمی‌کاهد.
که زور آورد گر تو یاری دهی؟
که گیرد چو تو رستگاری دهی؟
هوش مصنوعی: اگر تو کمک کنی، چه کسی می‌تواند بر تو غلبه کند؟ و اگر تو در کار نیکی یاری‌گر باشی، چه کسی می‌تواند به موفقیتی چون تو دست یابد؟
دو خواهند بودن به محشر فریق
ندانم کدامین دهندم طریق
هوش مصنوعی: در روز قیامت، دو گروه خواهند بود و من نمی‌دانم که کدام یک مرا به راهی هدایت خواهند کرد.
عجب گر بود راهم از دست راست
که از دست من جز کجی برنخاست
هوش مصنوعی: عجیب است اگر راهی که می‌پویم، درست و مستقیم باشد؛ زیرا از دست من تنها انحراف و کج‌روی بر می‌آید.
دلم می‌دهد وقت وقت این امید
که حق شرم دارد ز موی سپید
هوش مصنوعی: دل من در هر لحظه به من امید می‌دهد که خداوند از سپیدی موهای من شرمنده می‌شود.
عجب دارم ار شرم دارد ز من
که شرمم نمی‌آید از خویشتن
هوش مصنوعی: عجب است که اگر او از من شرمزده شود، چرا من از خودم شرم نمی‌کنم.
نه یوسف که چندان بلا دید و بند
چو حکمش روان گشت و قدرش بلند
هوش مصنوعی: این فرد نه یوسف است که در زندگی سختی‌های زیادی را پشت سر گذاشته و بعد از رنج و سختی، مقام و جایگاهش بالا رفت.
گنه عفو کرد آل یعقوب را؟
که معنی بود صورت خوب را
هوش مصنوعی: آیا گناه آل یعقوب بخشیده شده است؟ زیرا این گناه معنای زیبایی را به تصویر می‌کشد.
به کردار بدشان مقید نکرد
بضاعات مزجاتشان رد نکرد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که افراد بدکار را نمی‌توان به خوبی و اراده نیکو متعهد کرد و به راحتی نمی‌توان آن‌ها را از کارهای ناپسندشان بازداشت.
ز لطفت همین چشم داریم نیز
بر این بی‌بضاعت ببخش ای عزیز
هوش مصنوعی: از محبت تو همین چشمان ما به این بیچاره هم نگاه می‌کنند، ای عزیز، لطف خود را بر او نازل کن.
کس از من سیه نامه تر دیده نیست
که هیچم فعال پسندیده نیست
هوش مصنوعی: هیچکس به سیاه‌نامی من نرسیده و به هیچ‌وجه من را پسندیده نمی‌داند.
جز این کاعتمادم به یاری تست
امیدم به آمرزگاری تست
هوش مصنوعی: غیر از این نیست که تنها امیدم به کمک توست و تنها دلخوشی‌ام به بخشش توست.
بضاعت نیاوردم الا امید
خدایا ز عفوم مکن ناامید
هوش مصنوعی: نمی‌توانم چیزی جز امید به تو بیاورم، پس خدایا، مرا از رحمت خود ناامید نکن.

خوانش ها

بخش ۴ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۴ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۴ - حکایت به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

توضیخات دانشمند گرانمایه آقای بهالدین خرمشاهی را بر اواخر سوره یوسف میخواندم که این بیت را دیدم (بر این بی‌بضاعت ببخش ای عزیز). ]ن را گوگل کردم و به این سایت ارجمند که از مدیریت آن بسیار سپاسگزارم رسیدم.

1398/04/27 23:06
محمد

این داستان را بهروز غریب پور در پرده ای از اپرای سعدی به زیبایی تصویر کرده است و صدای اسحاق انور، حال مست را در حال مناجات به بهترین وجه روایت کرده.
امروز اسحاق انور از دنیا رفت. روحش شاد.

1398/09/18 07:12
حسین توفیقی

در بیت «به کردار بدشان مقید نکرد ـ بضاعات مزجاتشان رد نکرد» مقصود از «بضاعات مزجات» درخواست عفو برادران حضرت یوسف(ع) است که گفتند: «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئِینَ» (سوگند به خدا که خدا تو را بر ما برگزیده است و به درستی که ما خطاکار بودیم ـ سوره یوسف، آیه 91). تعبیر مذکور از آیه 88 آن سوره اقتباس و به سبب ضرورت شعری جمع بسته شده است.

1399/01/09 12:04
بهاالدین مهاجری

بیت دهم مصرع دوم (خدایابه فضل خودت ) درسته

1399/02/22 13:04
ا کاردان

سلام
در مورد صحت یک کلمه در یک بیت شک کردم گفتم حتماً اشتباه تایپی بوده
من آنم ز پای اندر افتاده پیر
خدایا به فضل خودم دست گیر
اول فکر کردم کلمه‌ی "خودت" به جای "خودم" درست است بعد در جایی دیگر دیدم به جای کلمه‌ی "خودم" نوشته "توام"
چون احتمال می‌دادم درست نباشد به نسخه‌ای از کلیات سعدی به خط و اهتمام استاد سید حسن میرخانی رجوع کردم ، آن‌جا هم نوشته بود "خودم"
ابتدا تعجب کردم اما بعد فکر کردم شاید کلمه‌ی "خودم" درست است به معنی "خودت هم"
در واقع شیخ اجل ، دست‌گیری را "هم" مانند تفضلات دیگر خداوند ، به خود او سپرده است

1399/02/23 18:04

@ا کاردان ، @بهاالدین مهاجری:
«م» در «خودم» به معنی «مرا»ست و حالت مفعولی دارد. «خدایا به فضل خود مرا دست گیر».
در اشعار سعدی در همین سایت بگردید نمونه‌های مشابه دیگری را می‌یابید:
« شکر به دست ترش روی خادمم مفرست
و گر به دست خودم زهر می‌دهی شاید»
«م» در «خادمم» و «خودم» هر دو به معنی «مرا»ست.

1401/03/20 14:06
Mahmood Shams
سلام و سپاس بیکران از جناب محمدی عزیز که بخصوص در اشعار حضرت سعدی در بوستان و گلستان زحمات بسیار کشیده اند ، انشالله سلامت و پایدار باشید همیشه ، ای کاش در مثنوی معنوی حضرت مولانا هم این اتفاق بیفتد و دوستانی زحمت این کار ارزشمند و بکشند تا ادب دوستان لذت و بهره بیشتری ببرند
1401/11/19 03:02
مهر و ماه

سلام

دوستان!  واژه ی خودم در بیت دهم درست هست

و شاعرانه و سعدی‌وار هم هست

 

به فضل خود، مرا دست گیر

که میشه به فضل خودم دست گیر...

1403/09/24 16:11
هادی اسدی

بیت به بیت این شعر تن ادم رو میلرزونه🌹🌺