برگردان به زبان ساده
بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل
هوش مصنوعی: بیا تا امروز عملی انجام دهیم که فردا از دل و احساسمان نمیتوانیم انجام دهیم.
به فصل خزان در نبینی درخت
که بی برگ ماند ز سرمای سخت
هوش مصنوعی: در فصل پاییز، درختی را میبینی که بر اثر سرمای شدید، بدون برگ مانده است.
برآرد تهی دستهای نیاز
ز رحمت نگردد تهیدست باز
هوش مصنوعی: دستهای خالی و بینیاز، وقتی که از رحمت برخوردار شوند، دیگر بینیاز و خالی باقی نمیمانند.
مپندار از آن در که هرگز نبست
که نومید گردد بر آورده دست
هوش مصنوعی: نپندار که هر در بستهای به معنای ناامیدی است، زیرا ممکن است در یک روز به روی تو باز شود و آرزوهایت تحقق یابند.
قضا خلعتی نامدارش دهد
قدر میوه در آستینش نهد
هوش مصنوعی: سرنوشت بر او لباس افتخاری میپوشاند و ارزش او را مانند میوهای در آستینش قرار میدهد.
همه طاعت آرند و مسکین نیاز
بیا تا به درگاه مسکین نواز
هوش مصنوعی: همه در تلاش هستند و در نیاز به کمک به سوی درگاه کسی بیایید که نیازمندان را نوازش و حمایت میکند.
چو شاخ برهنه برآریم دست
که بی برگ از این بیش نتوان نشست
هوش مصنوعی: زمانی که دستی برآوریم مانند شاخی برهنه، این نشان میدهد که اگر بدون برگ و زندگی بمانیم، دیگر نمیتوانیم به همین حالت ادامه دهیم.
خداوندگارا نظر کن به جود
که جرم آمد از بندگان در وجود
هوش مصنوعی: ای پروردگار، لطف و مرحمت خود را به ما بنما، چرا که بندگان تو در وجود خود به اشتباهات و گناهان دچار شدهاند.
گناه آید از بندهٔ خاکسار
به امید عفو خداوندگار
هوش مصنوعی: خطا و گناه از انسانی خاکی و عاصی برمیآید، اما او به لطف و بخشش پروردگار امید دارد.
کریما به رزق تو پروردهایم
به انعام و لطف تو خو کردهایم
هوش مصنوعی: ای کریم، ما به رزق و روزی تو آورده شدهایم و از لطف و محبت تو آموختهایم.
گدا چون کرم بیند و لطف و ناز
نگردد ز دنبال بخشنده باز
هوش مصنوعی: وقتی گدا نگاهش به جوانمردی میافتد که بخشش و مظاهر لطف و زیبایی دارد، دیگر از پی او بازنمیگردد و دلش را از لطف و ناز او نمیکَنَد.
چو ما را به دنیا تو کردی عزیز
به عقبی همین چشم داریم نیز
هوش مصنوعی: زمانی که تو ما را در این دنیا عزیز کردی، ما نیز به آینده و آنچه پس از این دنیا خواهد آمد، چشم دوختهایم.
عزیزی و خواری تو بخشی و بس
عزیز تو خواری نبیند ز کس
هوش مصنوعی: عزیز و محترم بودن تو به قدری است که هیچ کس نمیتواند تو را در معرض خفت و حقارت قرار دهد.
خدایا به عزت که خوارم مکن
به ذل گنه شرمسارم مکن
هوش مصنوعی: پروردگارا، به عظمتت سوگند، موجب خوار شدنم نشو و مرا بخاطر گناهی که مرتکب شدم، شرمنده نکن.
مسلط مکن چون منی بر سرم
ز دست تو به گر عقوبت برم
هوش مصنوعی: برایم سخت میشود اگر تو بخواهی بر من سلطهای داشته باشی. ترس دارم که در نتیجهی این تسلط، با عذاب و سختی مواجه شوم.
به گیتی بتر زین نباشد بدی
جفا بردن از دست همچون خودی
هوش مصنوعی: در جهان هیچ بدی بدتر از ظلم و آزار دیگران وجود ندارد، چون که این عمل شبیه به خود فردی است که ظلم میکند.
مرا شرمساری ز روی تو بس
دگر شرمسارم مکن پیش کس
هوش مصنوعی: من به خاطر چهرهی تو شرمندهام و دیگر مرا در پیش هر کس شرمنده نکن.
گرم بر سر افتد ز تو سایهای
سپهرم بود کهترین پایهای
هوش مصنوعی: اگر سایهای از تو بر سر من بیافتد، این آسمان برای من بهترین پشتیبان خواهد بود.
اگر تاج بخشی سر افرازدم
تو بردار تا کس نیندازدم
هوش مصنوعی: اگر تو زیبایی و مقام را به من عطا کنی، آن را با احترام و افتخار میپذیرم، اما لطفا اجازه نده که دیگران به من حسودی کنند یا بر من خرده بگیرند.
تنم میبلرزد چو یاد آورم
مناجات شوریدهای در حرم
هوش مصنوعی: بدن من با یادآوری مناجات پرشور و عاطفیام در حرم، به شدت میلرزد.
که میگفت شوریدهٔ دلفگار
الها ببخش و به ذلّم مدار
هوش مصنوعی: شخصی که در حالتی دیوانگی و شیدایی به سر میبرد، از خداوند میخواهد که او را ببخشاید و در برابر گناهانش سختگیری نکند.
همیگفت با حق به زاری بسی
میفکن که دستم نگیرد کسی
هوش مصنوعی: به ناچار و با دلی پر از درد، از خدا میخواست که کسی به یاریام بیاید و در این حال، احساس میکرد که هیچکس به کمکش نخواهد آمد.
به لطفم بخوان و مران از درم
ندارد به جز آستانت سرم
هوش مصنوعی: از لطف و مهربانیات یاد کن و مرا از در خود نران، چون جز درگاه تو، جایی برای سرم نیست.
تو دانی که مسکین و بیچارهایم
فرو مانده نفس امارهایم
هوش مصنوعی: تو میدانی که ما بیچاره و ناتوان هستیم و تحت تاثیر نفس خودمان قرار داریم.
نمیتازد این نفس سرکش چنان
که عقلش تواند گرفتن عنان
هوش مصنوعی: این نفس سرکش به راحتی نمیتواند مهار شود، حتی اگر عقل تلاش کند تا آن را کنترل کند.
که با نفس و شیطان بر آید به زور؟
مصاف پلنگان نیاید ز مور
هوش مصنوعی: آیا کسی میتواند با نفس و شیطان مبارزه کند؟ در حالی که یک پلنگ نمیتواند با یک موریانه مقابله کند؟
به مردان راهت که راهی بده
وز این دشمنانم پناهی بده
هوش مصنوعی: به مردان راهت کمک کن تا مسیری پیدا کنند و از این دشمنان به من پناه بده.
خدایا به ذات خداوندیت
به اوصاف بی مثل و مانندیت
هوش مصنوعی: پروردگارا، به وجود مقدس و ویژگیهای منحصر به فرد تو خواهش میکنم.
به لبیک حجاج بیتالحرام
به مدفون یثرب علیهالسلام
هوش مصنوعی: در پاسخ به دعوت حجاجی که به خانه خدا میروند، روح مطهر پیامبر اسلام که در شهر یثرب (مدینه) به خاک سپرده شده است، حاضر و جاودانه است.
به تکبیر مردان شمشیر زن
که مرد وغا را شمارند زن
هوش مصنوعی: مردانی که با صدای تکبیر شمشیر میزنند، در واقع به مردانگی و شجاعتشان ارج مینهند و بر اهمیت آن تأکید میکنند. در این میان، نقش زنان را نیز در این عرصه به رسمیت میشناسند.
به طاعات پیران آراسته
به صدق جوانان نوخاسته
هوش مصنوعی: به کارهای نیکو و عبادتهای افراد باتجربه و پیر، آراسته و مزین شویم و همچنین به صداقت و راستی جوانان تازهکار توجه کنیم.
که ما را در آن ورطهٔ یک نفس
ز ننگ دو گفتن به فریاد رس
هوش مصنوعی: از ما در این وضعیت دشوار یک نجاتدهنده بخواهید تا ما را از ننگ گفتن دو چیز در یک نفس رهایی بخشد.
امید است از آنان که طاعت کنند
که بی طاعتان را شفاعت کنند
هوش مصنوعی: امید داریم کسانی که فرمانبردارند، برای کسانی که فرمانبردار نیستند، شفاعت کنند.
به پاکان کز آلایشم دور دار
وگر زلتی رفت معذور دار
هوش مصنوعی: از افرادی که پاک و بیآلایش هستند بپرهیز و اگر گاهی خطایی از من سر زد، آن را ببخش.
به پیران پشت از عبادت دو تا
ز شرم گنه دیده بر پشت پا
هوش مصنوعی: کسی که از عبادت بازمانده و به خاطر گناهانش شرمنده است، به بزرگترها احترام نمیگذارد و نگاهش را از روی خجالت برمیگرداند.
که چشمم ز روی سعادت مبند
زبانم به وقت شهادت مبند
هوش مصنوعی: چشمم را به روی خوشبختی نبند و زبانم را در لحظه شهادت نگه ندار.
چراغ یقینم فرا راه دار
ز بد کردنم دست کوتاه دار
هوش مصنوعی: چراغی که روشنایی و حقیقت را به من میدهد، مسیرم را روشن کند و از بدیهایم به دور نگهدارد.
بگردان ز نادیدنی دیدهام
مده دست بر ناپسندیدهام
هوش مصنوعی: عشق و محبت، نگذار که به چیزهایی که نپسندیدهام، توجه کنم و به آنها دست بزنم؛ مرا از دیدن آنچه نمیتوانم ببینم، دور کن.
من آن ذرهام در هوای تو نیست
وجود و عدم ز احتقارم یکی است
هوش مصنوعی: من همچون ذرهای کوچک هستم که در فضایی به نام تو وجود دارد. برای من، وجود و عدم معنای واحد و یکسانی پیدا کردهاند، چون خود را بسیار کوچک و ناچیز میبینم.
ز خورشید لطفت شعاعی بسم
که جز در شعاعت نبیند کسم
هوش مصنوعی: از پرتو لطافت تو، نورافشانی وجود دارد که هیچکس جز در این پرتو نمیتواند چیزی ببیند.
بدی را نگه کن که بهتر کس است
گدا را ز شاه التفاتی بس است
هوش مصنوعی: بدی را نگاه کن که بهتر از آن کسی است و توجه به گدا از طرف شاه کافی است.
مرا گر بگیری به انصاف و داد
بنالم که عفوم نه این وعده داد
هوش مصنوعی: اگر تو با انصاف و عدالت با من رفتار کنی، میتوانم شکایت کنم که بخشش تو این حرفها را نمیزد.
خدایا به ذلت مران از درم
که صورت نبندد دری دیگرم
هوش مصنوعی: پروردگارا، مرا به ذلت و خواری از در خود بیرون نکن که دیگر در دیگری برای من باز نخواهد شد.
ور از جهل غایب شدم روز چند
کنون کآمدم در به رویم مبند
هوش مصنوعی: اگر چند روزی از نادانی و جهالت دور شدم، اکنون که به آگاهی رسیدم، در را به رویم نبندید.
چه عذر آرم از ننگ تردامنی؟
مگر عجز پیش آورم کای غنی
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از عیب پوشیدگی خود عذرخواهی کنم؟ آیا باید به ناتوانی خود اعتراف کنم ای ثروتمند؟
فقیرم به جرم و گناهم مگیر
غنی را ترحم بود بر فقیر
هوش مصنوعی: من فقیرم و نباید به خاطر گناهانم مرا سرزنش کنی، چون افراد ثروتمند باید به فقرا رحم کنند.
چرا باید از ضعف حالم گریست؟
اگر من ضعیفم پناهم قوی است
هوش مصنوعی: چرا باید به خاطر ناتوانیهایم ناراحت باشم؟ اگرچه من ضعیف هستم، اما حمایت و کمک من از منابع نیرومند برخوردار است.
خدایا به غفلت شکستیم عهد
چه زور آورد با قضا دست جهد؟
هوش مصنوعی: پروردگارا، ما به طور ناخواسته پیمان خود را شکستهایم. چه نیروهایی بر قضاوت سرنوشت ما اثر گذاشته و ما را به تلاش واداشته است؟
چه برخیزد از دست تدبیر ما؟
همین نکته بس عذر تقصیر ما
هوش مصنوعی: از تدبیر و برنامهریزی ما چه نتیجهای به دست میآید؟ همین یک نکته کافی است که نشان دهد ما معذوریم و نمیتوانیم از نقصها و کمبودهایمان دفاع کنیم.
همه هر چه کردم تو بر هم زدی
چه قوت کند با خدایی خودی؟
هوش مصنوعی: هر چه تلاشی کردم و انجام دادم، تو همه آنها را خراب کردی. حالا چه قدرتی میتواند در برابر خدایی که تو برای خودت قائل هستی، وجود داشته باشد؟
نه من سر ز حکمت به در میبرم
که حکمت چنین میرود بر سرم
هوش مصنوعی: من نه به خاطر درک عمیق خود از حکمت، بلکه به این دلیل که حکمت به شدت بر من تاثیر گذاشته است، از آن فاصله نمیگیرم.
حاشیه ها
1389/06/05 00:09
دکتر معین احمدزاده
باسلام خدمت عزیزانم در سایت گنجور عبادات قبول.میخواستم عرض کنم در نسخه تصحیح شده توسط استاد فروغی.این ابیات بعداز بیت گرم بر سر افتد ز تو سایه ای /سپهرم بود کمترین پایه ای وجود دارد.
تنم می بلرز چو یاد آورم/مناجات شوریده ای در حرم/که میگفت شوریده دل فکار/ الها ببخش و به ذلم مدار.چو کر با حق که زاری بسی/ میفکن دستم نگیرد کسی
---
پاسخ: با تشکر، در نسخهٔ اینجانب ابیات جا افتاده 4 بیت است و بعد از بیت بعد از بیت مورد نظر شما (اگر تاج بخشی ...) آمده، ضمناً شادروان فروغی در حاشیه اشاره کرده که بعضی نسخ این 4 بیت را ندارند. با استفاده از این نسخه، اضافه شد.
این مصراع علامت سئوال نداره درسش کنید
ز رحمت نگردد تهیدست باز؟
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1392/12/15 16:03
مازیار ستاری
با سلام به عزیزان دست اندر کار سایت گنجور
در بیت 17 ، مصرع دوم کلمه صحیح "شرمسارم " به جای "شرمساری" می باشد. با تشکر
کلمه "عفوم" در مصرع دوم بیت ذیل
مرا گر بگیری به انصاف و داد
بنالم که عفوم نه این وعده داد
"لطفت " باید باشد:
مرا گر بگیری به انصاف و داد
بنالم که لطفت نه این وعده داد
باسلام
پدربزرگم همیشه باخود این شعر رازمزمه میکرد. ولی بیتهای دیگری رامیخواند.مثلا الهی الها الهم تویی و...
1394/05/17 21:08
حمید فریدافشین
غنیمت شمردن فرصت عمر تو بیت اول موج می زند. خدایا از برکت وجود أین همه شاعر خوش لهجه خیلی خوش بخت هستم.
اگر اشتباه نکنم، در این مصراع شرمسارم بایستی باشه نه شرمساری
دگر شرمساری (شرمسارم) نکن پیش کس
در مضرع دوم بیت برآرد تهی دستهای نیاز ز رحمت نگردد تهیدست باز
باید بصورت ز رحمت نگردد تهی دست باز تصحیح شود چون این مصرع اشاره به این مضمون دارد که رحمت پروردگار بطور پیوسته جریان دارد و دستی که برای دریافت این افاضات باز باشد غیر ممکن است تهی باز گردد
برآرد تهی دستهای نیاز
ز رحمت نگردد تهیدست باز
بیت درست است.
مصرع دوم:از رحمت خدا (دگربار)تهیدست برنمیگردد(یعنی خواسته او برآورده میشود)
معنی دیگر;از رحمت خدا تهیدست بازنگردد(نومید نشود)
به امید اوست که دست نیاز برآرد و چشم به رحمت دارد.
برآرد تهی دستهای نیاز
می توان چنین نیز تعبیر کرد:
نیاز تهی دستان را برآورده می کند،
برآرد = برآوَرَد اشاره به خداوند است
سلام
دوستان لطفا اگر کسی میدونه معنی بیت چیه به من توضیح بده
1398/06/10 19:09
میلاد میرپارسا
تفسیر دکتر سروش بر این شعر و باب مناجات در بوستان شیخ اجل سعدی علیه الرحمة
پیوند به وبگاه بیرونی
برآرد تهی دستهای نیاز
ز رحمت نگردد تهی دست باز
تهی به معنی خای بودن
دستهای نیاز منظور دستان نیازمندان است
بر آرد ضمیر ش به خدا اشاره دارد
به این شکل
برآورده میکند دستهای خالی نیاز مندان را
زیرا از رحمت خداوند تهی وخالی بر نمی گردد دستانی که به سوی او(خداوند)گشوده شده اند
توضیح:هنگام دعا دستها باز وبه سوی آسمان بالا برده میشوند
برآرد تهی دستهای نیاز
ز رحمت نگردد تهی دست باز
تهی به معنی خالی بودن
دستهای نیاز، منظور دستان نیازمندان است
بر آرد ،ضمیر ش به خدا اشاره دارد
به این شکل
برآورده میکند دستهای خالی نیاز مندان را
زیرا از رحمت خداوند تهی وخالی بر نمی گردد دستانی که به سوی او(خداوند)گشوده شده اند
توضیح:هنگام دعا دستها باز وبه سوی آسمان بالا برده میشوند
لطفا اساتید پاسخ دهند.
دربیت:
به تکبیر مردان شمشیر زن
که مرد وغا را شمارند زن
وغا به معنی جنگ وستیز آمده ، مردوغا یعنی مرد جنگی
چگونه است مردان شمشیر زن، مرد جنگی را زن شمرند!؟
ازطرفی دغا به معنی حیله گر وناراستکار است !
آیا ممکن است در کتابت این کلمه در طول زمان اشتباهی تکراری صورت گرفته باشد؟
1399/10/13 18:01
علی اصغر فدایی
چو ما را به دنیا تو کردی عزیز
به عقبی همین چشم داریم نیز
عزیزی و خواری تو بخشی و بس
عزیز تو خواری نبیند ز کس
این ابیات بر سنگ مزار مرحوم مهدی بازرگان حک شده است
سلام به همه ی دوستان ادب
کسی میدونه معنی مصراع«من آن ذره ام در هوای تو نیست» به چه صورتی هست؟ سپاس.
گرامی مهدی
من آن ذرهام، در هوای تو نیست
خود را مانند ذره ای می شماردکه در آرزوی دیدار دوست آن ذره هم به حساب نمی آید
اینطور تصر می شود
من آن ذرهام که در هوای تو هیچم
1401/09/15 14:12
فرهاد گلزار
امید است آنان که طاعت کنند.حرف از باعث سکته در خواندن این بیت میشود
1401/10/03 12:01
محمد هادی مخبری
دوستان عزیز لطفاً معنی این بیت را بیان نمایید
که ما را در آن ورطه یک نفس
ز ننگ دو گفتن به فریاد رس
1402/05/16 13:08
مجید بیات
سلام نمیتونم محکم بگم از صنعت ایهام استفاده کرده.
ولی هم ورطه یک نفس به فتح سین معنی داره هم سین به ساکنمارا در درطه ای که مثل آب دریا، آنقدر فرصت کوتاهه و عرصه تنگه که فقط با یک بار نفس حبس کردن میشه اون رو گذروند و نجات پیدا کرد و یا ورطه ای که با نفس و ذاتمون یکی شدیم و در ذات خودمون در برابر حق قرار گرفتیم تا حدی که به خودمون و به نفسمون نمیتونیم دروغ بگیم چون دربرابر حق و خدا قرار گرفتیم و با خدا یکی شدیم
1402/05/16 13:08
مجید بیات
و مصرع بعد از صنعت شعر مولانا استفاده میکنم که خیلی به کلمه (دویی) اشاره میکنه و منظور از دویی یعنی با خدا یکی نباشیم و دچار دویی یا دوتا شدن یعنی چیزی بجز خدا. و در شعر سعدی ننگ دو گفتن یعنی هرچیزی بجز خدارا یاد کردن که در ورطه یک نفس که همون قیامت باشه و نمیتونیم دیگه به خودمون و خدا دروغ بگیم چون آگاهتر شدیم. و از طرفی ننگ داریم اگر ذاتمون هویدا بشه و معلوم بشه چیزی جز خدا را پرستش کردیم. واز خدا کمک میخواد که به دادمون برسه.