گنجور

شمارهٔ ۱۵ - قطعه ای که به مسعود سعد سلمان نوشته شده

بوالفرج را در این بنا که در آن
اختلاف سخن فراوان گشت
سخنی چند معجب است که عقل
بر وقوفش رسید و حیران گشت
گوید این در بهشت یکچندی
روضه دلگشای رضوان گشت
چون به آدم سپرد رضوانش
منزل آدم اندرو آن گشت
به زمین آمد از بهشت آدم
غربت او به کام شیطان گشت
بویه منزل بهشتش خاست
گرچه دشوار بود آسان گشت
سکنه او بدو فرستادند
تا به تمکین گوهرش کان گشت
عرصه عمر آدم آخر کار
خالی آورد و تنگ میدان گشت
غیرت غیر برد بر سکنه
ز آرزو خواستن پشیمان گشت
خانه زان شخص بازماند ولی
مدتی غوطه خورد و پنهان گشت
گرد او وهم گشت نتوانست
گرد اسرار غیب نتوان گشت
اندرین عصر چون پدید آمد
قصر مسعود سعد سلمان گشت
تا جهان است او نگهبان باد
این بنا را که او نگهبان گشت
خاطر خواجه بلفرج بدرست
گوهر نظم و نثر را کان گشت
هنر از طبع او چو یافت قبول
جان با جسم و جسم با جان گشت
ذهن باریک بین دوراندیش
سخن او بدید حیران گشت
رونق و زیب شعر عالی او
حسن اسلام و نور ایمان گشت
مشرکش چون بدید لفظی گفت
که بدان مؤمن و مسلمان گشت
شاعران را ز لفظ و معنی او
لفظ و معنی همه دگر سان گشت
ره تاریک مانده روشن شد
کار دشخوار بوده آسان گشت
معجز خامه اش چو پیدا شد
جادوئی های خلق پنهان گشت
راست آن آیت است پنداری
که عصا بود باز ثعبان گشت
زان دل و خاطر دلیر سوار
که همی گرد هر دو نتوان گشت
هر سواری دلیر نظم که بود
کند شمشیر و تنگ میدان گشت
خاطر من چو گفته او دید
از همه گفته ها پشیمان گشت
من چه گویم که آنچه او گفت ست
شرف و فخر سعد سلمان گشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بوالفرج را در این بنا که در آن
اختلاف سخن فراوان گشت
هوش مصنوعی: بوالفرج در این مکان با بگومگوی زیاد مواجه شد.
سخنی چند معجب است که عقل
بر وقوفش رسید و حیران گشت
هوش مصنوعی: چند حرف وجود دارد که عقل از درک آنها عاجز مانده و در فهمشان متحیر است.
گوید این در بهشت یکچندی
روضه دلگشای رضوان گشت
هوش مصنوعی: در بهشت مدتی گذشت و باغی زیبا و دلپذیر به نام رضوان شکل گرفت.
چون به آدم سپرد رضوانش
منزل آدم اندرو آن گشت
هوش مصنوعی: زمانی که خدا به آدم مأموریت داد، بهشت که منزلت آدم بود، به او واگذار شد.
به زمین آمد از بهشت آدم
غربت او به کام شیطان گشت
هوش مصنوعی: آدم از بهشت به زمین آمد و این دوری باعث شد که به کام شیطان بیفتد.
بویه منزل بهشتش خاست
گرچه دشوار بود آسان گشت
هوش مصنوعی: بوی بهشت را که به منزلش می‌رسد، اگرچه راه دشواری داشت، اما در نهایت آسان شد.
سکنه او بدو فرستادند
تا به تمکین گوهرش کان گشت
هوش مصنوعی: ساکنان به او پیام فرستادند تا به خاطر ارزش و زیبایی‌اش تسلیم شود.
عرصه عمر آدم آخر کار
خالی آورد و تنگ میدان گشت
هوش مصنوعی: زندگی انسان در پایان به empty و محدودیت کشیده می‌شود.
غیرت غیر برد بر سکنه
ز آرزو خواستن پشیمان گشت
هوش مصنوعی: افرادی که به شدت به ارزش‌ها و احساسات خود پایبندند، زمانی که از دیگران آرزو یا خواسته‌ای دارند، ممکن است از این درخواست پشیمان شوند.
خانه زان شخص بازماند ولی
مدتی غوطه خورد و پنهان گشت
هوش مصنوعی: آن شخص خانه‌اش را ترک کرد، اما مدتی در دریا غوطه‌ور شد و پنهان ماند.
گرد او وهم گشت نتوانست
گرد اسرار غیب نتوان گشت
هوش مصنوعی: در اطراف او خیال و توهم به وجود آمد، اما هیچ‌کس نتوانست به عمق و رازهای نامعلوم دست یابد.
اندرین عصر چون پدید آمد
قصر مسعود سعد سلمان گشت
هوش مصنوعی: در این دوران که قصر مسعود سعد ظاهر شد، سلمان نیز مشهور و معروف گردید.
تا جهان است او نگهبان باد
این بنا را که او نگهبان گشت
هوش مصنوعی: تا زمانی که این دنیا برقرار است، او نگهبان این ساختار خواهد بود، همان‌طور که او نگهبان تغییرات و تحولات نیز هست.
خاطر خواجه بلفرج بدرست
گوهر نظم و نثر را کان گشت
هوش مصنوعی: این بیت می‌گوید که دل بزرگ‌مردی به زیبایی و درستی نظم و نثر جذب می‌شود، زیرا او به حقیقت و ارزش‌های ادبی احترام می‌گذارد.
هنر از طبع او چو یافت قبول
جان با جسم و جسم با جان گشت
هوش مصنوعی: وقتی استعداد او مورد توجه قرار گرفت، روح و بدن به یکدیگر پیوستند و هماهنگ شدند.
ذهن باریک بین دوراندیش
سخن او بدید حیران گشت
هوش مصنوعی: فکر تیز و آینده‌نگر او صحبتش را مشاهده کرد و دچار شگفتی شد.
رونق و زیب شعر عالی او
حسن اسلام و نور ایمان گشت
هوش مصنوعی: شعر زیبا و برجسته او باعث رونق و زیبایی دین اسلام و نور ایمان شد.
مشرکش چون بدید لفظی گفت
که بدان مؤمن و مسلمان گشت
هوش مصنوعی: وقتی مشرقی آن را دید، گفت: "با این کلمات، من نیز به ایمان و اسلام در آمده‌ام."
شاعران را ز لفظ و معنی او
لفظ و معنی همه دگر سان گشت
هوش مصنوعی: شاعران به خاطر تو از نظر کلمات و مفهوم دچار تغییر شدند و به گونه‌ای متفاوت شدند.
ره تاریک مانده روشن شد
کار دشخوار بوده آسان گشت
هوش مصنوعی: راهی که تاریک و نامشخص به نظر می‌رسید، حالا روشن شده و آن کار سختی که تصور می‌شد، به آسانی انجام شده است.
معجز خامه اش چو پیدا شد
جادوئی های خلق پنهان گشت
هوش مصنوعی: زمانی که توانایی و خلاقیت قلم او نمایان شد، جادوی‌های نهفته در وجود مردم نمایان گردید.
راست آن آیت است پنداری
که عصا بود باز ثعبان گشت
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به این دارد که حقایق و نشانه‌ها ممکن است در ابتدا ساده یا معمولی به نظر برسند، اما در واقع می‌توانند معانی عمیق‌تری داشته باشند. مانند عصا که در ظاهر یک شی عادی است، اما وقتی به آن دقت کنیم، می‌تواند به شکل یک مار درآید و قدرت و خلاقیت خاصی را نشان دهد.
زان دل و خاطر دلیر سوار
که همی گرد هر دو نتوان گشت
هوش مصنوعی: از قلب و روح قهرمانانی که نمی‌توان به راحتی دور آن دو گشت.
هر سواری دلیر نظم که بود
کند شمشیر و تنگ میدان گشت
هوش مصنوعی: هر جنگجویی که دلیر و شجاع باشد، در شرایط سخت و در رویارویی نزدیک با دشمن، سلاح خود را به کار می‌گیرد.
خاطر من چو گفته او دید
از همه گفته ها پشیمان گشت
هوش مصنوعی: وقتی دل من سخن او را شنید، از تمام گفته‌های دیگر پشیمان شد.
من چه گویم که آنچه او گفت ست
شرف و فخر سعد سلمان گشت
هوش مصنوعی: من چه بگویم وقتی آنچه او گفت، باعث افتخار و سربلندی سعد سلمان شد.

حاشیه ها

1400/08/15 15:11
افسانه چراغی

مصرع اول ایراد وزنی دارد.

1400/08/15 15:11
افسانه چراغی

مشرکش چون بدید