گنجور

بخش ۲۵ - در تغیر روزگار و انتقال مملکت

شنیدم که در مصر میری اجل
سپه تاخت بر روزگارش اجل
جمالش برفت از رخ دل فروز
چو خور زرد شد بس نماند ز روز
گزیدند فرزانگان دست فوت
که در طب ندیدند داروی موت
همه تخت و ملکی پذیرد زوال
به جز ملک فرمانده لایزال
چو نزدیک شد روز عمرش به شب
شنیدند می‌گفت در زیر لب
که در مصر چون من عزیزی نبود
چو حاصل همین بود چیزی نبود
جهان گرد کردم نخوردم برش
برفتم چو بیچارگان از سرش
پسندیده رایی که بخشید و خورد
جهان از پی خویشتن گرد کرد
در این کوش تا با تو ماند مقیم
که هرچ از تو ماند دریغ است و بیم
کند خواجه بر بستر جان‌گداز
یکی دست کوتاه و دیگر دراز
در آن دم تو را می‌نماید به دست
که دهشت زبانش ز گفتن ببست
که دستی به جود و کرم کن دراز
دگر دست کوته کن از ظلم و آز
کنونت که دست است خاری بکن
دگر کی بر آری تو دست از کفن؟
بتابد بسی ماه و پروین و هور
که سر بر نداری ز بالین گور

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدم که در مصر میری اجل
سپه تاخت بر روزگارش اجل
هوش مصنوعی: شنیدم که در مصر، زمانی که سپاهیان به نبرد رفتند، سرنوشت آن شخص به پایان رسید.
جمالش برفت از رخ دل فروز
چو خور زرد شد بس نماند ز روز
هوش مصنوعی: زیبایی او از چهره‌اش رفت و دل را روشنایی بخشید، مثل اینکه خورشید زرد شد و از روز چیزی نماند.
گزیدند فرزانگان دست فوت
که در طب ندیدند داروی موت
هوش مصنوعی: عقلای جامعه دست به انتخاب زدند و به این نتیجه رسیدند که در علم پزشکی درمانی برای مرگ وجود ندارد.
همه تخت و ملکی پذیرد زوال
به جز ملک فرمانده لایزال
هوش مصنوعی: همه پادشاهی‌ها و سلطنت‌ها سرانجام از بین می‌روند، اما سلطنت فرماندهی که ابدی و بی‌پایان است، همیشه باقی خواهد ماند.
چو نزدیک شد روز عمرش به شب
شنیدند می‌گفت در زیر لب
هوش مصنوعی: زمانی که روزهای عمرش به پایان نزدیک شد، شنیدند که به آرامی زیر لب چیزی می‌گوید.
که در مصر چون من عزیزی نبود
چو حاصل همین بود چیزی نبود
هوش مصنوعی: در مصر مانند من شخصی عزیز و ارزشمند وجود ندارد، اگرچه این زندگی و مقام نیز به مانند چیزی به حساب نمی‌آید.
جهان گرد کردم نخوردم برش
برفتم چو بیچارگان از سرش
هوش مصنوعی: من در جهان سفر کردم و هیچ چیز از آن نخوردم، مانند بیچارگان از آن دور شدم.
پسندیده رایی که بخشید و خورد
جهان از پی خویشتن گرد کرد
هوش مصنوعی: اندیشه‌ای که شخصی به دیگران می‌دهد و خود را در پی آن انتخاب می‌کند، موجب می‌شود که دنیا به سمت خودش بچرخد.
در این کوش تا با تو ماند مقیم
که هرچ از تو ماند دریغ است و بیم
هوش مصنوعی: تلاش کن که با تو بمانم، زیرا هر چیزی که از تو باقی بماند، حسرت و ناامیدی است.
کند خواجه بر بستر جان‌گداز
یکی دست کوتاه و دیگر دراز
هوش مصنوعی: یک نفر در حالی که در بستر درد و رنج قرار دارد، یک دستش را به سمت چیزی دراز کرده و دست دیگرش را کوتاه نگه داشته است.
در آن دم تو را می‌نماید به دست
که دهشت زبانش ز گفتن ببست
هوش مصنوعی: در آن لحظه تو را به صورتش نشان می‌دهد که وحشت از گفتن باعث بسته شدن زبانش شده است.
که دستی به جود و کرم کن دراز
دگر دست کوته کن از ظلم و آز
هوش مصنوعی: دستت را برای بخشش و مهربانی دراز کن و از ظلم و آز و فریب دوری کن.
کنونت که دست است خاری بکن
دگر کی بر آری تو دست از کفن؟
هوش مصنوعی: حالا که در دستانت قدرت و توانایی وجود دارد، از آن استفاده کن و کاری انجام بده؛ زیرا چه زمانی می‌خواهی از این فرصت دست بکشی و به دنبال کار دیگری بروی؟
بتابد بسی ماه و پروین و هور
که سر بر نداری ز بالین گور
هوش مصنوعی: بسیار ماه و ستاره‌ها نور می‌افشانند، اما تو نباید سر از بالین قبر برداری و به آن‌ها نگاه کنی.

خوانش ها

در تغیر روزگار و انتقال مملکت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۲۵ - در تغیر روزگار و انتقال مملکت به خوانش فرید حامد
بخش ۲۵ - در تغیر روزگار و انتقال مملکت به خوانش عندلیب
بخش ۲۵ - در تغیر روزگار و انتقال مملکت به خوانش فاطمه زندی
بخش ۲۵ - در تغیر روزگار و انتقال مملکت به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1394/06/14 13:09

هور یکی از واژه های مهم و شاید مهمترین واژه ایرانی است که تاکنون زنده مانده است .منشا آن اوستا است و در فلات ایران به صورت های : مهر ، هور ، خور ، هُور ، خورشیت ،خورشید ، آفتاب ، آفتاو ، افتاو ، .... تلفظ و گویش می شود و این به غیر از متون کهن و باستانی ایرانی است و به خوبی گستره فرهنگی ایران را مشخص می کند ؛
فردوسی در شاهنامه 67 بار از واژه هور استفاده کرده است.
سه جنگ گران کرده شد در سه روز چه در شب چه در هور گیتی فروز
ز شبگیر تا سایه گسترد هور همی این برآن آن برین کرد زور
اسدی توسی در گرشاسب نامه 15 بار از آن استفاده کرده است ، نظامی گنجوی 6 بار
انوری :
گیر که گیتی همه چنگست و نای گیر که گردون همه ماهست و هور
سعدی :
بتابد بسی ماه و پروین و هور که سر بر نداری ز بالین گور
سلمان ساوجی :
آنکه از کبر، یک وجب می‌دید از سر خویش تا به افسر هور
آن شنیدستی که ارباب تجارت گفته اند مهر بر دختر منه ور خود بود چون ماه و هور
سنایی :
چو حورم نهان و چو هور آشکارا ولیک از حقیقت نه حورم نه هورم
بهاالدین زکریای عراقی :
چون به جیب افق فرو شد هور روشنی شد ز صحن عالم دور
و دیگر شاعران فلات ایران از جمله : شیخ محمود شبستری ، عطار ، اسعد گرگانی ، قاآنی ، اقبال لاهوری ، محتشم کاشانی ، بهار ، بیدل دهلوی ، مسعود سعد سلمان ، وحشی بافقی ، منوچهری و ....