شمارهٔ ۵
گردون ز برای هر خردمند
صد شربت جان گزا در آمیخت
گیتی ز برای هر جوانمرد
هر زهر که داشت در قدح ریخت
از بهر هنر در این زمانه
هر فتنه که صعبتر برانگیخت
جز آب دو دیده می نشوید
خاکی که زمانه بر رخم ریخت
بر اهل هنر جفا کند چرخ
نتوان ز جفای چرخ بگریخت
چون هست زمانه سفله پرور
کی دست زمانه بر توان بیخت
چون کون خران همه سرانند
دست از دم خر بباید آویخت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.